هنرمند همانطور که در عوالم خودش بطری آبی را در دست میگرداند، از پنجره بیرون را تماشا میکرد. سالها بود طلوع خورشید را ندیده بود. اعتراف کرد: «خیلی خاصه. حقیقتاً زیباست. توی این وقت روز، همه چیز چقدر آرومه. هیچ سر و صدایی نیست. چه آرامشی. حتی با اینکه الآن خستهام، واقعاً میتونم فکر کنم. همه چیز برام واضحتره. الآن، دیگه توجهم مدام بین چیزهای مختلف جابهجا نمیشه. انگار باقی دنیا خوابان. چه آرامشی.»
:)
«عمر شما محدود است. بنابراین، آن را با تلاش برای زندگی کردن جای یک نفر دیگر، تلف نکنید. در تلهٔ تفکر دگم غالب، یعنی زندگی کردن بر اساس فکر و نظر دیگران، نیفتید. اجازه ندهید هیاهوی عقاید دیگران ندای درون شما را ضعیف کند. و از همه مهمتر، شهامت لازم برای پیروی از قلب و بینش خود را داشته باشید. قلب و بینشتان پیشاپیش میدانند که شما واقعاً دلتان میخواهد به چه کسی تبدیل شوید.»
:)
«تنها چیزی که در آخرین روز حضورتون روی زمین خدا اهمیت داره قابلیتهاییه که استفاده کردید، رشادتهاییه که از خودتون نشون دادید و زندگیهاییه که با مرحمت خودتون لمس کردید.»
:)
«مارتین لوتر کینگ جونیور، در آخرین مراسمش، قبل از اینکه به قتل برسه، گفت: "همه میتوانند به عظمت برسند، چون همه میتوانند به بشریت خدمت کنند. برای خدمترسانی، نیازی نیست مدرک دانشگاهی داشته باشید. نیازی نیست که نهاد و گزارهٔ شما برای خدمترسانی، با هم مطابقت داشته باشند. برای خدمترسانی، نیازی نیست دربارهٔ افلاطون و ارسطو مطلب بدانید. برای خدمترسانی، نیازی نیست تئوری نسبیت انیشتین را بدانید. برای خدمترسانی، نیازی نیست قانون دوم ترمودینامیک و فیزیک را بدانید. تنها، به قلبی پر از رحمت نیاز دارید. روحی که از عشق به وجود آماده باشد
:)
من رو یاد این حرف چارلز بوکوفسکی نویسنده میاندازه: "بعضیها هیچ وقت دیوانه نمیشوند. و آه که چه زندگی وحشتناکی دارند." و سخنران هم تشویقمون کرد که مرزهای زندگی عادیمون رو ترک کنیم تا از لحاظ موهبتها، استعدادها و قدرتمون رشد کنیم. یه حسی هم بهم میگه که این کار رو انجام بدم.
:)
در دنیایی که همه چیزش در تلاشه تا مانع تعالی شما بشه، خودتون رو بسازید و ارتقا بدید. در عصری که همه چیزش میخواد شما در ظلمات باقی بمونید، قدم به درون روشنایی بذارید. در دورانی که همه چیزش سعی داره شما رو بهگونهای هیپنوتیزم کنه تا موهبتهاتون رو از یاد ببرید، نبوغتون رو از نو طلب کنید. دنیای ما این درخواست رو از همهٔ ما داره که قهرمان حیطهٔ حرفهای خودمون باشیم
فاطمه
اجازه نده قهرمان درونت بهخاطر سرخوردگی از زندگیای که سزاوارش بودی و هرگز به آن نرسیدی، تباه شود.
نیلوفر
بوده، و هر استادی زمانی کارش رو بهعنوان یک مبتدی شروع کرده. افراد عادی میتونن شاهکارهای غیرعادی خلق کنن، به شرطی که عادات صحیح رو در خودشون تثبیت کنن.
Alaghe Band
«من بر این عقیدهام که زندگیام به تمام مردم تعلق دارد و تا وقتی زندهام، باعث افتخارم است هر آنچه را در توانم هست در این جهت انجام دهم.
«دلم میخواهد در زمان مرگم، تمام تلاشم را در طبق اخلاص گذاشته باشم، چون هر چه سختتر تلاش کنم، بیشتر زندگی خواهم کرد. شادی من در زندگی بهخاطر خودِ زندگی است. زندگی از نظر من یک "شمع کوچک" نیست، بلکه مشعل پرتلألوئی است که در این لحظه در دست گرفتهام و دلم میخواهد آن را تا جایی که میتوانم، شعلهور نگه دارم و در آخر، تحویل نسل آتی بدهم.»
:)
«در قبال تمام مردمی که در این سیارهٔ کوچک ساکنان، صرفنظر از کیش، رنگ پوست و طبقهشون، احترام و شفقت نشون بدید. در این تمدن که خیلیها از زمین زدن دیگران انرژی میگیرن، دست اونها رو بگیرید و بلندشون کنید. به دیگران کمک کنید تا شگفتی درون خودشون رو ببینن. فضایلی رو به اونها نشون بدید که همهمون آرزوش رو داریم توسط افراد بیشتری انجام بشن. تمام آنچه براتون میگم، در واقع، خطاب به بخش تباهنشدهٔ وجودتون گفته میشه، منظورم اون وجه از وجودتونه که قبل از اونکه ترس، حرص مال دنیا، حس سودجویی و بیاعتمادی رو یاد بگیرید، زنده بود. وظیفهٔ شما بهعنوان قهرمان زندگیتون، بهعنوان فردی موفق و خلاق که مصمم به تغییر دادن فرهنگ جامعه است و بهعنوان یکی از اهالی این سیاره، اینه که بُعد نادیدهٔ درونتون رو پیدا کنید. و وقتی پیداش کردید، برای باقی عمر، بهش متصل بمونید.
:)