بریدههایی از کتاب من، شماره سه
۳٫۳
(۲۶)
گفت آدمها بذرند. کافی است پا رویشان نگذاری تا بزرگ شوند.
فارا
حالا ما خودمانایم. خود خودمان. تکهپارهایم. دیوانه. دراز. کوتاه. زیادی کش آمدهایم. بیپدر. مادران سوختهای داریم. بیکسایم. بیکار. گوشهایمان سوت میکشند. سگ میشویم. گوسفند سلاخی میکنیم. اسبها رویمان چهارنعل میدوند. چیزهایی میبینیم که نیستند. زنهایی با صورتهایی نورانی. بچههایی دونده دنبال باد. حالا ما خودمانایم. روحهایمان برگشتهاند و توی صورتهایمان فوت میکنند. چشمهایمان گشاد شدهاند. ایستاده خواب میبینیم. دنیا را همانجوری میبینیم که هست. سیاه.
Kevin
نشانهٔ آدم عاقل این است که افسار فکرش دست خودش باشد.
نیتا
آدمها بذرند. کافی است پا رویشان نگذاری تا بزرگ شوند.
Serein
«مگذار باد پریشان کند
مگذار باد به یغما برد
از شانههای تو
خاکستری که از عصارهٔ خون است»
Judy
هیچکس قبل رسیدن به جایی که باید بهاش برسد توی هیچ راهی گم نمیشود.
فارا
من لال نیستم. دهانم بسته شد چون آدمها چیزهایی پرسیدند که بهشان مربوط نبود.
فارا
یه روز یه نقاشی میخواست اژدها بکشه. بلد نبود. فکر میکرد باید اژدها ببینه تا بتونه اژدها بکشه. تمام عمر صبر کرد تا اژدها ببینه. بالاخره یه روز اژدها از دست نقاش خسته شد. رفت پشت پنجرهٔ اتاقش. گفت ایناهاشم. اینجام. حالا من رو بکش. نقاشه از ترس مُرد.
فارا
خاطرات بچگی از یاد میروند ولی از بین نمیروند.
فارا
دستهای سمسار همیشه زخماند. برای همین دوستشان دارم. این دستها عادت دارند به زخم شدن.
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
«خودت باید از روی حصارها بپری. خودت.»
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
دیدی گفتم عاقبت سفر خواهی کرد؟
با دو چشم مطمئنتر از نور.
a.baran
ماها فقط روحمون رو گم کردهیم بچه. نترس! پیداش میکنیم
فارا
زمین پُر از جنینهای مُرده است.
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
هیچکس قبل رسیدن به جایی که باید بهاش برسد توی هیچ راهی گم نمیشود.
Afsaneh Habibi
بوی کود تازه یعنی درختها نمیمیرند فقط ادامه میدهند.
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
مگر نادر آواز خواندن بلد بود؟
کاربر ۶۶۶۰۳۹۸
حجم
۱۶۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۶۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان