بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرزمین موعود | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرزمین موعود

بریده‌هایی از کتاب سرزمین موعود

۴٫۵
(۱۲۹)
شاید نه یا ده بار، از او در مورد سازمان ملل سؤال می‌کردم و از او خواسته بودم که توضیح دهد چگونه، پس از جنگ جهانی دوم، رهبران جهانی تصمیم گرفتند به مکانی واحد برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات خود مراجعه کنند. او گفته بود: «انسان‌ها با حیوانات تفاوت چندانی ندارند ما از ندانسته‌هایمان می‌ترسیم. وقتی از مردم می‌ترسیم و احساس خطر می‌کنیم، جنگیدن و کارهای احمقانه دیگر راحت‌تر اتفاق می‌افتد.» سازمان ملل راهی برای ملاقات مردم کشورها با یکدیگر و آموختن اینکه نباید از همدیگر بترسند."
ادریس
علی‌رغم برخورداری از قدرت و شکوه، ریاست جمهوری هنوز فقط یک شغل است و دولت فدرال ما مانند بقیهٔ شغل‌ها یک کار انسانی است و مردان و زنانی که در کاخ سفید کار می‌کنند همان رضایت، ناامیدی، حساسیت شغلی، گند زدن‌ها و پیروزی‌های کوچک روزمره را مانند بقیهٔ هم‌وطنان خود تجربه می‌کنند.
کتاب 1984
و باوجوداین افتخار آمریکایی بودن، این عقیده که آمریکا بزرگ‌ترین کشور روی زمین بود _ همواره یک موهبت محسوب می‌شد. به‌عنوان یک مرد جوان، من از کتاب‌هایی که بی‌همتا بودن آمریکا را رد می‌کرد کلافه می‌شدم؛ وارد مشاجره‌های طولانی و خسته‌کننده با دوستانی می‌شدم که اصرار داشتند برتری آمریکا ریشهٔ بیداد و ستم جهانی است
Khalil Khodaveisi
در پایان سال ۲۰۱۰، اگر کسی از من سوال می‌کرد که بحران بعدی عمده در خاورمیانه در کجا رخ خواهد داد، من می توانستم فهرستی از مشکلات را به آنها ارائه دهم. یکی از آنها عراق بود، جایی که با وجود پیشرفت، اغلب احساس می‌شد که بازگشت به هرج و مرج با یک بمب گذاری در بازار یا حمله شبه نظامیان هر لحظه انفاق بیفتد. تحریم‌های بین المللی که ما در قبال برنامه هسته‌ای علیه ایران وضع کرده بودیم، رنجشی ایجاد می‌کرد و هرگونه سرپیچی و استیصال از رژیم می‌توانست منجر به تقابلی شود که از کنترل خارج شود. یمن - یکی از واقعا بدشانس‌ترین موارد جهان - به مقر القاعده در شبه جزیره عربستان تبدیل شده بود که اکنون کشنده‌ترین و فعال‌ترین فصل شبکه تروریستی قلمداد می‌شد.
samaneh
گرچه میشل بحث و جدل خودش را ایجاد کرد. در یک مهمانی رهبران G۲۰ و همسران‌شان با حضور ملکه الیزابت در کاخ باکینگهام، از او در حالی عکس گرفته شده بود، که دستش روی شانه ملکه قرار داشت - که نقض آشکار قوانین عرف سلطنتی بود، اگرچه به نظر نمی‌رسید ملکه، برایش مهم بوده باشد و درعوض دستش را به دور کمر میشل انداخته بود. همچنین، میشل در دیدار خصوصی ما با ملکه یک ژاکت کش‌باف پشمی روی لباس پوشیده بود و فلیت استریت را وحشت‌زده و دل‌نگران کرد. صبح روز بعد به او گفتم: «تو باید پیشنهاد من را می‌پذیرفتی و یکی از آن کلاه‌های کوچک را بر سر می‌گذاشتی، و کیف‌دستی هماهنگ با آن را انتخاب می‌کردی!» لبخندی زد و گونه‌ام را بوسید. با خوش‌رویی گفت: «و من امیدوارم هنگامی که به خانه برمی‌گردی، از خوابیدن روی مبل لذت ببری. کاخ سفید تعداد زیادی مبل برای انتخاب دارد.»
ادریس
جشن بزرگداشت سلما ممکن بود تبدیل به رخداد سیاسی ناآرامی شود، اما وقتی که من رسیدم، سریعاً حس آرامش کردم. شاید به‌خاطر بودن در جایی بود که نقش نسبتاً بزرگی در تصورات من و مسیر زندگی‌ام ایفا کرده بود. شاید به‌خاطر دریافت پاسخ از جانب مردم عادی بود که جمع شده بودند تا این مناسبت را گرامی دارند، درحالی‌که با من دست می‌دادند یا در آغوشم می‌گرفتند. برخی‌شان نشان هیلاری را بر سینه زده بودند، اما از حضور من در آنجا اظهار خشنودی می‌کردند. اما بیشتر به این خاطر بود که گروهی از سالخوردگان محترم حامیان من بودند. زمانی که برای مراسم مذهبی وارد کلیسای AME براون چاپل شدم، فهمیدم که جناب کشیش لوئری تقاضای گفتن چند جمله قبل از معارفهٔ من کرده است. او آن موقع در اواسط دههٔ هشتاد زندگی بود، اما حس شوخ‌طبعی و جذبه‌اش را حفظ کرده بود.
علی صبوری
اگرچه در آن هفتاد و دو ساعت اول نتوانستم کاری کنم، با پیروی از غریزه‌ام قرار شد در تلویزیون حاضر شوم و برای مردم آمریکا آنچه را که اتفاق افتاده توضیح دهم و به آنها اطمینان دهم که فرودگاه‌ها همچنان بی‌خطر و ایمن است. تیم من یک استدلال منطقی برای علت تأخیر من ارائه داده بود. آنها گفتند که برای رئیس جمهور مهم است که قبل از اظهار نظر در برابر مردم، وی همه حقایق را بداند. ولی با این وجود می‌دانستم شغل من بیش از مدیریت دولت یا درست دانستن واقعیت‌ها است.
maede
بسیاری از سربازانی که بر اثر جراحت‌های مشابه در طول جنگ ویتنام جان خود را از دست داده بودند، اکنون قادر به نشستن با من در کنار تختخوابشان و بحث درباره دو تیم رقیب دیرینه در فوتبال آمریکایی بودند.
begi
او در یک روز کریسمس به من گفت: «نمی‌دانم، بار،» تو می‌توانی وقت زیادی را صرف کارکردن بیرون از مؤسسات کنی. اما اگر سعی کنی از درون آنها تغییر ایجاد کنی ممکن است دستاورد بیشتری داشته باشی.» و با خنده‌ای تلخ گفت: «به‌علاوه، این را از من بشنو، آس‌وپاس بودن اغراق است.»
mostafa.salehi
در بیست‌وپنجم ژانویه، شب انتخابات مقدماتی، ان بی سی نتیجهٔ یک نظرسنجی را نشان داد که حاکی از کاهش حمایت از من در میان سفیدپوست‌های کارولینای جنوبی تا میزان ده درصد ناچیز بود. این خبر، طول و تفصیل کارشناسان را در پی داشت. آنها می‌گفتند که انتظار می‌رفت همین‌طور شود. حتی تعداد فراوان آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار هم نمی‌توانست مقاومت سفیدپوست‌های ریشه‌دار را در مقابل هر نامزد سیاه‌پوستی درهم بشکند، چه برسد برای کسی با نام باراک حسین اوباما.
روزبه
وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، نمی‌دانم که هیچ‌کدام از آن حرف‌ها منصفانه بود یا نه. بیل کلینتون قطعاً این‌گونه فکر نمی‌کرد. اما در کارولینای جنوبی تشخیص کار درست با آنچه احساس می‌شد سخت بود. در سرتاسر ایالت، سیاه‌پوستان و سفیدپوستان با مهمان‌نوازی و صمیمیت زیادی شبیه هم با من دیدار می‌کردند. در شهرهایی مثل چارلستون، من جنوب جدید جهان وطنی را که از آن تعریف می‌شد دیدم_ متنوع، و از نظر تجاری پرتکاپو. به‌علاوه، به‌عنوان کسی که شیکاگو را خانه‌اش می‌دانست، نیازی نداشتم به خود یادآوری کنم که جدایی نژادی مختص جنوب نیست.
mehdi
آنها به من فرصتی داده بودند. از طریق سروصدا و پچ‌پچ‌های سیرک سیاسی، آنها فراخوان من را برای چیزی متفاوت شنیده‌اند. حتی اگر همیشه در بهترین حالت خود نبودم، آنها بهترین خصوصیات مرا به فراست دریافته‌اند: صدایی که اصرار داشت که برای همهٔ تفاوت‌هایمان، ما به‌عنوان یک ملت مقید خواهیم ماند، و اینکه مردان و زنان با حسن‌نیت می‌توانند راهی به‌سوی آیندهٔ بهتر بیابند. به خودم قول دادم که آنها را ناامید نکنم.
esrafil aslani
بخش اخبار شبانهٔ آمریکا پر از تصاویر آیت‌الله بود - با ریش سفید، نگاه‌های حاکی از آرامشی پیامبرگونه - که در بازگشت پیروزمندانه از تبعید نزد سیل خروشان طرف‌دارانش، از هواپیما پیاده می‌شد.
یِکْ چیزی از دَرونْ
برنز گفت: «پوتین نسبت به هرگونه بی‌اعتنایی یا تحقیر حساس است و از نظر خودش او رهبر ارشد است. جلسه را با پرسیدن نظر وی درمورد وضعیت روابط ایالات متحده و روسیه آغاز کنید و اجازه دهید چند مورد را بروز دهد.»
ادریس
نشان دادم که به تاریخ، فرهنگ و مردم مکان‌هایی که بازدید کردیم علاقه نشان می‌دهم. بن به شوخی گفت که سخنرانی‌های خارج از کشور من می‌تواند به یک الگوریتم ساده خلاصه شود: «سلام به زبان خارجی – (که اغلب بد تلفظ می‌شود.)» حضور در این کشور زیبا که سهمی مداوم در تمدن جهان دارد، بسیار جالب است. بین دو ملت ما سابقه طولانی دوستی وجود دارد. (حکایت الهام‌بخش.)
ادریس
به دخترهایم می‌گویم اشتیاق مجموعه‌ای از کمبودها را جبران می‌کند _ و حداقل این موضوع در مورد من در هاروارد درست بود. سال دوم، من به‌عنوان اولین سرپرست سیاه‌پوست مجلهٔ نقد حقوق انتخاب شدم که باعث ایجاد چندین نشریهٔ ملی شد. من قراردادی برای نوشتن یک کتاب امضا کردم. پیشنهادهای کاری از سراسر کشور می‌رسید و ظاهراً مسیر من هم‌اکنون در اوج خود قرار داشت
رومینا
اوتیس ماس پیشکسوت جنبش حقوق مدنی، دوست نزدیک و معاشر دکتر [مارتین لوتر] کینگ، کشیش یکی از بزرگ‌ترین کلیساها درکلیولند، اوهایو، و مشاور سابق رئیس‌جمهور جیمی کارتر بود. من او را به‌خوبی نمی‌شناختم، اما بعد از انتشار مقاله او یک شب با من تماس گرفت تا حمایتش را ابراز کند. وی گفت که مشکلات را از جریمایا شنیده است و صداهایی را در جامعهٔ سیاه‌پوست شنیده است که استدلال می‌کنند من آماده نیستم یا خیلی بی‌تجربه هستم یا خیلی افراطی هستم یا خیلی تابع جریان رایج هستم یا اینکه کاملاً سیاه‌پوست نیستم. او انتظار داشت که مسیر دشوارتر شود، اما از من خواست که دلسرد نشوم.
rezaaa
برخلاف کنوانسیون ۲۰۰۰، که من جوانک بودم و صورتم را به ویترین شیرینی‌فروشی فشار می‌دادم یا کنوانسیون ۲۰۰۴، وقتی نکتهٔ اصلی سخنرانی‌ام مرا در مرکز توجه قرار داده بود، اکنون خودم را در کانون توجه اصلی می‌دیدم. حالا در سوئیت هتل گیر افتاده‌ام یا از پنجره وسیله نقلیهٔ پلیس مخفی بیرون را نگاه می‌کنم، و درست در شب دوم کنوانسیون وارد دنور شدم. به من گفتند، این مسئله امنیتی است، اگر از چشم دور باشم، فقط انتظار ایجاد می‌شود. اما این باعث شد احساس بی‌قراری و به‌طرز عجیبی متمایز بودن کنم، انگار شیئی گران‌قیمت هستم که باید در شرایط خاص از جعبه خارج شود.
نیما
اشتیاق مجموعه‌ای از کمبودها را جبران می‌کند
کاربر ۳۱۲۱۷۸۸
رام پس از خواندن نسخه‌ای از نامهٔ خامنه‌ای، که از فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر نمی‌کنم او به این زودی مشت خود را باز کند.» گفتم: «همین که انگشت وسط را به من نشان نمی‌دهد، کافی است.»
saghar
من از خانواده‌ای سیاسی برنیامده‌ام. پدربزرگ و مادربزرگ مادری من اهل میدوست اند که بیشتر اسکاتلندی-ایرلندی هستند. خصوصاً با توجه به استانداردهای شهرهای کانزاس در دوران بحران اقتصادی که در آن متولد شده‌اند، آنها لیبرال قلمداد می‌شدند و از نظر گوش دادن به اخبار بسیار پیگیر بودند. مادربزرگ من، که همه او را توت صدا می‌کردیم (مخفف Tutu یا مادربزرگ، در زبان هاوایی) به من می‌گفت: «این کار نشان از یک شهروند آگاه دارد.» اما او و پدربزرگ من گرایش عقیدتی و حزبی محکمی نداشتند، فراتر از آنچه که آنها عقل سلیم می‌دانستند. آنها به کار فکر می‌کردند - مادربزرگ من معاون بخش تضمینات در یکی از بانک‌های محلی بود، پدربزرگ من ویزیتور بیمهٔ عمر بود - و پرداخت قبوض و امور جزئی زندگی به عهدهٔ او بود.
mostafa.salehi
نمی‌دانم. تنها چیزی که به‌طور قطعی می‌توانم بگویم این است که من هنوز حاضر نیستم که امریکا را رها کنم – نه‌فقط به‌خاطر نسل‌های آینده آمریکایی‌ها، بلکه برای تمام بشریت. زیرا معتقدم که مشکل فراگیر که هم اکنون درحال گذر از آن هستیم، هم به‌عنوان تجلی و هم به‌عنوان وقفه‌ای در پیشروی مداوم به‌سوی جهانی به هم پیوسته است، جهانی که در آن مردم و فرهنگ‌ها نمی‌توانند از تقابل در برابر هم دست بکشند.
ali
میشل از قبل از زمان ملاقات‌مان در یک سمت حقوقی مشغول به کار بود. او بیست‌وپنج سال داشت و به‌عنوان دستیار در شرکتی به نام سیدلی و آستین در شیکاگو کار می‌کرد، همان جایی که من در تابستانِ پس از اولین سال دانشکدهٔ حقوق مشغول به کار بودم. او قدبلند، زیبا، بامزه، اجتماعی، سخاوتمند، و بسیار باهوش بود_ و من تقریباً از همان لحظهٔ دیدار عاشق او شدم. وظیفهٔ او در شرکت این بود که مراقب من باشد، مطمئن شود که می‌دانم دستگاه کپی دفتر کجاست، و اینکه عموماً حس خوشایندی داشته باشم.
iris
با بازگشت به ایالات متحده، نمی‌دانستم که چطور باید به این بچه‌ها فکر کنم که بهای تکبر مردانی مانند دیک چنی و دونالد رامسفلد را بپردازند، که ما را بر اساس اطلاعات معیوب به جنگ کشانده بودند و هنوز از توجه به عواقب آن امتناع می‌کردند
sara
این گفت‌وگو برای من یادآوری مفیدی بوده است که انتخابات به‌تنهایی نمی‌تواند باعث برپایی دموکراسی کارا شود. تا زمانی که عراق راهی برای تقویت نهادهای مدنی خود پیدا نکند و رهبرانش به سازش را عادت نکنند، مبارزه در این کشور ادامه خواهد یافت. این واقعیت که مالکی و رقبایش بیشتر از طریق سیاست و نه اسلحه ابراز خصومت و بی‌اعتمادی می‌کردند، هنوز هم پیشرفت محسوب می‌شد. با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از مراکز جمعیتی عراق، حملات تروریستی تحت حمایت القاعده رو به پایان بود و فرماندهان ما از بهبود مداوم عملکرد نیروهای امنیتی عراق خبر می‌دادند.
sahar
دلایل واضحی برای تمرکز من بر بن لادن وجود داشت. فرار مرموزگونه وی منبع درد خانواده‌های قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر و طعنه‌ای آشکار به قدرت آمریکا بود. او حتی در اعماق مخفی کاری خود همچنان کارآمدترین عضو القاعده باقی مانده و جوانان ناراضی را در سراسر جهان علیه منافع ایالات متحده به شدت افراطی کرده بود. به گفته تحلیلگران ما، تا زمان انتخاب من، القاعده بیش از قبل خطرناک شده بود و اخطارها درباره توطئه‌های تروریستی ناشی از"فاتا" به طور مرتب در جلسات توجیهی من عنوان می‌شد.
سامان
ما آن شب در اتاق تدارکات سیاسی برای دو ساعت دیگر همدیگر را ملاقات کردیم و جزییات برنامه‌ای که من در طول شام در ذهنم طرح ریزی کرده بودم را مرور نمودیم. می‌دانستیم که باید درحالی که برای ممانعت از یک کشتار همگانی در لیبی تلاش کنیم، خطرات و فشارهای وارده که از مدت‌ها پیش بر ارتش ایالات متحده سنگینی می‌کرد را نیز به حداقل برسانیم. من آماده بودم موضع هدفمندی ضد قذافی اتخاذ کنم و به مردم لیبی این فرصت را بدهم تا برای طرح‌ریزی دولتی جدید آماده باشند. اما در کنار حمایت متحدان اروپایی و مولفه‌های این ماموریت که مشخص شده بود، همانطور که سوزان رایس پیشنهاد داده بود ما می‌بایست سریعا وارد عمل می‌شدیم.
sahariii3
سیاست خارجی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر. عراق و افغانستان درمورد چگونگی کم شدن گزینه‌های یک رئیس‌جمهور پس از آغاز جنگ، درس‌های کاملی ارائه دادند. من مصمم بودم که ذهنیت خاصی را تغییر دهم که نه‌تنها دولت بوش، بلکه بیشتر واشینگتن را درگیر خود کرده بود
مونا
اولین دستور کار کمپین ما در ابتدای تابستان ۲۰۰۸ متحد کردن حزب دموکرات بود. مبارزات طولانی و ناراحت‌کنندهٔ مقدماتی احساسات ناخوشایندی را بین کارکنان هیلاری و من ایجاد کرده بود، و برخی از مشتاقان ترغیب‌کنندهٔ وی تهدید کردند که از حمایت خودداری می‌کنند، مگر اینکه او را در فهرست نامزدهای خود قرار دهم.
yavarr
با حضور هیلاری، من و گروهم مشغول طراحی استراتژی گسترده‌تر انتخابات الکترال خود شدیم. مانند انتخابات مقدماتی و انجمن حزبی، انتخابات عمومی ریاست جمهوری شبیه معمای بزرگ ریاضی است. برای به‌دست آوردن ۲۷۰ رأی الکترال لازم در انتخابات، در کدام ترکیب ایالت‌ها باید برنده شویم؟ دست‌کم به‌مدت بیست سال، نامزدهای هردو حزب با یک فرض که اکثریت ایالت‌ها به‌طور غیرقابل انکار جمهوری‌خواه یا دموکرات بودند، با همان جواب روبرو می‌شدند و بنابراین تمام وقت و پول خود را بر تعدادی از ایالت‌های میدان‌نبرد بزرگ مانند اوهایو، فلوریدا، پنسیلوانیا و میشیگان صرف می‌کردند.
بابک

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶۵ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶۵ صفحه

قیمت:
۲۱۸,۰۰۰
تومان