بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟

بریده‌هایی از کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۶از ۳۸ رأی
۳٫۶
(۳۸)
از اول عمر تا حال بسیار در بَر و بحرِ ممالک اتفاق افتاده بود برای بنده، ولی بدنِ بنده به لرزه نیامد و امروز به لرزه آمد، اشکال بر کمسیون (که پیش‌نویس طرح پیشنهادیِ قانون انتخابات را تهیه کرده بود) اینکه اولاً نباید اسم نسوان را در منتخبین برد، که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند، مثل اینکه بگویند از دیوانه‌ها نیستند، سُفَها نیستند، این اشکال است بر کمسیون... برهان این است که امروز ما هر چه تأمل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمره‌اند که عقول آنها استعداد ندارد و گذشته از اینکه در حقیقت نسوان در مذهبِ اسلامِ ما در تحتِ قیمومیت‌اند، الرجالُ قوامونَ علی النساء، در تحت قیمومیت رجال هستند و مذهب رسمی ما اسلام است، آنها در تحت قیمومیت‌اند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زن‌ها را بکنند. (۱۲)
pedygonzales
«به‌محض اینکه خبر اولتیماتوم دولت روس در پایتخت منتشر شد، مردم دست از کسب‌وکار کشیده و تعطیل عمومی کردند. برخلاف انتظار هزارها بانوان ایران بر ضد استیلای روس‌ها قیام کردند و در متینگ و اجتماعات شرکت نمودند و حتی بعضی از بانوان درحالی‌که از چادر سیاه و روبنده مستور شده بودند کفن به گردن انداخته روی کرسی خطابه رفتند و نطق‌های با حرارت و مهیج ایراد کردند و مردم را با ادای جملهٔ یا مرگ یا استقلال به فداکاری در راه وطن و بذل جان و مال تشویق نمودند و در یکی از همان روزهای پرآشوب یک ستون مرکب از پانصد نفر بانو، با نظم و ترتیب، چنان‌که گویی مشق نظامی آموخته‌اند، به بهارستان رفتند و از رئیس مجلس ملاقات خواستند و از او تقاضا نمودند که مجلس و نمایندگان در مقابل دشمن غدّار استقامت کنند و مرگ با شرف را به زندگانی بندگی اجانب ترجیح بدهند. اکثر این بانوان مسلح شده بودند و بسیاری از آنها شش‌لول و موزر به کمر بسته بودند و قطار و فشنگ در روی چادر حمایل کرده بودند
fuzzy
بنا  به روایت عین‌السلطنه، در روضه‌خوانی‌ها و تعزیه‌های ماه‌های محرم و صفر همواره جمعیت زنان بیشتر بود، چون «مردها کار دارند». عین‌السلطنه در شرح تعزیه‌های ماه رمضان نیز می‌نویسد: همهٔ شب هم تعزیه می‌خوانند. اما اغلب به مضحکه نزدیک‌تر است تا تعزیه. نمی‌دانم طهران چقدر زن دارد. تمام این مساجد و بازارها و خانه‌ها مملو از زن است. بعضی‌ها روزی دوسه جا می‌روند. می‌گویند شب تعزیه بیشترِ  جمعیت زن است. اصل بنای تعزیه هم محض تماشای زن‌هاست.
pedygonzales
«مگر  نشنیدید که دولت و ثروت و قدرت و حرمت ملی از دست رفته؟... مگر  نمی‌شنوید فریاد مظلومان را از دست حُکّام ظالم؟ مگر نمی‌دانید امسال پانصد نفر  دختر  ایرانی به ترکمان فروخته شده؟ مگر خبر ندارید که هرساله کرورها مردم ایران به روسیه و عثمانی و هند می‌روند و رعیّتِ خارجه می‌شوند؟»(۵)
zsmirghasmy
این تنزل، که در  پی آن زلیخا بدل به ابژهٔ میل یوسف می‌شود، در واقع به‌درستی به ما یادآوری می‌کند که در تمام نسخه‌های متنوع موجود از این داستان، از جمله نسخهٔ جامی، زلیخا ساخته‌وپرداختهٔ میل دگرجنس‌خواه مردانه و خیال‌پردازی مردانه است. عاملیت زلیخا عاملیت زنی است که ساخته‌وپرداختهٔ خیال و قلم مرد است. با همهٔ اینها، کدام مرد دگرجنس‌خواه است که میل نداشته باشد محبوب زنی قدرتمند، ثروتمند، زیبا و جوان مانند زلیخا باشد و بیشتر از آن، محبوب تمام زنان شهر که به‌محض دیدنش او را فرشته بخوانند و دست را از ترنج بازنشناسند و تک‌به‌تک تلاش کنند او را اغوا کنند؟ این موضوع دلیل دیگری است برای آنکه در تفسیر بوحدیبه با شک و تردید بنگریم. داستانِ یوسف و زلیخا به هیچ روی دربارهٔ میل جنسی زنانه نیست، بلکه دربارهٔ میل جنسی زنانه‌ای است که مطلوب میل مرد دگرجنس‌گراست، مطابق با تصورات او.
fuzzy
ابراهیم تیموری در روایت شرکت زنان در جنبش تحریم تنباکو چنین می‌نویسد: «نزدیک ظهر زنان نیز دسته‌دسته به منزل میرزای آشتیانی می‌آیند. وقتی جمعیت زیاد می‌شود، زن‌ها جلو و مردان از دنبال به‌طرف قصر سلطنتی روانه می‌گردند... (زنان خطاب به ناصرالدین‌شاه داد می‌زدند): ای شاه باجی سبیلو، ای لچک‌به‌سر، ای لامذهب، ما تو را نمی‌خواهیم!»
Marya Morrevna
در مملکت دو چیز لازم است: یا استبداد یا قانون. ما که نقداً هیچ‌کدام را نداریم. یک استبداد کاملی داشتیم، از دست ما گرفتید. در عوض قانون لازم بود، آن را هم ندادید. در مملکت ما زر و زور لازم است. زر که ندارید، پس شما وکلا زورتان بر ما ملت است... چرا قانون به دست ما نمی‌دهید که هرکس در هر کجا که هست تکلیف خود را بداند؟...  بیشتر از این عرض نمی‌کنم... همین‌قدر عرض می‌کنم اگرچه زن هستم و به قول آقایان ناقص‌عقل و ردیف بشر محسوب نمی‌شویم، از مرحمت پدرانمان هم که فضل و کمالی نداریم... امروز بر احدی پوشیده نیست که هر  بیوه‌زنی به این مجلس دارالشورای ملی حق دارد و ما امروز حقوق خودمان را می‌خواهیم..
Call_Me_Mahi
نه‌فقط دختران قوچان بلکه زنان به‌طور کلی در نگارش تاریخ انقلاب مشروطهٔ ایران غایب‌اند. تاریخ‌نگاریِ ملک‌زاده به اقرار خودش و به‌عمد تاریخِ مردان است. او می‌نویسد: «آنچه ما در این کتاب نگاشتیم شرح‌حال مردها بود و از زن‌ها که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند نامی برده نشد، زیرا به قول عوام داخلِ آدم نبودند و در جمع و خرج داخل نبودند.»(۶۰) به قول حامد شهیدیان، تاریخ‌نگاران «فقدان زنان در تاریخ را معمولاً به نشانهٔ بازتاب عینی و بی‌طرفانهٔ واقعیت نقش بی‌اهمیت آنان در روند تاریخ می‌گیرند.»
کاربر ۴۸۶۲۲۴۹
جناب مستطاب حجت‌الاسلام آقای شیخ فضل‌الله! در روزنامه‌ای که به طبع رسانیده، از زاویهٔ مقدسه به طهران فرستاده و منتشر فرموده‌اند این دو کلمه دیده شده که «مدرسهٔ علم برای نسوان خلاف دین و مذهب است». این حقیره که کم‌سواد و نویسندهٔ این کلماتم این سخن مجمل جناب‌عالی را نفهمیدم و از هرکسی که معتقد به تدین و عقل او بودم هم سؤال کردم حل مشکل ننمود. لازم شد که خودم شرح ذیل را در بیان مقصود جناب‌عالی بنویسم و جواب از خود شما بخواهم.
محمد طاهر پسران افشاریان
به  تاراج  رفتن دختران قوچان از دامان خانوادهٔ پدری و از آغوش مادر وطن هرگز جبران نشد، که شاید تصادفی نبود؛ این موضوع جبران‌ناپذیر بود. در فرهنگ غالب آن زمان (و شاید هنوز هم)، به یک معنا «ناموس از دست رفته»، آبروی ناموسی، بازیافتنی نیست؛ چون آبِ رفته که به جوی بازگشتنی نیست. شاید از همین رو، اگرچه پیگیری ماجرای دختران قوچان از لحاظ تشخیص مقصر اهمیتی ملی و کم‌نظیر یافت، به نتیجه نرسیدن این پیگیری بی‌ارتباط با این معضل فرهنگی نبوده باشد. دختران ازدست‌رفته «پس‌گرفتنی» نبودند. شاید بتوان گفت که «آمال پنهانی»، حتی پنهان از خودِ خانواده‌های آنان، و «آرزوی قلبی ملت» نیافتن آنان بود. شاید از  یاد  بردن «دختران» (و حکایت آنان) پیوندی با این بار متضاد فرهنگی «ناموس از دست رفته» داشت؛ پیگیری این ماجرا و تلاش برای یافتن مقصران نهایت غیرت ملی بود؛ ولی با دخترانِ بازیافته (اگر باز می‌یافتندشان) ملت چه می‌توانست کرد؟ در بازگشت، آنان نماد «بی‌آبرویی ملی» می‌شدند
fuzzy
برهان این است که امروز ما هر چه تأمل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمره‌اند که عقول آنها استعداد ندارد و گذشته از اینکه در حقیقت نسوان در مذهبِ اسلامِ ما در تحتِ قیمومیت‌اند، الرجالُ قوامونَ علی النساء، در تحت قیمومیت رجال هستند و مذهب رسمی ما اسلام است، آنها در تحت قیمومیت‌اند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زن‌ها را بکنند.
fuzzy
علاوه  بر این وطن مفهومی تنانه پیدا کرد: به‌ویژه در بدن زنانه تجسم یافت، سوژهٔ میل جنسی در ادبیات کهن در باب عشق، همچون معشوقی که می‌شود به او عشق ورزید و از او محافظت کرد و به دفاع از او برخاست و در راهش جنگید و جان داد. (۱۴) این امر به رواج مفاهیم جدید «وطن‌پرستی» و «وطن‌دوستی» منجر شد و همچنین کل گفتمان محافظت از زن، به‌منزلهٔ بدنی که در برابرِ توطئه‌ها، نفوذ و تعدی عوامل خارجی نیاز به محافظت دارد، و همچنین مفهوم دفاع از ناموس در خدمت میهن‌پرستی درآمد.
Nika
اگر کسی این رمان را از منظری تمثیلی و سیاسی بخواند، به نظر  می‌رسد قانع‌کننده‌تر آن است که از تمثیل درون خود رمان کارش را شروع کند. در ابتدای رمان راوی می‌گوید: «در بیرون از خانه ایران خود را در آغوش رضاخان انداخته بود و من در آرزوی یک شاگرد نجار بودم. ایران خیلی زودتر از من موفق شده بود. خیلی زودتر و خیلی راحت‌تر.»(۶۸) قیاس میان کشور ایرانِ مؤنث و راوی برقرار شده و در  مقابل، میان «شاگرد نجار» و رضاخان که او هم از طبقه‌ای غیرنخبه می‌آید. دو زنِ نجیب، نسنجیده و نابخردانه، خودشان را در آغوش دو مرد پَست اما قوی انداخته‌اند. در بخش‌های زیادی از رمان محبوبه با روایت ویژگی‌های جسمی بدن مردانهٔ رحیم به این تصویر قوت می‌بخشد، به‌ویژه بازوهای او که می‌توانند تکیه‌گاه باشند. می‌توان پایان تراژیک این عشق را پایان تراژیک آن آغوش دیگر هم تفسیر کرد؛ بازگشت محبوبه به «درایت و خِرد پدارنهٔ کهن» بدل به تمثیلی می‌شود برای بازگشت ایران به آغوش جمهوری اسلامی و رضایت و اندوه توأمانش هنگام پذیرش ازدواجی دوهمسری تمثیلی است برای هم‌زیستی شریعت و سیاست در کنار هم.
Nika
در یکی از سال‌های قحطی و گرسنگی، برخی از دهقانانِ نیازمند زنان و دختران جوان را در ازای پرداخت مالیات فروختند. تعدادی دیگر از آنان در یورش ناگهانی برخی از قبایل ترکمان با توافق اهالی روستا در  ازای غنیمت جنگی بُرده شدند. هیچ‌یک از این دو واقعه، در زمان و مکان خود، رویدادی غیرعادی محسوب نمی‌شد.
Marya Morrevna
فاصلهٔ بین این دو خاک یک کوه بیشتر نبود. آخال در خاک روسیه واقع شده بود و قوچان در خاک ایران. نویسنده به‌تفصیل شرح می‌دهد که چگونه حکومت روسیه نیروی نظامی (سالدات‌ها) خود را برای کمک به مردم بسیج کرده بود تا ملخ‌ها را از بین ببرند و کشاورزان را از مالیات معاف کرده و وامی به آنها داده بود تا صرف مخارج کشت‌وکار سال بعد کنند. در مقابل، حاکم قوچان آدم‌هایش را فرستاده بود تا برای اخذ مالیات هرساله به دهقانان تهیدست فشار بیاورند و وقتی دهقانان مهلت خواسته بودند آدم‌های حاکم دهقانان را به گلوله بسته بودند.
Marya Morrevna
نادیدنی  بودن گونمندی زبان را با نبود آن نمی‌توان یکی گرفت. (۳) برعکس، شاید بتوان گفت که ساختار دستوریِ زبان فارسی، با نادیدنی کردن گوناوندی، نبود زن در زبان را زیرِ لایه‌ای از بی‌توجهی مدفون کرده است.
fuzzy
در پاره‌ای از تفاسیر سنتی سورهٔ یوسف (۱) چنین آمده است که روزی حضرت محمد آیاتی از قرآن را برای یارانش می‌خواند که شماری از آنان از سر ملال گفتند: «چه بوَد اگر خدای تعالی سورتی فرستند که در آن سورت امر و نهی نبوَد و در آن سورت قصه‌ای بوَد که دل‌های ما بدان بیاساید. خدای گفت، عَزوجَل: نیکوترینِ داستان‌ها بر تو برخوانیم.»
Marya Morrevna
علم الله و شهد زن‌های غیورهٔ آذربایجان امروز شرف ملیت را از تمام عالمیان ربوده و اتصالاً گردن‌بند و گوشواره و دست‌بند است که به صندوق اعانه با هزار نیاز تقدیم می‌کنند و تمام اهالی با جان و مال در حفظ مقصود مقدس حاضرند و البته آن حضرات هم از وقایع طهران ما را محروم نفرمایند (انجمن اتحادیهٔ تبریز)
Marya Morrevna
پیروزی زبان قیمومیت بر همتایی در مجلس دوم، یعنی پس از پیروزی مشروطه‌خواهان بر مشروعه‌طلبان، پس از اعدام شیخ فضل‌الله نوری و از میدان به  در  شدن مشروعه‌طلبان روی داد؛ به عبارت دیگر در وضعیتی که نیروهای مشروطه‌خواه بر مشروعه‌طلبان برتری داشتند، در وضعیتی که نمی‌توان آن را به ضرورتِ سازش سیاسی نسبت داد، معنای این پیروزی را باید در تنش درونی گفتمان مشروطیت جست.
Marya Morrevna
زنان نه‌تنها نپذیرفتند که خط زده شوند یا خریداری شوند و نه‌تنها کوشیدند در جهت مطالبهٔ خود، یعنی مطالبهٔ حق شهروندی، از به  رسمیت  شناخته  شدن حضورشان در اجتماع استفاده کنند و این حضور را تقویت کنند، بلکه گاهی در مقام شهروندان، با به چالش کشیدنِ توانایی مردان در ادارهٔ نظام مشروطیت، نگرانی‌های خود را بروز می‌دادند.
Travis
در آن ایام زن‌ها در میان جامعه احترام فوق‌العاده داشته و هر مرد وظیفه داشت که شئونات آنان را حتی با فدا کردن جان خود حفظ نماید و وقتی که عده‌ای از زنان به‌عنوان جهاد در بازار ظاهر می‌شدند احساسات مردم (= مردان؟) شعله‌ور گشته و سر از پا نشناخته و در یک مدت قلیل بزرگ‌ترین مانع را از میان برمی‌داشتند. این غلیان وقتی به‌شدت اشد خود می‌رسیده است که یکی از آن زن‌ها لچک خود را به‌عنوان استمداد به‌طرف مردان پرتاب بکند. آن وقت بود که محشری برپا شده و محکم‌ترین خانه‌ها از بن و اساس ویران می‌گردید.
Nilouofar Nazemi
وطن همچون جسم زن در مفهوم مدرنِ آن با از دست رفتن ناموس جنسی و ناموس ملی مرتبط می‌شد، وطن چهرهٔ جمعی دختران قوچان تلقی می‌شد.
کاربر ۴۸۶۲۲۴۹
سید علی شوشتری که بیشتر به‌دلیل مخالفتش با مدارس دخترانه در سال‌های مشروطه شهرت یافته بود در دههٔ بعد نیز در موعظه‌های خود در ذمّ مدارس و وضعیت زنان نیز  نطق می‌کرد: از مدرسه‌ها گفت. بچه می‌گوید آ، ب. مثل بره که صدا کند درس می‌خواند و صدا می‌کند. مردم خنده کردند. آن‌وقت رفت توی کوک زن‌ها که خانم‌ها اول جوراب سیاه به‌جای چاقچور پوشیدند، بعد یواش‌یواش گلی شد، زرد شد، آبی شد، سینه‌ها باز شد، دست‌ها بالا رفت، طوری‌که من پیرمرد هم آنها را می‌بینم یک چیزیم می‌شود. شهر نو درست کردند. آزاد، خواب، راحت. مردم خیلی خنده کردند. (۳۹)
محمد طاهر پسران افشاریان
اگر مقصود جناب‌عالی از این سخن این است که جماعت زنان می‌باید هیچ علمی نیاموزند و مانند حیوان بی‌شاخ‌ودُم باشند تا از این نشأ بروند و این فرمودهٔ خداوند است، پس مرقوم بفرمایید که خدا و اولیای خدا جل و اعلا در کجای کلام‌الله و احادیث این مطلب را فرموده‌اند؟ و اگر چنین مطلبی صحیح است سبب این بی‌التفاتی خدا و اولیا و انبیا نسبت  به صنف نسوان چه بوده است که ایشان را به‌صورت انسان خلق کرده، ولی تجاوز ایشان را از سیرت حیوانی به حقایق انسانیت غدغن فرموده است و با وجود این بی‌مرحمتی چرا همه را مکلّف به تکالیف فوق‌الطاقه نموده و از ایشان عبادت و تهذیب اخلاق و اطاعت شوهر و پدر خواسته و مردها را به چه سبب عزیز داشته و با  آنکه نعمت علم را از ایشان مضایقه نکرده است چرا مثل ما بینواها که گذشته از بندگی خدا بندگی و اطاعت شوهر  را بر ما واجب نموده است ایشان را مطیع کسی جز خدا قرار نداده است؟ و اگر فیض حق نسبت  به همه یکسان است، در مقابل این زحمت فوق‌الطاقه و تکالیف شاقهٔ ما چه مزدی و نعمتی به ما داده است که به مردها نداده است؟
محمد طاهر پسران افشاریان
به‌عبارتی، مفهوم «زن» دو عنصر گفتمانی متباین را شامل می‌شود: ۱) همتایی در زبان مدرنیته و ۲) محافظت/قیمومیت در زبان سیاسیِ پیشامدرن و تفکر مذهبی. هر دو عنصر درون گفتمان سیاسی مشروطه وجود داشتند و در زمان‌های متفاوت به نتایج متناقضی منتهی شدند. در مجلس اول در مذاکره بر سر قانونی  بودنِ انجمن‌های زنان همتایی بر محافظت/قیمومیت پیروز شد، اما در مجلس دوم، وقتی به مسئلهٔ حق رأی زنان اشارهٔ گذرایی شد، زن تابع مرد و تحت قیمومیت او معرفی شد.
fuzzy
مهم‌ترین مسئله‌ای که نمی‌توان از آن گذشت این است که کل این ارتباط عاشقانهٔ تراژیک با خواست دختر شروع می‌شود. در واقع در سراسرِ رمان خواننده هرگز کاملاً مطمئن نمی‌شود که آیا رحیم هم متقابلاً درگیر عشق محبوبه شده است یا اینکه او را فقط برای موقعیت اجتماعی و ثروتش می‌خواهد. بر خلاف سنت رمان‌نویسی مدرنیستی که در آن مردانِ طبقهٔ بالا می‌توانند با زنانِ طبقهٔ پایین ازدواج کنند و به تعالی آنها از برخی جنبه‌ها کمک کنند، در رمان بامداد خمار زن از طبقهٔ بالاست و اوست که ابتکار عمل عشق را در دست دارد. از این  رو خواننده می‌تواند این تراژدی را به‌جای آنکه زاییدهٔ عوامل تغییرناپذیر فرهنگی یا طبقاتی بداند نتیجهٔ وارونگی جنسیتی بشمارد.
fuzzy
دوم، همان‌گونه که دلورتیس در مورد تماشاگران سینما می‌گوید، در اینجا نیز در واقع برای خواننده/  شنوندهٔ زن «لذتی دوچندان» تولید می‌شود: خوانندهٔ زن می‌تواند با یکی  پنداشتن خود هم با آن که میل می‌ورزد و هم با فیگوری که موضوع میل‌ورزی دیگری است لذتی دوچندان ببرد؛ او می‌تواند «در یک روند دوگانهٔ یکی‌انگاری دو مجموعهٔ متمایز از همذات‌پنداری را پیگیری کند... همذات‌پنداری فعال مردانه با نگاه خیره... و همذات‌پنداری منفعل زنانه با تصویر... اگر امکان دوم، یکی‌انگاری تمثیلی، وجود نداشته باشد، زنِ تماشاچی میان دو وجودِ قیاس‌ناپذیرِ نگاه و تصویر گیر می‌افتد.»(۵۱)
fuzzy
قدرتی که به افراد ضعیف و بی‌یاور ظلم می‌کند سزاوار سرنگونی است.
Elaheh
«اگرچه یک سال یا ده سال طول بکشد، ما عدل و عدالت‌خانه می‌خواهیم، ما اجرای قانون اسلام را می‌خواهیم، ما مجلسی می‌خواهیم که در آن مجلس شاه و گدا در حدود قانونی مساوی باشند. ما نمی‌گوییم مشروطه و جمهوری، ما می‌گوییم مجلسِ مشروعهٔ عدالت‌خانه.»
Zahra
«أین سماؤک و بهاؤک و سخاؤک؟ قالت ذهب فی غمّک. قال أین مالک؟ قالت افتدیت لمن جاء بخبرک. قال ماالّذی قوس ظهرک؟ قالت شدّة الحزن علی هجرانک
fuzzy

حجم

۳۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

حجم

۳۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

قیمت:
۱۷۲,۰۰۰
تومان