شنیده بودیم
آوارگی
تلخ است
اما
برای ما رخ نداد
ما
سالیان در خانه
بودیم
و از درخت انار
اناری چیدیم
درخت انار
در انتهای خانه بود
من
نیمی از کودکیام را
روی درخت انار
سپری کردم
مادربزرگ💝
آیا
ما سزاوار بودیم
تمام خیابان را
در باران برویم
و در انتهای خیابان
کسی در انتظار ما
نباشد.
ماهی
گاهی
که در زیر باران
باهم حرف میزدیم
سکوت
نسیم میشد
و بر ما میوزید.
ali73
ما در خانه
قدری عسل داریم
با این مقدار عسل
باید
به جنگ
پلیدیهای جهان
برویم
Mostafa F
و ما
در قیر مذاب
فرو رفتهایم
غروب جمعه بود.
Mostafa F
لحظهای که باران
به پایان رسید
همهٔ اندوه
و حرمان ما
در زیر چترهای کهنه
ماند
ali73
ما در خانه
قدری عسل داریم
با این مقدار عسل
باید
به جنگ
پلیدیهای جهان
برویم
کاربر حسن ملائی شاعر
لحظهای که باران
به پایان رسید
همهٔ اندوه
و حرمان ما
در زیر چترهای کهنه
ماند
کاربر حسن ملائی شاعر
چه تفاوت داشت
جهان
سبک باشد
یا سنگین باشد
ما که
سقوط سیبهای جوان را
از درختان
دیده بودیم
masoome
دانستن طعم نعناع
در لحظهٔ مرگ
دیر است
کاربر حسن ملائی شاعر
ابرها
روی بندهای رخت
آویخته میشوند
شب سردی است
تنهایی رقتآور است
کاربر حسن ملائی شاعر
امروز چه روزی است
از صبح هوا ابری است
بادها از صبح زود
در پشت درختان
پنهان شدهاند
آیا باید
در انتظار خبر ناگواری
باشیم
از پنجره
کفشهای درگِلماندهٔ دیشب را
میبینیم
صاحبان این کفشها
الان
کجا هستند
کاربر حسن ملائی شاعر
دیگر
باهم حرف نمیزنیم
برگهای صدمهدیده
بر روی ما
میبارد
کاربر حسن ملائی شاعر