بریدههایی از کتاب من خنگترین دختر رو زمینم
۳٫۶
(۲۵)
برای مردن راههای بسیاری وجود دارد، اگر هنر دارید راهی برای زندگی کردن پیدا کنید و به من نیز بیاموزید.
مـَهسـا
اندازه شعور آدم که به تحصیلاتش نیست
ka'mya'b
خدا خیلی بزرگه. خیلی گندهس. اون دراز کشیده تو آسمون. اون خیلی بزرگه. لباساشم سفیده. اون دراز میکشه تو آسمون و شنا میکنه. همه آدما رو نگاه میکنه. بعد دستشو یهو دراز میکنه منو از تو حیاطمون با یه انگشتش برمیداره میبره اون دنیا تو یه زیرزمین، میندازه منو تو یه بشکه که توش پر از آشغاله. بعد زیرِ بشکه رو آتیش روشن میکنه. من جزغاله میشم...
مـَهسـا
ثریا هم خنگه، هم خسیسه، هم چاخانه.
میدُوَم وسط کوچه، بلند میخونم: «ثریا خره گاوِ منه، سوارش میشم رام میبره، تا دَم ایسگاه میبره. »
Haniyeh amini😄
چند بار خواستم تا ته انگشتمو بکنم تو دماغم، اما تا ته نمیرفت که.
سیّد جواد
یعنی چی وقتی به یه نفر میگیم «مردهشوربرده»؟ مثلاً یعنی یه عده میآن مردهشور آدمو با خودشون میبرن؟ که اون مردهشور نتونه دیگه ما رو بشوره؟ خب یه نفر دیگه میشوره. این که فحش نیست پس. آهان... شاید یعنی مردهشور ما رو میآد میبره میشوره. مثلاً ما مردیم اونم میآد ما رو میبره میشوره. خب همه وقتی بمیرن مردهشور میآد میشورتشون. بازم فحش حساب نمیشه.
مـَهسـا
برای مردن راههای بسیاری وجود دارد، اگر هنر دارید راهی برای زندگی کردن پیدا کنید و به من نیز بیاموزید.
ka'mya'b
مامانم میگه همه کارات یهوییه. تازه، شلبارمو هم خیس کردم. مامانم بازم منو میکشه. من تو دستشویی هم شلبارمو خیس میکنم.
آخه وقتی اومدم تو این دستشویی، درو محکم بستم. ترسیدم. حالا دیگه باز نمیشه. همین یه دونه تمیز بود. تو بقیهشون دستشویی کرده بودن اما آب نریخته بودن. من میدونم اینا همهش کار آقای مقیسهایه. اون تو همه دستشوییا عَن میکنه بعدم آب نمیریزه، تا همه بچهها که میآن اینجا مریض بشن بمیرن. خودم شنیدم یه بار که داشت اینجاها رو میشست، گفت: «ایشالا همهتون از درد و مرض بمیرین راحت شیم. »
اگه مامانم بفهمه گفتم «عَن» دوباره منو میکشه، اون هِی منو میکشه.
حوصلهم سر رفته.
سیّد جواد
من موهام فرفریه. یکی از دندونای جلوییمم افتاده. مامانم میگه موش برده سالمشو برام بیاره.
نمیذارم مامانم موهامو شونه کنه
Haniyeh amini😄
مامانم یه چیزی به خانوم سماباتی میگه، خانوم سماباتی هم بلند میگه: «نهههه! دختر خوبیه، فقط بعضی وقتا اصلاً حواسش تو کلاس نیست، یهکمی شیطونه دیگه، ایشالا تا سال بعد خانومتر میشه. »
تف میکنم رو زمین.
خانوم سماباتی به من نگاه میکنه. من خودمو باسهش میگیرم و رومو میکنم اونبَر. من از این خانوم سماباتی اصلاً خوشم نمیآد. اون از من بدش میآد.
یه بار من تو کلاس یهو هبس آش کرده بودم. خانوم سماباتی داشت جملهسازی درس میداد. من خیلی هبس آش کرده بودم، گفته بودم: «خانوم، ما هبس آش کردیم. » خانوم سماباتی گچو انداخته بود پای تخته، اومده بود دست منو محکم گرفته بود و کشونده بود تا دم در. منو انداخته بود بیرون. من فک کرده بودم شاید میخواد بندازتم تو سیاهچال. بعد قلبم هُرّی ریخته بود پایین. ریخته بود تو شلبارم. شلبارم خیس شده بود.
سپیده
همیشه هم انگشتشو تا ته میکنه تو دماغش. من بلد نیستم. چند بار خواستم تا ته انگشتمو بکنم تو دماغم، اما تا ته نمیرفت که. نمیدونم ثریا چهجوری بلده؟
مـَهسـا
همین یه امروزو دیر اومدم. فقط همین یه امروز حال و حوصله ندارم، اونوقت میگه: «چند وقته...!» چرا مردم این طوریاَن آخه؟
ka'mya'b
مردم خوره اینجور چیزهان دیگه. از خداشونه مثلاً آبروی کسی ریخته بشه واسه سرگرمی اینا. بعد برن با آب و تاب واسه بقیه تعریف کنن و زندگیشون از یکنواختی دربیاد.
ka'mya'b
من نه خلم، نه خنگم، نه موجود عجیب و غریبیاَم. فقط موقع حرف زدن زبونم میگیره. میدونید که؟ «لکنت». این به این معنی نیست که وقتی میفهمید من لکنت دارم، طرز حرف زدنتون عوض بشه و مثل یه بچه با من حرف بزنید، یا خندهتون بگیره از حرف زدنم یا فکر کنید شعورم کمه و از عهده بیشتر کارها برنمیآم. نه، فقط معنیش اینه که مثلاً وقتی میخوام به شما سلام کنم به جای «سلام» میگم: «سَ... سَ... سلام».
ka'mya'b
ثریا خنگتر از منه. مامانم میگه من خنگترین دخترِ رو زمینم. اما من میدونم ثریا از من خنگتره.
سیّد جواد
من گیلاس خیلی دوس دارم. کاش یه کم از درختمون گیلاس میکندم میریختم تو یه چیزی که الآن بخورم. خیلی دوس دارم. مامانم میگه خاک تو سرت! همیشه وقتی گیلاس میکنم از درختمون میگه، وقتی شلبارمو خیس میکنم هم میگه، وقتی هم که بالای لبمو لیس میزنمَم...
مزهش شوره.
صدای مامانم داره میآد. داد میزنم: «مامان! ماماناعظم! من اینجام. » مامانم در دستشوییا رو باز میکنه و میبنده. من که تو اونا نیستم. داد میزنه: «پس کدوم گوری هستی؟ ذلیل بشی الهی که منو با این پادردم سرگردون کردی! »
سپیده
اصلاً به این موضوع که زنمو میشناسم یا نه، یا اصلاً باید فکراشو، روحیهشو بشناسم، فکر نکرده بودم. خب همیشه پیشم بود. همیشه هم به نظر راضی و آروم بود.
ka'mya'b
«یه کبریت حروم این عوضیا کن که تو رو کردهن کلفت خودشون. هر روز باید تَر و خشکشون کنی، خاکشونو بگیری، هی اینو بذار اونو بردار، هی مرتبشون کن. اصلاً هم تحویلت نمیگیرن. بیشترشونم که بیسر و تهن. اونوقت همچی قیافه میگیرن! هرکی ندونه من و تو که میدونیم اینا یا غذای گوسفندان یا واسه قشنگی خونهن. کسی نمیخونتشون که. »
ka'mya'b
بعد من میبینم حضرت عباس میآد نوک انگشتشو میذاره رو دلِ من، نمیذاره دیگه بلند شم.
من میخوابم...
yas
حجم
۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان