بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زمان کاغذی | طاقچه
تصویر جلد کتاب زمان کاغذی

بریده‌هایی از کتاب زمان کاغذی

امتیاز:
۴.۸از ۶۴ رأی
۴٫۸
(۶۴)
گاهی‌اوقات آدم‌ها تغییر می‌کنند. و یا شاید نگاه تو به آن‌ها تغییر می‌کند و ناگهان آن‌ها، آدم‌های متفاوتی برایت می‌شوند.
کاربر... :)
برای بچه‌هایی که زود بزرگ می‌شوند
jk
دست‌های مامان همیشه گرم بود.
Book
مامان می‌گفت این‌جوری برایش بهتر است و خوب است ما تنهایش بگذاریم؛ اما اشتباه می‌کرد؛ تنها بودن هیچ‌وقت هیچ‌چیز را بهتر نمی‌کرد.
کاربر... :)
لیزی پرسید: «همه‌چیز روبه‌راهه؟» «ببخشید که بهت زنگ نزدم. خیلی کار داشتم و باید خیلی زودتر این‌ها رو بهتون می‌گفتم بچه‌ها. حقیقت اینه که ما به‌خاطر شغل پدرم نیومدیم اینجا. برادر کوچولوم داره دورهٔ درمانی بیمارهای سرطانی رو انجام می‌ده.» لیزی نفس عمیقی کشید و بغلم کرد، اما امیلی رفت عقب. وقتی لیزی رفت کنار امیلی پرسید: «یعنی تمام این مدت این اتفاق‌ها داشت می‌افتاد؟» «آره. ببخشید. ول جمعه حالش خیلی بد شد و بردیمش بیمارستان. همهٔ هفته رو اونجا بودم.
zahra °-°
نگرانی به آدم‌ها سنجاق می‌شود نه به مکان‌ها.
Book
ناراحت بودم از اینکه خیلی دیر فهمیده بودم چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد. خیلی دیر برادرم را انتخاب کرده بودم. خنده‌دار بود که فکر می‌کردم اگر برگردم خانه نگرانی‌هایم تمام می‌شود، اما هر جا که می‌رفتم همان مشکلات را داشتم، چون هنوز خودم بودم؛ نگرانی به آدم‌ها سنجاق می‌شود نه به مکان‌ها.
niloofar rezabandehloo
اما نگرانی بالأخره یک راهی برای آمدن به دل آدم پیدا می‌کند؛ هرچقدر هم که تلاش کنی ازش دور بمانی.
مسافر کتاب ها
در آتش‌سوزی، این شعله‌ها نیستند که خطرناک و کشنده‌اند، بلکه دود است.
aida
چطوری عزیزم؟» «خوبم.» چون واقعاً خوب بودم. برای اولین‌بار در این مدت طولانی
شرلوک هلمز
باید واسه چیزهایی که دوست داری بجنگی
Book
دشمنِ دشمنت دوستت است.
Yasna
اما نگرانی بالأخره یک راهی برای آمدن به دل آدم پیدا می‌کند؛ هرچقدر هم که تلاش کنی ازش دور بمانی.
نگین هستم یک عدد فرفری
گاهی‌اوقات آدم‌ها تغییر می‌کنند. و یا شاید نگاه تو به آن‌ها تغییر می‌کند و ناگهان آن‌ها، آدم‌های متفاوتی برایت می‌شوند.
ش‌،ح
در لایهٔ زیرین چیزهای دیگر مخفی شده بودند و خبر از چیز جدیدی می‌دادند.
aida
چانه‌ام را گرفت و گفت: «تی‌یامو.» معنی‌اش می‌شد «دوستت دارم.»
Yasna
آن بغل میلیون‌ها دلار می‌ارزید.
Yasna
با خودم فکر کردم که چطور چیزی به آن وحشتناکی در یک لحظه می‌تواند به چیز خوبی تبدیل شود؛ با چند کلمهٔ ساده.
Yasna
وقتی با کری بحث می‌کرد انگار از همهٔ آدم‌های دیگر بلندتر بود. این یکی دیگر از نیروهای فوق‌العاده‌اش بود؛ به اضافهٔ نوشتن لیست.
نگین هستم یک عدد فرفری
چه چیزی آدم را این‌قدر بد می‌کند که تمام روزش را صرفِ بدجنسی درحقِ بقیه بکند.
Book
اما گاهی‌اوقات آدم‌ها تغییر می‌کنند. و یا شاید نگاه تو به آن‌ها تغییر می‌کند و ناگهان آن‌ها، آدم‌های متفاوتی برایت می‌شوند.
Book
اما در آتش‌سوزی، این شعله‌ها نیستند که خطرناک و کشنده‌اند، بلکه دود است.
Yasna
چون موقعیت‌های اضطراری برای آدم‌هایی مثل ما زیاد اتفاق می‌افتاد؛ ممکن بود در مدرسه جا بمانیم یا در کلاس شنا و یا حتی توی میوه‌فروشی؛ چون خانواده‌مان می‌خواست یکی از اعضایش را زنده نگه دارد و در این شرایط از یاد رفتن یکی دیگر از اعضا چندان مسئلهٔ مهمی نبود.
نگین هستم یک عدد فرفری
مامان بهم فکر می‌کرد و مغزم را می‌خواند.
Book
اما گاهی‌اوقات آدم‌ها تغییر می‌کنند. و یا شاید نگاه تو به آن‌ها تغییر می‌کند و ناگهان آن‌ها، آدم‌های متفاوتی برایت می‌شوند.
کتابخانه‌ی‌بنفش
کلمه‌ها جلایم می‌دادند؛ احساس می‌کردم چیزی را به‌حرکت درمی‌آوردند؛ اندوه را ته دلم می‌کاشتند.
کاربر ۴۰۳۱۲۴۳
وقتی کسی بهتان می‌گوید ممکن است برادر کوچکتان بمیرد، دیگر با همه‌چیز موافق می‌شوید. از برنامه‌های تفریحی بعدِ مدرسه می‌گذرید، چون کسی نیست شما را تا آنجا ببرد. دیگر به‌جای چیپس پیاز و جعفری، چیپس کلم می‌خورید، چون مادرتان گفته سرشار از آنتی‌اکسیدان است؛ یعنی اینکه سالم است. حتی حاضر می‌شوید به نقطهٔ دیگری از کشور بروید، اگر راه‌حل مشکل آنجا باشد. این‌طور شد که سر از نیویورک درآوردیم.
Black
کمک می‌کنی این رو رنگ کنم یا چی؟» «یا چی.»
کاربر ۵۸۹۴۲۴۷
آدم به پسری که بهش گفته از لباسش خوشش آمده چه می‌گوید؟ پسری که همهٔ رازهایش را به آدم بگوید؟ یا شاید چون پسر مهربانی بود، با همه این‌جوری رفتار می‌کرد و من دیوانه شده بودم؟
Mahdi

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
تومان