بریدههایی از کتاب زمستان ۶۲
۴٫۲
(۵۳)
«و توکل به خود خدا کنید.»
n re
تهران مثل خوزستان حال دفاع از خود و جنگ و شبهای ضدهوایی و دیگر اوضاع اضطراری و تنگدستی را ندارد. مردم تهران و استانهای مرکزی و شمالی میهن اسلامی چنان روزگار سپری میکنند که انگار جنگی وجود ندارد.
parisa_msi
ایران کشوری عظیم و ملتی فناناپذیر است و هیچ کار ایران را نباید دستکم گرفت.
فقیر
وقتی یک نفر را دوست داشتی، میخواهی برای او یک کاری بکنی. میخواهی هر کاری بکنی ـتا او زنده بماند. این جوری آدم به بهشت میرود.
حسین ایمانی
عزیزان قدر یکدیگر بدانید
n re
من این نوع زندگی و این جهان فانی را نمیخواهم، و دوست دارم جهان و زندگیام را به جانان دهم تا طعم واقعی عشق را بجشم... دوست دارم همانطوری که دنیا به من بیوفا بود من هم به او بیوفا باشم.
shariaty
«دلم میخواست یه نفر از کره مریخ و اونجاها میاومد، با چنگالش این موهای منو میگرفت، بلندم میکرد... میدونم که درد میاد، اما باشه، بذار درد بیاد، اما بلندم میکرد، میچرخوند، میچرخوند، و بعد هم پرت میکرد...»
«کجا؟...»
«بیرون از این کابوس. بیرون از این جنگ. بیرون از این خرابشده.»
n re
میروم توی اتاق، و مراسم سنتی انداختن کلید بالای یخچال، انداختن کیفم روی تخت، پرکردن وان حمام، و لخت شدن و لغزیدن وسط آب گرم را مثل آدمآهنی انجام میدهم. من هم امروز بدم نمیآید وسط آب لزج و گرم به لقاءالله بپیوندم. اما اینکه لقاءالله حاضر باشد به من بپیوندد موضوع دیگری است.
shariaty
تنهاییم. با هم، ولی تنها.
Sahar B
دکتر میگوید: «هر شعار یا هر حرف راست یا دروغ اگر به اندازه کافی تکرار بشه و تکرار بشه، پس از مدتی تبدیل به یک حقیقت موقت میشه. و یک روز نگاه میکنیم میبینیم حقیقتهای موقت جانشین زندگی واقعی شدهاند.
نادر
همیشه خدا را شکر میکنند. «بابا، حالا خوبه.» اگر برق دو ساعت برود میگویند بابا حالا خوبه که دو ساعت میره. اگر چهار ساعت برود میگویند بابا حالا خوبه که چهار ساعت میره. اگر اصلا برود میگویند بابا حالا خوبه که نفت هست. اگر نفت نباشد میگویند بابا حالا خوبه که زغال هست. اگر توی ستون فقراتشان لگد بزنند میگویند بابا حالا خوبه که توی مخمون نزدند. اگر توی مخشان لگد بزنند میگویند بابا حالا خوبه که توی شکممان لگد نزدند... شکر میکنند، و روزگار را در میهن اسلامی میگذرانند.
n re
«چه میشه کرد؟ میشه به تب گفت قطع شو؟ یا به موشک گفت نیا؟...»
n re
لاله میگوید: «دلم میخواست یه نفر از کره مریخ و اونجاها میاومد، با چنگالش این موهای منو میگرفت، بلندم میکرد... میدونم که درد میاد، اما باشه، بذار درد بیاد، اما بلندم میکرد، میچرخوند، میچرخوند، و بعد هم پرت میکرد...»
«کجا؟...»
«بیرون از این کابوس. بیرون از این جنگ. بیرون از این خرابشده.»
meytad
«یاران نکو یکی یکی آب شدند.»
n re
شهیدم من، شهیدم من
شهیدم من، شهیدم من
به کام خود رسیدم من
خداحافظ ایا مادر
نمیبینم ترا دیگر
n re
«زندگییه، میگذره.»
«بله، مثلا زندگییه.»
n re
تماس با دست این زن مختص محارم است
n re
«مواظب خودت باش، در این روزگار...»
«در این روزگار تلختر از زهر...
n re
«هرکس یهجور درد داره. الان دیگه درد و بدبختی عمومییه.»
n re
«متأسفم که براش اون اتفاقها افتاده...»
«جنگه دیگه... برای هزارها هزار اتفاق افتاده.»
n re
پنجره را میبندم و مرغک تنها را به حال و والذاریات خودش میگذارم. در سرزمینی که در حال «جنگ تحمیلی» با «ابرقدرتها» ست، حتی مرغهای عشق هم باید یاد بگیرند خودکفا باشند.
n re
وقتی شهری در محاصره دشمن، یا حتی مورد حمله دشمن قرار گرفت، یا عملا درگیر جنگ شد، اهالی مثل مور و ملخ از هر طرف فرار میکنن. در این موقع یکهو نه طیاره هست، نه قطار، نه اتوبوس، نه ماشین ــ و نه برای همه وسیله گیر میاد. بیمارستانها یکهو عین بازار شام بلبشو و پر از مجروح و مرده و معلول میشن.
n re
«اگه شما نتونی به خودت کمک کنی به هیچکس دیگهم نمیتونی کمک کنی.
n re
این روزها در ایران هر کسی از سر خاک یکی برمیگردد.
n re
«در خط عاشقان حسین است».
n re
با ترکش خمپاره ۶۰ از ناحیه کمر و شکم مجروح شده و بعد نسبتآ خوب شده است. حالا باز میرود خرمشهر، تا خدا چه بخواهد.
n re
نمیدانی سفر به شوق زیارت و شهادت چه جذبهای دارد.
n re
یک روز، لابد در آیندهای نهچندان دور، یکی از تاریخنویسان ریشبزی دانشگاه مخزن علم و ادب تهران که در کوران اوضاع فعلی نخواهد بود، جنگ ایران و عراق را در سالهای اول جمهوری اسلامی بررسی خواهد کرد. سعی خواهد کرد از طریق تجزیه و تحلیل کامپیوتری اطلاعات و عوامل و متغیرها بفهمد دلیل اینکه صدامحسین درست در هفته جشن آغاز ششمین سال انقلاب اسلامی دست به حمله به شهرهای ایران زد و ایران را مجبور به «مقابله به مثل» کرد چه بود، سعی خواهد کرد بفهمد چرا جنگ تحمیلی و خونین چهار ساله به کثیفترین صحنههای خود رسید. و البته نخواهد فهمید و مرتب ریش بزیاش را خواهد خاراند.
n re
شبی که به لقای خداوندگار رسیدیم... جواب زندگی را چه دهیم؟
n re
ملت خون میدهد. ایران کشوری عظیم و ملتی فناناپذیر است و هیچ کار ایران را نباید دستکم گرفت.
n re
حجم
۳۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
حجم
۳۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان