بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاهزاده خوشبخت و داستان‌های دیگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاهزاده خوشبخت و داستان‌های دیگر

بریده‌هایی از کتاب شاهزاده خوشبخت و داستان‌های دیگر

نویسنده:اسکار وایلد
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأی
۳٫۵
(۲)
دختر دریا به او قول داد و جوان می‌توانست به قول او اعتماد کند. زیرا او دختر خاکی نبود و ماهیگیر یقین داشت مردم دریا به قول و قسم خود سخت پابند هستند. آنگاه آغوشش را گشود، لحظه‌ای بعد دختر دریا فریاد عجیبی کشید و در آب فرو رفت.
Alireza
موقع جنگ، آنکه قوی‌تر است، ضعیف را از بین می‌برد و ضعفا بنده و غلام اقویا هستند؛ زمان صلح اغنیا، خون فقرا را می‌مکند و آنها را از بین می‌برند و فقرا را استثمار می‌کنند و آنها را عبد و عبید خود می‌سازند. ما باید کار کنیم تا زنده بمانیم و زندگی کنیم. ولی آنها دستمزدی آنچنان ناچیز به ما می‌دهند که ما بمیریم. ما از صبح تا شام برای ایشان زحمت می‌کشیم تا ایشان در گاوصندوق‌های خود مرتبا طلا انبار کنند. کودکان ما از بی‌غذایی، کم‌خونی، ضعف و بالاخره بی‌دوایی می‌میرند و اطفال ایشان روز به روز چاق و چله‌تر می‌شوند. ما انگورها را می‌فشریم و شرابش را دیگران می‌نوشند. ما گندم می‌کاریم، ولی شکم خودمان تهی است. هر چند که در ظاهر برده و بنده نیستیم و ما را انسان‌های آزاد می‌نامند، ولی زنجیرهایی به دست و پایمان بسته شده که چشم ظاهر بین آن را نمی‌بیند.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹

حجم

۲۱۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

حجم

۲۱۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان