بریدههایی از کتاب سزا؛ منطق پشتپردهی انگیزههایمان
۴٫۴
(۷)
جامعهٔ بدون اعتماد دیگر جامعه نیست: مجموعهایست از آدمهایی پیوسته در هراس از هم.
ms
فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی استدلال میکند که بزرگترین پاداشهای زندگی از تجربیات ما از بدبختی سربرمیآورند.
Reza Sheykhlar
دادوستد اعتماد و نیککرداری بخشی مهم و ذاتی از انگیزهٔ آدمیست. اگر به وارسی نقش اعتماد در زندگی خودتان بپردازید، میباید روشن باشد که چه تعداد از برهمکنشهای روزانهٔ ما دربرگیرندهٔ اعتماد است. اعتماد داریم افرادی که با ما کار میکنند، چیزهایما را نمیدزدند و به حریم خصوصی ما احترام میگذارند، آنانی که در کافهتریا کار میکنند مراقبند تا غذایی که میخوریم سالم باشد نه مانده و فاسد. اعتماد میکنیم پرستار کودکی که استخدام میکنیم بهخوبی از فرزندانمان نگهداری میکند. اعتماد میکنیم همسایه کفشمان را نمیدزد، یا به ماشینمان خط نمیاندازد. جامعهٔ بدون اعتماد دیگر جامعه نیست: مجموعهایست از آدمهایی پیوسته در هراس از هم.
BiNam
باور به وجود هدفی برای زندگی ورای عمرمان، ما را وامیدارد تا فراتر از توانمان کار کنیم، حتا تا جایی که خودمان عذاب بکشیم، تا به معنایی بیشتر دست یابیم.
BiNam
همهٔ ما در ته دلمان خردسالیم، و با بازی و کمی فردیت جان میگیریم.
احسان رضاپور
خردسالان را در نظر بگیرید. بچههای کوچک دیدگاهی خودمحور دارند؛ بهباورشان وقتی چشمانشان را میبندند و نمیتوانند کسی را ببینند، دیگران نیز نمیتوانند آنان را ببینند. با بزرگترشدنشان، کمکم این یکسوگرایی خودمحور را کنار میگذارند. اما آیا بهراستی از دستش خلاص میشویم؟ نخیییر!
دریافتیم که در بزرگسالان یکسوگرایی خودمحور خوشوخرم زندگی میکند.
احسان رضاپور
اگر ما احساس کسلی و بیانگیزگی میکنیم، میتوانیم از خودمان بپرسیم: این کاری که دارم انجام میدهم چه کمکی به آدمی دیگر میکند؟ در اینجا چه معنایی میتوانم پیدا کنم؟ با این ذهنیت، بخت آن هست که بتوانیم به پاسخی مثبت برسیم.
نیز میتوانیم بکوشیم تا فرصتی آفریننده یا آموزنده در تجربهٔ سیزیفی خودمان بهدست آوریم.
احسان رضاپور
وقتی ما در گیرودار وظیفهای هستیم، روی لذت ذاتی آن وظیفه تمرکز میکنیم، اما هنگامیکه از پیش به همان وظیفه بیندیشیم، روی انگیزشهای برونزا، مانند دستمزد و پاداش، تمرکز اضافی میکنیم. بههمین دلیل است که ما پیشبینیگرهای خوبی از آنچه به ما انگیزه میبخشد و آنچه که انگیزهٔ ما را از بین میبرد نیستیم. این ناتوانی در درونیابی آنچه که ما را در کارمان شادمان میسازد غمانگیز است. اگر تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاید گزینههایتان را در نظر بگیرید، شاید بهجای اینکه سراغ شغلی در موسیقی جز بروید که همیشه در آرزویش بودهاید، شغلی نانوآبدار در بانک را برگزینید. تردیدی نیست که اگر شغل بانکی را برگزینید از پس خرید لوازم بیشتر و آپارتمانی زیباتر برمیآیید، اما زمانیکه سرگرم سبکسنگینکردن این دو گزینه هستید، آیا انگیزشهای برونزا را دست بالا و لذت درونزا از کار را دست پایین نمیگیرید؟
BiNam
انگیزهٔ منفی موضوعیست مهم، چون وقتی آدمها بیتعهد باشند، دیر سرکار میآیند، زود کار را ترک میکنند، حساب مخارج خود را ندارند، کمترین کاری را میکنند که میتوانند، و گاهی حتا فعالانه چوب لای چرخ کارفرمایان خود میگذارند.
چرا آدمها این همه در کار خود بیانگیزهاند؟ بهنظرم تاحدی بهدلیل ماندگاری نگاه دوران انقلاب صنعتی به نیروی کار است که تاحد زیادی به عنوان حقیقت پذیرفته شده. این دیدگاه میگوید که بازارِ نیروی کار مکانیست که در آن افراد کار خود را در برابر دستمزد تاخت میزنند (فارغ از اینکه کار تا چه اندازه بامعنی باشد) و معمولا این آدمها واقعاً اهمیتی به اینکه چه بر سر کارشان میآید نمیدهند، مگر اینکه بهخوبی پولش را بگیرند.
BiNam
حجم
۲۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۲۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان