بریدههایی از کتاب نگاهی به تاریخ معاصر ایران
۳٫۹
(۳۲)
اینها عقل را میکوبیدند و در نتیجه غریزهها حاکم میگردیدند.
Zahra Shahidi
نقشه مصدق این بود که انگلیسیها را بیرون کند، لذا از سیاست منفی استفاده کرد؛ چون هر چه بحران اقتصادی ما بالا میگرفت احتیاج به کمکهای آمریکا زیادتر میشد و جای پای آمریکا بازتر میگردید. آن طرف مصدق نسبت به کمونیزم روش مسامحه را پیش گرفته بود و این باعث گسترش فعالیت آنها میگردید تا جایی که در سال ۱۳۳۲ بسیاری از یاران او از دورش پراکنده شدند؛ زیرا متوجه شدند که منظور اصلی او این است که انگلیسیها را بیرون کند و کمونیستها را به ایران بکشاند، اما مصدق لاف میزد که آمریکا طرفدار رژیم اوست و ضمناً به آمریکاییها اخطار میکرد که اگر بیش از پیش کمک نکند ایران به دامن کمونیزم میافتد. مصدق کار خود را به اتمام رسانده بود و نفوذ انگلیسیها را قطع کرده بود و در نتیجه میبایست از صحنه خارج شود و این بود که به سادگی در اوج قدرت از کار بر کنار شد و شاه که از ایران بیرون رفته بود در ۳۰ مرداد به ایران بازگشت و مصدق پس از سه سال زندان در حالی که میبایست اعدام میشد از مرگ نجات یافت و در ملک شخصی خود حبس نظر شد.
در واقع شاه و مصدق هر دو مهرهای بودند که بایست جای پای آمریکا را به ایران باز کنند. یکی نفوذ انگلیسیها را قطع کرد، در حالی که کمونیستها را بال داد و دیگری نفوذ کمونیستها را قطع کرد و جای پای آمریکا را محکم نمود.
عبدالحبیب
هنگامی که باطل از حق تغذیه کند به نیروی عظیمی دست مییابد.
(!_!) hana🌱
هیچ حکومت مستقلی نمیتواند با پای بیگانه به مقصد برسد خواه این حکومت کمونیستی باشد و یا ضد کمونیستی، اسلامی باشد و یا ضد اسلامی، اگر بخواهند آلت دست نباشند باید خود دستی باشند و ابتکار عمل را در دست خود داشته باشد.
حمیدرضا
این یک حقیقت است که هر جامعه از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل میشود: یک اقلیت هستند که زود گند میگیرند و فاسد میشوند و سپس گند را در خود نگه نمیدارند بلکه توسعه میدهند و انتشار میدهند یک اقلیت هم زود ساخته میشوند و سپس در خود حبس نمیشوند و در خود نمیریزند، بلکه به سازندگی میپردازند. اکثریت جامعه تحت نفوذ یکی از این دو اقلیت هست.
khorasani
همان طور که نوشتم من هنوز باورم نمیشود که شوروی و آمریکا در برابر هم باشند. آنها با هم هستند و با هم یک دست شدهاند تا جهان سوم را غارت کنند و این است که با هم رفاقت کردهاند و کشورها را تقسیم کردهاند؛ در یکجا شوروی پیش میتازد و در جای دیگر آمریکا و جنگهای محلی برای مصرف تسلیحات و فروش اسلحه آنها خیلی مهم است و خیلی بجاست. اگر بنا بود مصر و اسرائیل، اعراب و اسرائیل از روز اول با هم صلح و صفا کنند و یکدیگر را بپذیرند که این همه اسلحه فروش نمیرفت و پایگاه برای شوروی و آمریکا درست نمیشد
عبدالحبیب
آنها به اندازهای به ایران کمک میکردند که بتوانند از آن استفاده کنند و آن قدر به این گاو آرام غذا میدادند که لش مردهاش روی دستشان نماند و پستانهای چروکیدهاش برایشان شیر بسازد
fz
استعمار در شکل دومش استعمار بازاریابی بود با سه بُعد ثروت و تجمل و جنگ. ثروت برای مصرف، تجمل برای مصرف و جنگ برای مصرف.
Ali Ali
آنها به خاطر این که بر جامعهای مسلط شوند و آن را به سوی خود بکشانند با تمام توده و اکثریت تابع کاری نداشتند، بلکه بر روی اقلیتش کار کردند؛ اقلیتی که توده را از درون پوک کردند و آنها را آماده بهرهبرداری مینمودند. اینها شخصیت جامعه را میشکستند و غرب را بزرگ میکردند و در نتیجه غرب زدگی پیش میآمد و دروازهها باز میگردید.
Zahra Shahidi
بر اساس همین تجربه و همان منطق است که سفارش میکنم هر کس که در فکر قدرت است و هر حکومتی، چه اسلامی و چه غیر اسلامی که میخواهد آلت دست نشود باید تمام نیازهای خود را خودش در نظر بگیرد و برآورد. به هر نحو که میشود باید پایی بدست بیاورد وگرنه مجبور میشود که امتیاز بدهد و برای یک قرارداد نظامی تسلیحاتی قرارداد دیگران را گردن بنهد وگرنه مجبور میشود که با پای بیگانه حرکت کند و در نتیجه در میان راه بر سر دو راهی مصلحت بماند و یا فدایی قدرتها و یا بلا گردان بزرگان شود.
نیازهای حکومتی چند رشته میشود:
۱- نیاز به حاکم و رهبر و مدیریت
۲- نیاز به طرح و برنامهریزی
۳- نیازها به نفرات، افراد و مغزها
۴- نیاز به نیرو و اسلحه.
عبدالحبیب
اقلیتهایی که به وسیله قدرتهای خارجی خریداری شدند و یا هنرمندانی که فقط به خاطر پیشرفت جامعه و اصلاح وضع ما از غرب توصیف کردند و شرق را کوبیدند، همه از کسانی بودند که به این شست و شوی مغزی کمک کردند و توده را آماده و پذیرای استعمار نمودند.
هنرمندانی از قبیل آخوندزاده و حتی صادق هدایت و رهبرانی در حد سید جمال و دستیارانش همه از کسانی هستند که نتیجه کارشان خوراک استعمار شد و کوششهایشان نصیب غرب گردید.
عباس صابری
برای مبارزه، به نیروی انسانی نیازمندیم و برای تهیه نیرو بایست اول به افراد شخصیت داد و آگاهی داد و سپس شخصیتها را جمع آوری کرد و با یک ریسمان بست و به وحدت رسانید.
(!_!) hana🌱
تنها نیت پاک داشتن کافی نیست بلکه باید پیش از خراب کردن، وسائل آباد کردن را در دست داشت، با داشتن نیروهای خارجی و نفرات احساساتی و ... نتیجه به کام انگلیس است و تجزیه عثمانی و استعمار ایران.
raza
چه کند مفلوکی که خودش از چشمههای خودش غافل مانده و از عطش به لهله افتاده و زبانش از کام بیرون زده و رمق از دست و پایش رفته و چوب جنگ خورده و لحاف ملا نصر الدین شده، چه کند این مفلوک؟
(!_!) hana🌱
آخر مگر این آفریقاییها بندههای مسیح نیستند و مگر اینها آدم نیستند آخر تا کی آفتاب بخورند و سیاه و بد ریخت بشوند؟! نه! این صلاح نیست. این از انسانیت به دور است. باید اینها متمدن شوند و مسیحی شوند و لااقل هنگام مراسم مذهبی لباس به تن کنند و از پارچههای باد کرده کارخانههای انگلستان و آمستردام مصرف نمایند.
mohdiu
تجمل و مد پرستی به وسیله هنرپیشههای سینما و شومنهای تلویزیون، مذهب روز شد و در این مرحله بود که سینما پیامبر و مبلغ اقتصاد و مصرف شد تا حدی که عالیترین فیلم چارلی چاپلین چیزی جز تبلیغ برای مصرف نیست و تا حدی که لباس بازیگران و فوتبالیستها و حتی شناگران آمریکایی در المپیک مونیخ در سال ۵۳ چیزی جز همین تبلیغ نیست.
mohdiu
جهاد آنها در جامعههای فقیر و خفقان زده است و جهاد شما حتی در جامعههای مرفه و آزاد، حتی در چین و سوئد ادامه دارد، پس اگر شما از آنها که با هدف پستتر و جهاد محدودتر همراهند، اطاعت کنید شما به گذشتهها و به جاهلیتها بازگشتهاید و گرفتار ضد انقلاب و ارتجاع شدهاید و در نتیجه باید به یک انقلاب دیگر دست بزنید، در حالی که خسارت دیدهاید.
raza
و این قرآن است که میگوید: «لاتَرْکنُوا الَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّار»؛ بر ستمگرها تکیه نکنید که آتش میگیرید و میگوید از غیر خود تکیه گاهی نگیرید؛ «لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکم.»
raza
نمیتوان با پای بیگانه به مقصد رسید. نمیتوان با چراغ همسایه راه رفت، بویژه قدرتهایی که در هر لحظه مصالح آنها و منافع آنها جا عوض میکند و همیشه در نوسان است.
shariaty
این یک حقیقت است که هر جامعه از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل میشود: یک اقلیت هستند که زود گند میگیرند و فاسد میشوند و سپس گند را در خود نگه نمیدارند بلکه توسعه میدهند و انتشار میدهند یک اقلیت هم زود ساخته میشوند و سپس در خود حبس نمیشوند و در خود نمیریزند، بلکه به سازندگی میپردازند. اکثریت جامعه تحت نفوذ یکی از این دو اقلیت هست.
shariaty
دوره قاجار دورهای بود که از هر جهت میتوانست مفید باشد؛ چون تضاد قدرتها و کشمکش آنها زمینه آزادی و میدان عملی برای ایران بوجود میآورد، ولی رهبری نبود که بتواند از این تضاد استفاده کند و آن کس که بود دچار غرور بود و در نتیجه به ناکامی افتاد.
shariaty
ایران به آسانی از دست رفته بود و چیزی از آن به جای نمانده بود.
اقتصادش رسوا بود و قحطی و بیچارگی بر اثر جنگ و احتکار ناشی از جنگ کاملًا نمودار بود. اداره کشور و ارتش در دست متفقین بود. آنها بودند که تصمیم میگرفتند و آن را اجرا میکردند و نظریات خود را بر دولت و پارلمان تحمیل مینمودند و گویی در سرزمین مردهها برنامه دارند. در ماه نوامبر ۱۹۴۳ کنفرانس تاریخی تهران با شرکت روزولت و استالین و چرچیل تشکیل شد و دولت ایران کاملًا از صحنه کنار بود.
آنها به اندازهای به ایران کمک میکردند که بتوانند از آن استفاده کنند و آن قدر به این گاو آرام غذا میدادند که لش مردهاش روی دستشان نماند و پستانهای چروکیدهاش برایشان شیر بسازد.
shariaty
در واقع شاه و مصدق هر دو مهرهای بودند که بایست جای پای آمریکا را به ایران باز کنند. یکی نفوذ انگلیسیها را قطع کرد، در حالی که کمونیستها را بال داد و دیگری نفوذ کمونیستها را قطع کرد و جای پای آمریکا را محکم نمود.
shariaty
نمیتوان همیشه بر قدرتهای خارجی تکیه زد. نمیتوان با پای بیگانه به مقصد رسید. نمیتوان با چراغ همسایه راه رفت، بویژه قدرتهایی که در هر لحظه مصالح آنها و منافع آنها جا عوض میکند و همیشه در نوسان است.
Sobhan Naghizadeh
هر جامعه از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل میشود: یک اقلیت هستند که زود گند میگیرند و فاسد میشوند و سپس گند را در خود نگه نمیدارند بلکه توسعه میدهند و انتشار میدهند یک اقلیت هم زود ساخته میشوند و سپس در خود حبس نمیشوند و در خود نمیریزند، بلکه به سازندگی میپردازند. اکثریت
Sobhan Naghizadeh
شاه به خاطر این که کمونیزم را بکوبد مجبور بود به روحانیت بال بدهد و این بود که روحانیت در زمان او گسترده و نیرومند گردید و هنگامی که خطر کمونیزم با اصلاحات ارضی و اقتصاد ارشادی کمتر میشد روحانیت نیز با برنامه اختلاف دچار ضعف گردید و با مهرههای دست نشانده آلت دست شد.
khorasani
همین مسأله باید برای ما یک درس باشد که ما حق را از حق و برای حق بخواهیم و اینقدر بیدار باشیم که حق ما طعمه باطل نگردد و قدرتهای استعماری از آن تغذیه نکنند؛ چون هنگامی که باطل از حق تغذیه کند به نیروی عظیمی دست مییابد. شکستهایی که تا به حال نصیب گردیده اکثراً به خاطر فراموش کردن همین درس بوده است.
fz
این یک حقیقت است که هر جامعه از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل میشود: یک اقلیت هستند که زود گند میگیرند و فاسد میشوند و سپس گند را در خود نگه نمیدارند بلکه توسعه میدهند و انتشار میدهند یک اقلیت هم زود ساخته میشوند و سپس در خود حبس نمیشوند و در خود نمیریزند، بلکه به سازندگی میپردازند. اکثریت جامعه تحت نفوذ یکی از این دو اقلیت هست.
fz
در زمان صفویه و افشار و زندیه هنوز ایران شبحی بود که از آن واهمه داشتند و بدون نقشه به آن نزدیک نمیشدند و نقشهها گذشته از درگیر کردن و اختلاف انداختن مربوط به پوک کردن تودهها از درون بود.
fz
در واقع شاه و مصدق هر دو مهرهای بودند که بایست جای پای آمریکا را به ایران باز کنند. یکی نفوذ انگلیسیها را قطع کرد، در حالی که کمونیستها را بال داد و دیگری نفوذ کمونیستها را قطع کرد و جای پای آمریکا را محکم نمود.
fz
حجم
۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان