کتاب خواندن را از خالهام یادگرفتم
Yasaman Mozhdehbakhsh
همزمان با او آن جوان هم میخندد و دخترک او را در آغوش میکشد. صدای خندهاش خیابان را پر میکند.
با خودم میگویم: شاید عاشقاند! ولی نه، قطعا عاشقاند… چه خوب که کبیرت دادم، چه خوب که براق نشدم برای جوانک. چه خوبتر اینکه این دختر شاد، چنین مرد عاشقی در زندگیاش دارد! هر دختری حق دارد چنین مرد عاشقی در زندگیاش داشته باشد تا بتواند اینچنین خوشحال از ته دل بخندد.
Yasaman Mozhdehbakhsh
برای آقاجان دور از تصور بود که مرد هم میتواند گاهی کارهای ظریف انجام دهد. درسته که ظرافت شناسهٔ زن است ولی مرد هم اگر مرد باشد باید گاهی ظرافت به خرج دهد؛ مثلا همین رقصیدن، مرد باید بتواند روی سر انگشتانش برقصد و برسد به دست بانو جانش، دست او را بگیرد و با هم برقصند. چه لحظهٔ با شکوهیست رقص مردی عاشق با عشقش. باید همهٔ دوربینها به سوی آن دو فلشزنان عکس بگیرند تا برای همهٔ عمر این لحظهٔ با شکوه ثبت شود.
Yasaman Mozhdehbakhsh