دانشگاه خسته کنندهس. منم وقتی وارد دانشگاه شدم، واقعا ناامید شدم.
Mohammad
«جون سالم به در بردن توی زمستونهای سخت، درخت رو قویتر میکنه و حلقههای رشد داخل اون، نفوذناپذیرتر میشن.»
Mohammad
همیشه اونجایی که برمیگردی با اونی که قبلا بوده، متفاوته. قانونش اینه. هیچوقت نمیتونه دقیقا عین قبل باشه.
Mohammad
فکر از دست دادن قصهگویی شهرزاد، از هر چیزی غم انگیزتر بود.
کاربر حسن ملائی شاعر
اما از دید من، این نکته که بتونیم با شفافیت تمام و به طور کامل وارد قلب کس دیگهای بشیم یه بازی احمقانه س. من اهمیتی به این موضوع نمیدم که فکر میکنیم چقدر میشناسیمشون یا چقدر دوستشون داریم. در هر صورت، برامون آزار دهندهس. حالا اینکه تو داری قلب خودت رو امتحان میکنی یه موضوع دیگهس. فکر کنم اگه سخت روش کار کنی، بتونی ببینی که توش چی میگذره. و در پایان یه چالش خواهی داشت: که به دقیقترین و جدیترین حالت ممکن، به درون قلب خودت نگاه کنی و با هر چی که اونجا پیدا میکنی، به آرامش برسی. اگر امیدواریم که واقعا کس دیگهای رو بشناسیم، باید از شناخت خودمون شروع کنیم.»
سارا
شرایط اون کتاب و رابطهٔ ما با هم، منو به افسردگی میانسالی رسونده. من، کی هستم؟ مدام اینو از خودم میپرسم. اما هر چهقدر هم که میپرسم، به جوابی نمیرسم. انگار فقط دور خودم میچرخم. همهٔ چیزایی که ازشون لذت میبردم برام خستهکننده شدن.
کاربر حسن ملائی شاعر
اما اینروزا این فکر تو سرمه که آخه من کجای این دنیام؟ اگه شغل جراحی و محیط شادی رو که در اون زندگی میکنم ازم بگیرن و منو بدون هیچ توضیحی به دنیای بیرون پرت کنن و همه چی رو ازم بگیرن؛ من چی خواهم بود؟»
اسماء