بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فرمانده مسعود | طاقچه
تصویر جلد کتاب فرمانده مسعود

بریده‌هایی از کتاب فرمانده مسعود

۴٫۱
(۶۶)
احمدشاه مسعود دانشجوی مهندسی در دانشگاه کابل بود که به‌خاطر مبارزه تحصیل را رها کرد اما به گفته دوستانش همواره یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای او به پایان رساندن تحصیلاتش بود؛ شاید به همین دلیل هم بارها دانشجویانی را که به عشق مبارزه و پیوستن به جبهه‌های او به پنجشیر می‌رفتند بازمی‌گرداند. مسعود به آن‌ها می‌گفت بروید و هر وقت درس‌تان تمام شد، دوباره بازگردید، افغانستان به جوانان تحصیل‌کرده و متخصص نیاز دارد.
معین کرمانی
اما روزی می‌رسد که همه دنیا خودشان به ما پیشنهاد کمک خواهند داد و آن روز زیاد دور نیست؛ چراکه طالبان نمی‌تواند برای همیشه چهره خود را پنهان کند و دیر یا زود چهرهٔ واقعی آنها افشا می‌شود و دنیا متوجه این خطر خواهد شد
معین کرمانی
پدرم به خانه می‌آمد از همه‌چیز ما سؤال می‌کرد؛ از درس ما، از کار ما، از اینکه چقدر هنر بلد هستیم و چه نوع هنری. همیشه به ما می‌گفت که هنری بلد باشید، نقاشی کنید و موسیقی یاد بگیرید.
معین کرمانی
همیشه در دلم با او حرف می‌زنم و می‌گویم زمان خوبی رفتی، با همان عشقی که به وطن و ملت خودت داشتی تمام قدرتت را به کار گرفتی و هر کاری که می‌توانستی کردی و حالا زمان آن رسیده که همه‌جا به دنبالت می‌گردند و نمی‌توانند مثل تو را بیابند.
معین کرمانی
می‌گفت ما نجار نیستیم اما می‌فهمیم که تخته کج است.
معین کرمانی
، پدرم می‌خواست تمام فکر و ذکرش مدیریت جنگ و مدیریت افغانستان باشد. او به فکر کاری بسیار کلان (بزرگ) بود که طالبان شکست بخورند و دولت به وجود بیاید. اول دولت موقت به وجود بیاید و بعد از آن انتخابات برگزار شود.
معین کرمانی
مسعود مجموعه‌ای از عظمت‌های مختلف بود و یک رهبر طبیعی برای ما و افغانستان بود.
معین کرمانی
پول امارات و عربستان، نقشهٔ آمریکا و انگلیس و اجرای پاکستان، طالبان را به وجود آورده است. این مربع از طالبان حمایت می‌کرد و مثلث تهران و دهلی و مسکو از مسعود حمایت می‌کرد
معین کرمانی
وقتی که به جبل‌السراج رفت و گفت که اینجا باید یک شهرک درست شود و با انرژی بادی برق آن را تأمین کنیم، با اینکه تازه عملیات تمام شده بود و خسته بود ولی باز هم به فکر برق و آب کابل و برق شمال بود.
معین کرمانی
وقتی با او حرف می‌زدی، به چند چیز پی می‌بردی: جاذبهٔ شخصیت، صداقت در هدف و بیان، قدرت تصمیم‌گیری. خیلی مؤدب بود و این را دشمنانش نیز می‌گفتند. ما هرگز از زبانش حرف زشت نشنیدیم. او در هنگام غضب گاهی به طرفش احمق می‌گفت.
معین کرمانی
مسعود تنها مردی بود که هیچ علاقه‌ای به جنگ نداشت ولی خوب جنگید
معین کرمانی
به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ای که از آقای مسعود به یاد دارید، چیست؟ این جمله‌اش: اگر به‌اندازهٔ کلاه من در افغانستان جایی باشد، من همان‌جا می‌ایستم و در مقابل دشمنان افغانستان مبارزه می‌کنم و هرگز از این وطن نمی‌روم.
معین کرمانی
ایشان به کشورش بسیار علاقه‌مند بودند و آرزو داشت که شب و روزبه مردم خدمت کند، افغانستان یک دولت منتخب و مجلس داشته باشد و مردم تصمیم بگیرند. آرزو داشت که به‌عنوان یک مهندس در بازسازی کشور سهم بگیرد و از نژادپرستی متنفر بود و عدم وحدت او را بسیار رنج می‌داد و از افراد تفرقه‌انداز نفرت داشت و از آدم دورو بدش می‌آمد.
معین کرمانی
بهترین چیز در وجود مسعود تسلیم‌ناپذیری و وطن‌پرستی او بود و اینکه حاضر نبود به‌هیچ‌وجه حتی یک‌ذره از منافع ملی بگذرد
معین کرمانی
مزار احمدشاه مسعود که توسط مهندس ایرانی ساخته شده تا حد زیادی شبیه حافظیه در شیراز است. مسعود به حافظ علاقهٔ زیادی داشت و به همین دلیل تلاش شده مزارش تا حدی شبیه حافظیه باشد.
معین کرمانی
یک جمله‌اش این بود که می‌گفت: «کار به دست پروردگار است». آدمی بود که همیشه توکل داشت. این‌گونه نبود که کاری را منتسب به خود بداند و می‌گفت کار به دست پروردگار است.
معین کرمانی
همیشه تأکید می‌کرد که از قوم‌پرستی دوری کنیم و اتحاد را دوست داشت.
معین کرمانی
من به‌عنوان یک نظامی که کمی در جریان هستم می‌گویم که پشت پرده تمام این اتفاقات آمریکا است و کل برنامه را آمریکا طراحی می‌کند.
معین کرمانی
«افغانستان مثل یک طاووس است. کشورهای خارجی برای به دست آوردن پرهای زیبای آن هجوم می‌آورند.»
معین کرمانی
«قومیت مهم نیست، همه افغان هستیم.»
معین کرمانی
آقای مسعود مرد بی‌نهایت مؤدب، محجوب و دارای شخصیتی عالی و رفتارهای به‌روز بود. توجه خاصی به اقشار پایین جامعه و همه‌کسانی که به دیدارش می‌رفتند داشت. شطرنج را با مهارت خاصی بلد بود و بسیار خوب بازی می‌کرد.
معین کرمانی
یک‌بار جذاب است که مردم می‌آیند پیش مسعود، باید سوار ماشین شدنش، بازدید از خط، غذا خوردنش، جاهای مختلفی که می‌رود و... هم باشد، من باید همراهش باشم اگرنه این تصاویر همه یک‌جور می‌شود. گفت خودت به او بگو. آن روز بعدازظهر باز همان‌جا جمع شده بودند و درمورد نقشه‌ای دربارهٔ یک عملیات حرف می‌زدند، یکی دو تا از دوستان ایرانی را آنجا دیدم. خب آن موقع راز بود ولی الآن راز نیست و همه می‌دانند که ایرانی‌ها مساعدت زیادی به آمرصاحب کردند. آن موقع مشهور بود که پول امارات و عربستان، نقشهٔ آمریکا و انگلیس و اجرای پاکستان، طالبان را به وجود آورده است. این مربع از طالبان حمایت می‌کرد و مثلث تهران و دهلی و مسکو از مسعود حمایت می‌کرد و اصلاً موضوع پنهانی هم نبود. همهٔ جهان هم می‌دانستند. دو نفر از دوستان ایرانی که کنارش بودند، ازقضا دوست‌های صمیمی‌ام بودند و من را خوب می‌شناختند و در معرفی من سنگ تمام گذاشتند که دنیا را گشته و در کوزوو و بوسنی و چچن بوده. از مجموعه روایت فتح برای آمرصاحب گفتند و دربارهٔ توانایی‌های من و اینکه شاعر هستم و تا حدی ذهنیت مسعود تصحیح شد.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
همزمان صدای انفجارها هر از گاهی می‌آمد و گفت: «کل این عملیات ‌(بعد کتاب را بالا گرفت و ادامه داد) از خاطر این ادبیات است.» خیلی جا خوردم. برای من عجیب بود که آدمی که در خط مقدم می‌جنگد، چنین نگاه عمیق و شگفتی داشته باشد و چنین جملهٔ قصاری اصلاً در آن واویلا و وسط صحنهٔ جنگ به ذهنش بیاید.
زِیْمَدْ جاویدی
خیلی وقت‌ها قرآن می‌خواند، هر روز با خدا صحبت می‌کرد و این‌طور مسلمانی بسیار کم هست و من خیلی تحت‌تأثیرش قرار گرفتم. مسعود درواقع با خودش جهاد می‌کرد؛ یک جهاد بزرگ. جهاد خارجی جهادی کوچک است اما مسعود همیشه با ضعف‌های خودش مبارزه می‌کرد و این به معنای جهاد بزرگ است
زِیْمَدْ جاویدی
محمد فهیم دشتی از روزنامه‌نگاران سرشناس افغانستان است، شاید یکی از دلایل شهرتش این باشد که نه‌فقط سال‌ها در کنار احمدشاه مسعود به‌عنوان خبرنگار همراهش حضور داشته که در لحظه حادثهٔ انفجار انتحاری که منجر به کشته شدن مسعود شد نیز حاضر بود و خود به‌شدت مجروح شد.
محمد

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۶۰ صفحه

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۶۰ صفحه

قیمت:
۲۳۶,۰۰۰
۷۰,۸۰۰
۷۰%
تومان