نات: صبر کن ببینم. من فرجه میخوام. من آمادهٔ رفتن نیستم.
مرگ: متأسف ام. کاریش نمیتونم بکنم. دلم میخواد، اما
وقتش همین الآن ئه.
نات:: چهطور ممکن ئه وقتش همین الآن باشه؟ تازه با شرکت مُدیست اورجینالز به توافق رسیدم.
مرگ: چند دلار بیشتر یا کمتر چه فرقی میکنه؟
الحمدالله علی کل حال
نات: از من چی میخوایی؟
مرگ: چی میخوام؟ فکر میکنی چی میخوام؟
abolfazlzareikm
نات: این رو نمیدونستم.
مرگ: چرا تو باید بدونی؟ مگه تو کی هستی؟
نات: یعنی چی من کی هستم؟ یعنی من هیچچی نیستم؟
مرگ: هیچچی که نه. تو تولیدکنندهٔ لباس ای. بنابر این اسرار ابدی نمیدونی چی ئه.
Marya
تکدلاری بیشتر ندارم ـ به بیستوهشت دلار نمیرسه.
نات: چک هم قبول میکنم.
مرگ: از کدوم حساب؟
نات: من رو ببین با کی معامله کردم.
مرگ: برو شکایت کن. آخه مرد حسابی من کجا میتونم حساب داشته باشم؟
نات: خیلی خب، فعلاً هرچی داری بده، بقیهش هم میگیم حلال.
مرگ: ببین، من این پول رو لازم دارم.
یاpar