بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر زمستانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفر زمستانی

بریده‌هایی از کتاب سفر زمستانی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۲۳ رأی
۳٫۳
(۲۳)
وقتی همیشه خیلی زودتر از موعدِ مقرر در جایی حاضر می‌شوید، نمی‌شود شما را «وقت‌شناس» دانست. من به آن دسته از انواع انسانی تعلق دارم که چنان از دیر رسیدن می‌ترسند که به‌ناچار به شکل قابل‌توجهی زود می‌رسند.
استودیوس
عاشق شدن در زمستان فکر چندان خوبی نیست. در این فصل علایم بیشتر و دردناک‌ترند. روشنایی بی‌نقص سرما لذت اندوهگین انتظار را تشدید می‌کند. لرزش از سرما تب‌وتاب و هیجان را چند برابر می‌کند. کسی که اول فصل سرما عاشق می‌شود باید خطر سه ماه لرزیدن مداوم را به جان بخرد. فصل‌های دیگر هر کدام عشوه‌گری‌ها و طنازی‌های ویژهٔ خود را دارند؛ شکوفه‌ها، خوشه‌ها و شاخ‌وبرگ‌هایی که حالات روانی انسان را در خود فرو می‌برند و پنهان می‌کنند. اما در برهنگی زمستان هیچ پناهگاه و مأمنی پیدا نمی‌شود. سراب و وهم سرما چیزی است فریبنده‌تر و موذی‌تر از سراب بیابان؛ واحه‌ای در مدار قطبی است، افشای ننگین زیبایی‌ای است که به واسطهٔ دمای زیر صفر اتفاق می‌افتد.
Mohammed javad Ghasemi
من که تا حدود چهل‌سالگی به فضاحت و رسواییِ نوشتن تن نداده بودم، تازه کشف کردم که کارِ جنایت‌کارانه نیاز به نوشتن را در انسان افزایش می‌دهد.
Mostafa F
گوستاو ایفل دیوانه‌وار عاشق زنی به نام اَمِلی بود. دلیل این‌که حرف A بیشتر از یه قرنه که بر پاریس حکومت می‌کنه، دلبستگی اون مرد به این حرفه.»
Mostafa F
برای آن‌که جایی را دوست داشته باشید باید از بالا تماشایش کنید. احتمالاً به همین خاطر است که ما خدا را همیشه بر فراز زمین تصور می‌کنیم. اگر آن بالا نیست، چه‌طور می‌تواند ما را دوست داشته باشد؟
Mostafa F
آن‌چه تو آن را «سردی» تعبیر می‌کنی، عکس‌العمل پریشان زنی است که بیش از حدِ انتظارش دوست داشته شده. نه این‌که ناراضی باشم. برعکس. اما پذیرفتن الماسی که با لطف و بخشندگی به کسی اعطا می‌شود، هنری است که در هیچ کجا به کسی یاد نمی‌دهند و من هم مثل همهٔ آدم‌ها آن را بلد نیستم. اگر تو را از دست داده‌ام، می‌پذیرم، تسلیم آن‌چه پیش آمده می‌شوم و از تو به خاطر همان میزان از الماس ارزشمندی که تا امروز به من دادی، سپاس‌گزارم.
reihnne
مواقعی هست که آدم روی هیچ‌کس جز خودش نمی‌تواند حساب کند.
negin
به‌راستی که ما تنها هنگامی که دیوانه‌وار عاشق کسی هستیم می‌توانیم باگذشت و بخشنده باشیم. به‌محض آن‌که تنها کمی از علاقه‌مان کاسته می‌شود، بدجنسی ذاتی‌مان به ما بازمی‌گردد. من میان این دو مرحله در نوسانم.
نورا
از تروآ به بعد نمی‌توان هیچ‌کس را فریب‌خورده دانست؛ می‌کُشیم برای آن‌که بکُشیم. آتش می‌زنیم برای آن‌که بسوزانیم و موظف نیستیم برای کاری که انجام می‌دهیم دنبال مشروعیت باشیم.
NeginJr
آن‌چه بیش از هر چیزی روی زمین باعث کشتار می‌شود کلمه است.
NeginJr
«چرا وقتی بزرگ می‌شیم دیگه چیزی رو نمی‌بینیم؟» «دقیقاً به خاطر این‌که بزرگ می‌شیم. ما قوانین سختِ زنده موندن رو یاد می‌گیریم. قوانینی که ما رو وادار می‌کنن فقط روی چیزهایی که به دردمون می‌خورن تمرکز کنیم. چشم‌هامون زیبایی‌ای رو که آموخته بودن، فراموش می‌کنن.
NeginJr
برای آن‌که جایی را دوست داشته باشید باید از بالا تماشایش کنید. احتمالاً به همین خاطر است که ما خدا را همیشه بر فراز زمین تصور می‌کنیم. اگر آن بالا نیست، چه‌طور می‌تواند ما را دوست داشته باشد؟
NeginJr
گاهی لازم است به‌رغم دانستن این‌که هرگز درک نخواهیم شد به کار خود ادامه دهیم.
JİLA
خودکشی برایم کافی نیست. باید تعداد زیادی انسان را در انهدام خود سهیم کنم
JİLA
از تروآ به بعد نمی‌توان هیچ‌کس را فریب‌خورده دانست؛ می‌کُشیم برای آن‌که بکُشیم. آتش می‌زنیم برای آن‌که بسوزانیم و موظف نیستیم برای کاری که انجام می‌دهیم دنبال مشروعیت باشیم.
بهراد بهمن زاده
من فاقدِ هر جور حس مشارکت و روحیهٔ انجام کار گروهی هستم. هیچ دشمنی و مخالفتی با جامعهٔ بشری ندارم و گرایشاتم بیشتر به سمت دوستی و عشق است، اما برای کارهایم به‌تنهایی برنامه‌ریزی می‌کنم. چه‌طور می‌توان با وجود کسانی که همیشه لای دست‌وپای آدم می‌لولند، کارهای بزرگ انجام داد؟ مواقعی هست که آدم روی هیچ‌کس جز خودش نمی‌تواند حساب کند.
NeginJr
وقتی همیشه خیلی زودتر از موعدِ مقرر در جایی حاضر می‌شوید، نمی‌شود شما را «وقت‌شناس» دانست. من به آن دسته از انواع انسانی تعلق دارم که چنان از دیر رسیدن می‌ترسند که به‌ناچار به شکل قابل‌توجهی زود می‌رسند.
NeginJr
رسانه‌ها را جمع کنید، آن وقت همهٔ تروریست‌ها بی‌کار می‌شوند.
NeginJr
«به عظمت آن‌چه در حال وقوع است، آگاه باش.»
NeginJr
هیچ‌کس به حرف‌هایم گوش نداد. تعجبی نکردم. اصولاً توجه کسی را جلب نمی‌کردم. هرگز توجه کسی را به خود جلب نکرده بودم. شخصیت جذابی هم نداشتم. به خاطر این‌که از این موضوع رنج می‌بُردم خودم را سرزنش می‌کردم. مگر چه شده بود؟
NeginJr
فصل‌های دیگر هر کدام عشوه‌گری‌ها و طنازی‌های ویژهٔ خود را دارند؛ شکوفه‌ها، خوشه‌ها و شاخ‌وبرگ‌هایی که حالات روانی انسان را در خود فرو می‌برند و پنهان می‌کنند. اما در برهنگی زمستان هیچ پناهگاه و مأمنی پیدا نمی‌شود.
NeginJr
گاهی لازم است به‌رغم دانستن این‌که هرگز درک نخواهیم شد به کار خود ادامه دهیم.
NeginJr
با چیزی که به هیچ دردی نمی‌خورد چه می‌شود کرد؟ درخت باشد یا انسان. فقط کمک می‌کند. اگر رنجیده‌ای، برو و در سایهٔ بائوباب بنشین. مثل بائوباب باش. مثل بائوباب بزرگ و بی‌فایده باش. بی‌هیچ هدفی مگر تکثیر خودت، مجموعه‌ای عظیم از شاخه‌های درهم‌پیچیده خلق کن. هیچ درختی در افریقا به اندازهٔ بائوباب که به هیچ دردی نمی‌خورَد، عظیم‌الجثه نیست. همین است. فهمیدی؟
NeginJr
به‌علاوه، مگر چیزی را هم که زیبا نیست خراب می‌کنند؟ هیچ‌کدام از اقدام‌های ویرانگرانهٔ انسانی تابه‌حال علیه زشتی انجام نشده است. حتا یک نمونه. چون زشتی هیچ‌کس را آن‌قدر به شوق نمی‌آورد که برایش تا این حد نیرو و انرژی صرف کند. زشتیِ بیش‌ازحد تنها می‌تواند خشمی بیهوده در انسان به وجود بیاورد. فقط چیزهای متعالی و باارزش هستند که قادرند اشتیاق لازم را برای ویران کردن خود در کسی ایجاد کنند.
NeginJr
اما پذیرفتن الماسی که با لطف و بخشندگی به کسی اعطا می‌شود، هنری است که در هیچ کجا به کسی یاد نمی‌دهند و من هم مثل همهٔ آدم‌ها آن را بلد نیستم
NeginJr
آن‌چه به وقتش اتفاق نمی‌افتد، بی‌فایده است. همین و تمام.
NeginJr

حجم

۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۷ صفحه

حجم

۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۷ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان