بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلهره‌ی مدام گریختن | طاقچه
تصویر جلد کتاب دلهره‌ی مدام گریختن

بریده‌هایی از کتاب دلهره‌ی مدام گریختن

نویسنده:سابیر هاکا
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۲ رأی
۴٫۱
(۱۲)
بگذار چشم‌هایت سخن بگویند که زبان توان اعتراف به حقیقت‌ها را ندارد
bud
شاید یک مرد بارها عشق را تجربه کند، زنان بسیاری را دوست بدارد، اما کمتر مردی سعادت آن را دارد که زنی تا سرحد مرگ دوستش داشته باشد.
کرم های شب تاب
شخم نزن پدر این خاک پُر از خون را بگذار کمی تنها باشد با طراوت تن‌های برهنهٔ در آغوشش اگرچه هنوز بر سینه‌اش آرام نگرفته‌ایم
.ً..
تنهایی آرام و بی‌صدا در روحت رخنه می‌کند بی‌آن‌که کسی ببیند بی‌آن‌که کسی بفهمد حتا آن کسی که به تنهایی‌ات کشانده
یك رهگذر
همچون آبِ ریخته‌ای که خاک در خود فرومی‌کشد در خود فروکشیده مرا زیبایی‌ات
آرزو ایرانمهر
به درون خالی‌ام بنگر!
bud
کوه را خستگیِ ایستادن می‌فرساید رود را خستگیِ رفتن و انسان در میانهٔ ایستادن و رفتن
Bibliophilia
باید مثل یک نویسندهٔ حرفه‌ای عمل کنم، تمام سعی‌ام را بکنم شما را خسته نکنم هر چند برای من خستگیِ شما چندان اهمیتی ندارد و مهم آن است که خودم راحت‌تر بتوانم بنویسم.
آترین🍃
تنها یک چیز بود که کمی چهرهٔ بدقواره و کثیف زندگی را از آن‌چه که بود کمتر نشان می‌داد و آن ادبیات بود.
آترین🍃
مهم مرگ ما نیست مهم مرگ چیزهایی‌ست که با ما می‌میرند
Bibliophilia
شاید یک مرد بارها عشق را تجربه کند، زنان بسیاری را دوست بدارد، اما کمتر مردی سعادت آن را دارد که زنی تا سرحد مرگ دوستش داشته باشد.
یك رهگذر
رؤیاها زیباتر از آن‌اند که حقیقت داشته باشند به رؤیا می‌مانی دور و دست‌نیافتنی
یك رهگذر
کلمهٔ «مادر» برایم به‌کلی محو شده است. مادر برای من غریب‌ترین واژهٔ دنیاست
bud
رؤیاها زیباتر از آن‌اند که حقیقت داشته باشند
bud
در دنیای مُردهٔ اشیا دور افتاده‌ام
bud
هر انسان تکه‌ای از وطن است
Vahid
در برابر آن‌چه همواره بر ما می‌گذرد در برابر هیچ‌چیز و همه‌چیز به چشم‌هایت گوش می‌سپارم
bud
تنها در چشم‌های توست که تنهایی را باور خواهم کرد
bud
انسانی عقده‌ای که حقارت از سرتاپایش می‌بارد و تمام وجودش را انتقام پُر کرده است، از کی و چی‌اش را نمی‌دانم، اگر می‌دانستم و ایمان داشتم که با این کار آرام می‌گیرم بی‌شک از خودم هم انتقام می‌گرفتم.
Bibliophilia
بهتر است از خستگی شروع کنم؛ چیزی در درونم می‌گوید خستگی قابلیت آن را دارد که راحت‌تر به کندوکاو زندگی‌ای که از سر گذرانده‌ام بپردازم، خستگی ویرانگر، من ویران شده‌ام، خستگی چهرهٔ هر چیزی را دگرگون می‌کند، چهره‌ام دگرگون شده است، من خسته‌ام و خستگی‌ام دیگر درست‌حسابی به چشم می‌نشیند.
Bibliophilia
چیزی در درونم می‌گوید خستگی قابلیت آن را دارد که راحت‌تر به کندوکاو زندگی‌ای که از سر گذرانده‌ام بپردازم،
آترین🍃
به پناه بی‌دریغ پهنهٔ بی‌کران آوارگی‌هایم
bud
همیشهٔ خدا نقطهٔ آغازی برای هر بدبختی وجود دارد
bud
خودم را میان مردانی یافتم که همه به‌نوعی قربانیان زندگی بودند. جسم‌هایی جامانده از مرگ، چهره‌هایی خشک و خسته، آخرین شادی‌ها آرام و بی‌صدا از چهره فرومی‌ریزند وقتی به نان فکر کنی.
bud
هر روز از تعداد کسانی که بتوان دوست‌شان داشت کم می‌شود
Vahid
تنها مرگ می‌تواند این‌همه انسان گسیخته از هم را کنار هم بنشاند
Mehdi
زبان آرام رنج است چه کسی توان شنیدنش را دارد؟
کاربر ۸۶۰۸۲۲۸
بوسه‌هایت بر لبم کلمه می‌شوند مرا بیشتر ببوس تا بیشتر سخن بگویم که ترس کم‌سخن است همچون زنجره‌ها که از خود پوستی خشک‌وخالی به جا می‌گذارند
serenay3-3
چنان پاکی که نور را در خود شست‌وشو می‌دهی
serenay3-3
چه‌قدر تلخ است شاهد فروریختن خود بودن و دشوارتر از آن شاهد فروریختن تو بودن
serenay3-3

حجم

۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان