بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شرح حکمی الهی‌نامه علامه حسن‌زاده آملی | طاقچه
تصویر جلد کتاب شرح حکمی الهی‌نامه علامه حسن‌زاده آملی

بریده‌هایی از کتاب شرح حکمی الهی‌نامه علامه حسن‌زاده آملی

انتشارات:بنیان مرصوص
امتیاز:
۴.۴از ۳۸ رأی
۴٫۴
(۳۸)
۴. إلهی، سالیانی می‌پنداشتم که ما حافظ دین توایم، «أستغفِرُک اللهُمَّ!» در این لیل‌ة الرّغائب ۱۳۹۰ ه.ق. فهمیدم که دین تو حافظ ماست، «ألحمدک اللهُمّ!».
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
الهی آفریدی رایگان٬ روزی دادی رایگان٬ بیامرز رایگان٬ تو خدایی نه بازرگان
کاربر ۲۱۴۱۵۸۴
إلهی، همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.
خرسند
إلهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم؟
مشکیجه:)
۲۲. إلهی، آن خواهم  که هیچ نخواهم. انسان مهذب وموحد، خدا را برای همه زندگی انسان کافی می داند که قرآن کریم می فرماید: وَمَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْرًا (طلاق / ۳) و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می‌سازد و بر هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید). انسان زمانی که پشتش به حضور خدا محکم شد آنگاه به هیچ غیر خدایی نیازمند نخواهد بود و سراسر زندگی اش خواهد گفت: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین» (حمد/۴) یعنی تو را پرستش می کنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمی دانیم و در حوایج و مهمّات، از تو یاری می جوییم و از تو استعانت می خواهیم .
امیررضا
إلهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم!
مشکیجه:)
إلهی، آن خواهم  که هیچ نخواهم.
خرسند
إلهی، همه آرامش خواهند، و حسن بی تابی؛ همه سامان خواهند؛ و حسن بی سامانی
خرسند
إلهی، همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.
فاطمه
إلهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعَمْتَ فَزِدْ!»
مشکیجه:)
إلهی، پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است.
فآطمه
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
کاربر ۳۶۲۲۰۸۴
۱۵. إلهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده‌ام، از انس و جان شرمنده‌ام، حتی از روی شیطان شرمنده‌ام، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
ترنج
۶۲. إلهی،‌ اگر گُلم یا خارم از آنِ بوستان یارم
گمنام
إلهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟
رهی
۱۲. إلهی، دست با ادب دراز است و پای بی ادب؛ «یا باسِطَ الیدَینِ بِالرَّحْمَة، خُذْ بیدی!»
ترنج
(نور/ ۳۵) خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشی نرسیده باشد روشنی بخشد روشنی بر روی روشنی است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند و این مثلها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست.
کربلایی
پس هر نوری در عالم جلوه ای از نور اوست پس همانگونه که خورشید نماد نور افشانی گردید و از نور خدا، بهره نور ظاهری برد، انسان نیز می تواند از نور خدا بهره نور باطنی برده و وجودش تعالی یابد.
کربلایی
نیستم، نیست، که هستی همه در نیستی است هیچم و هیچ، که در هیچ نظر فرمایی
کاربر ۱۹۸۰۸۰۰
. إلهی، در راهم؛ اگر در باره ام گویی (لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً)، چه کنم؟ عزم وهمت یکی از مراتب سلوک الی الله است به تعبیر حضرت حافظ: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
ترنج
إلهی، ما همه بی‌چاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای، و ما همه هیچ کاره‌ایم و تنها تو کاره‌ای
کاربر ۹۰۴۵۰۵
إلهی، ناتوانم و در راهم و گردنه‌های سخت در پیش است و رهزن‌های بسیار در کمین و بارِ گران بر دوش. یا هادی (إهدنا الصراط المستقیم* صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضّالین!)
کاربر ۹۰۴۵۰۵
إلهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده‌ام، از انس و جان شرمنده‌ام، حتی از روی شیطان شرمنده‌ام، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
کاربر ۹۰۴۵۰۵
موجودات عالم فقیرِ ذاتِ غنیِ الهی هستند پس چاره فقیر، جز غنای غنی نیست و همه موجودات عالم دارای فقر وجودی در برابر الله اند؛ پس درمان دردشان در دست الهی است و چاره ای جز اوندارند البته خوشا به حال بیچارگان این وادی!
کربلایی
إلهی، نبودم و خلعت وجودم بخشیده ای؛‌ خفته بودم و نعمت بیداری ام عطا کرده ای؛ تشنه بودم و آبِ حیاتم چشانده ای؛‌ متفرق بودم و کسوت جمعم پوشانده ای؛ توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما که (الّذین هُم علی صلوتِهِم دائمون- معارج/۲۳)، کامروا هستند.
کاربر ۱۳۶۷۹۵۷
۴۱. إلهی، ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا. آنان که علاقه مند امور ماورا الطبیعه هستند دل به غیر حق بسته اند؛ اما حکیم جز مابعد الطبیعه نمی بیند. او به دنبال درک حقیقت هستی و هستی حق است، پس اشتیاق به مناجات با حضرت حق بر او سیطره یافته است اما اهل ظاهر که هنوز منِ خویش را، از میان بر نداشته اند به دنبال دستیابی به کرامات هستند ولی فرق این دو از زمین تا آسمان است.
کاربر ۴۹۸۹۵۲۴
برای طلب خدا باید دل را از طلب غیر رها نمود
کاربر ۴۸۷۹۷۲۰
۳۲. إلهی، به لطفت دنیا را از من گرفته ای، به کرَمَت آخرت را هم از من بگیر! اهل معرفت هرآنچه غیر خداست را مانع کمال انسان می دانند ومعتقدند تعلق به هرچه جز خدا خواه دنیا باشد خواه آخرت سبب بعد و دوری از خداست. دنیا و آخرت حجاب انسان است تا خدا را نبیند. پس اهل معرفت را همه چیزدر توحید است چه معاد چه نبوت و چه امامت!
کاربر ۴۸۷۹۷۲۰
إلهی، همه از تو دوا خواهند، و حسن از تو درد خواهد. درد و سختی بر اساس شریفه: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کبَدٍ (بلد /۴) که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم)
کاربر ۷۵۴۲۴۶۳
إلهی، اگر تقسیم شود به من بیش از این که دادی نمی رسد، «فَلَک الْحَمد!» گاه انسان با نگاه مساوات به هستی نگاه می نماید، لذا فکر می کند که چرا دیگری چیزی دارد که او ندارد؛ اما گاه با نگاه عدالت به هستی می نگرد و این یعنی به هر چیز بر اساس ظرفیتش بنگری! دریا هیچگاه طلب آب اقیانوس نخواهد کرد! و خداوند عادل است پس به هرکس بر اساس ظرفیتش اعطا خواهد نمود.
کاربر ۷۵۴۲۴۶۳

حجم

۵۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۵۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
۲,۵۰۰
۵۰%
تومان