بریدههایی از کتاب سوسیالیسم
۳٫۵
(۲۱)
این ایده وجود دارد که ملیسازی، صنعت را «تحت کنترل دموکراتیک» قرار میدهد و آن را «پاسخگو به عموم» میکند. این نیز یک فرض سوسیالیستی و در واقع یک فرض بسیار نامفهوم است. همانطور که سلدون توضیح داده است:
این مفهوم که «جامعه به عنوان یک کل» میتواند «منابع تولیدی خود» را کنترل کند، در نوشتههای سوسیالیستی رایج است اما به صورت واضح غیر واقعی است. دستگاههای کنترل اجتماعی هرگز ساخته نشدهاند. هیچ راه قابل قبولی وجود ندارد که یک شهروند بریتانیا بتواند کنترل کنندگان راه آهن دولتی و یا خدمات بهداشت عمومی دولت خودش را کنترل کند، مگر آنقدر غیرمستقیم که در عمل تاثیر ناپذیر باشد.
آرمان
گولاگها تنها هنگامی ممکن میشوند که شما ایدئولوژیای همچون لِنینیسم که گولاگها را توجیه کرد، داشته باشید.
farzanepoursoleiman
یکی از موفقترین کتابهای ضد سرمایهداری در دههٔ گذشته، کتاب دکترین شوک نوشتهٔ نائومی کلاین بود. پیام اصلی آن کتاب این نبود که اقتصاد بازار آزاد نتایج بدی تولید میکند، بلکه میگفت حامیان اقتصاد بازار آزاد افراد شیطانی و بدنهادی هستند که از ایجاد رنج انسانی در مقیاس گسترده خوشحال میشوند. این کتاب به کتابی پرفروش تبدیل شد و جایزه برد. اگر چه تمام ادعاهای اصلی این کتاب اشتباهند، این کتاب موفقیتی بزرگ بود، چراکه خشم بهحقِّ یک قبیلهٔ اخلاقی را برمیانگیزاند. این کتاب، کتابی ایدهآل برای خوانندهای است که با یک نفرت عاطفی قوی از اقتصاد بازار شروع میکند و به دنبال تأیید اعتبار برای آن ) نفرت(است. در چنین شرایطی بود که جنون ونزوئلا پا گرفت.
niloufar.dh
۱) خارج کردن نیروی کار و نیز هر حیطهٔ ممکن دیگر زندگی از حالت ابزاری، ۲) کاهش بیگانگی کارگران نسبت به کارشان، جامعه و خودشان، ۳) کاهش تبعیض اجتماعی و سیاسی گستردهٔ حاصل از کاپیتالیسم، ۴) کاهش یا نابودی کنترل سرمایه بر سیاست، جامعه و اقتصاد.
farzanepoursoleiman
یکی از فنون مورد علاقهٔ زائران، «پسچهایسم» است. پس استعمار غربی چه؟ پس مداخلات سیاست خارجی آمریکا چه؟ پس رابطهٔ بریتانیا با عربستان سعودی چه؟ پس نژادپرستی در کشورهای غربی چه؟ هرگز به طور دقیق مشخص نشده که هدف از این کار چیست، بهویژه که بیشتر منتقدان سوسیالیسم از استعمار غربی یا مداخلات سیاست خارجی آمریکا یا رابطهٔ بریتانیا با عربستان سعودی دفاع نمیکنند. به نظر میرسم که «پسچهایسم» هیچ هدفی ندارد جز اینکه اتهامی متقابل (حتی اگر اتهامی غلط باشد) طرح کند و به این طریق در اخلاق دست پیش را بگیرد
niloufar.dh
تفاوت میان سوسیالیسم و دموکراسی سوسیال شاید در کشورهایی نظیر هلند، آلمان و سوئد که یک حزب اصلی سوسیالدموکرات و یک حزب اصلی سوسیالیستی کنار هم دارند (و یا قبلاً داشتند)، واضحتر است. آنجا، یک حزب سوسیالیستی، نسخهٔ رادیکالتر حزب سوسیالدموکرات نیست. در عوض، چنین احزابی ممکن است موضع مشابهی در باب مالیات و هزینههای رفاهی داشته باشند، در حالی که به شدت دربارهٔ مسائل مربوط به ملی شدن، کنترل قیمتها، مجوز انگیزهٔ سود و غیره تفاوت داشته باشند.
آرمان
همانطور که هایک (۱۹۹۳ (۱۹۴۴)) مینویسد، «سیستم رقابتی تنها سیستمی است که طراحی شده تا قدرتی که فرد بر فردی دیگر دارد به حداقل برسد.»
آرمان
حفظ یک باور آشکارا اشتباه میتواند کاملاً عقلایی و بخردانه باشد اگر آن باور منشأ لذت، غرور، آسایش عاطفی و شاید حتی یک حس هویت باشد. تنها وقتی غیرعقلانی و نابخردانه به نظر میرسد که ما به اشتباه فرض کنیم که شخصی که این باور را دارد صرفاً از میل دانستن حقیقت انگیزه میگیرد.
o.m
حق با ایان دانت، سردبیر Politics.co.uk بود که گفت «مردم کمی هستند که به خصوصیسازی همه چیز اعتقاد دارند»
محمد حسین طباطبایی پور
مالکیت عمومی افسانه و سراب است
محمد رضا مددی
تصور کنید که یک چهرهٔ عمومی مثل اوون جونز مقالهای بنویسد با عنوان «من به عدالت اجتماعی پایبند میمانم اما پس از ونزوئلا از سوسیالیسم دست کشیدهام» یا «بیایید با خودمان صادق باشیم: بله، این سوسیالیسم بود که ونزوئلا را ویران کرد». آنها با این کار صدها هزار نفر از پایگاه طرفدارانشان را ناامید خواهند کرد. خودفروخته و خائن نام خواهند گرفت. موقعیت خود را به عنوان یک روشنفکر عمومی به خطر خواهند انداخت. هزینهٔ دست کشیدن از یک آرمان غلط برای آنان بسیار بیشتر از یک فرد متوسط خواهد بود.
اما داشتن باور غلط هیچ هزینهای ندارد
niloufar.dh
از دیدگاه سوسیالیستی، این واقعیت که سوسیالیسم بیش از ۲۰ بار شکست خورده است تنها ثابت میکند که بیش از ۲۰ دولت فاقد ارادهٔ توانمندسازی کارگران بودهاند.
خطای اساسی سوسیالیستها در اینجا این است که یک ویژگی نهادی را –که یک دولت میتواند طرح و عرضه کند– با یک نتیجه اشتباه میگیرند
niloufar.dh
تا وقتی که تجربهٔ سوسیالیستی در دوران اولیهاش است تقریبا هیچکس بحثی روی اعتبار سوسیالیستیاش ندارد. برعکس، عملا تمام رژیمهای سوسیالیستی دورههای اوجشان را گذراندهاند و طی آن مشتاقانه از سوی بسیاری از روشنفکران غربی تحسین شدهاند. تنها بعد از این رویداد (یعنی زمانی که آنها مایهٔ شرمندگی نهضت سوسیالیسم شدند) است که نسخههای سوسیالیستی آنان بر مبنای تجربهٔ گذشته «غیرواقعی» لقب میگیرند.
آرمان
وسواس نسبت به «خرابکاران» و «کارشکنان»، ویژگی پایدار حکومت شوروی بود. از آنجایی که خطا در شکستهای اقتصادی هرگز به خود سیستم سوسیالیستی مربوط نمیشد، بنابراین هر زمان که شکستی بروز میکرد مقصران باید شناسایی میشدند. همین دیدگاه منجر به شناسایی دائمی دسیسهگران، بازداشتها و اعدامهای دستهجمعی بر اساس اتهامات ساختگی شد. هر چند برای مدافعان اتحاد شوروی غیر قابل تصور بود که سیستم عدالت شوروی به صورت تصادفی مردم را اعدام کند، بنابراین اتهامات خرابکاری و کارشکنی میبایست واقعی باشد.
آرمان
شاید درست باشد که بیشتر منتقدان سوسیالیسم نسبت به جنایات نظامهای دیگر توجه کمتری نشان دادهاند. اما این به معنی تأیید ضمنی دیگر نظامها نیست. دلیل این مسئله هم این است که نازیسم، استعمار، تجارت برده، جنگ ویتنام و... جنبشهای رایج روز نیستند. امروزه هیچ نیروی سیاسیای وجود ندارد که بخواهد این جریانها را احیاء کند. هیچ فردی استدلال نمیکند که نازیسم یا بردهداری جنبشهای «شریفی» بودند که فقط «به شکلی بد اجرا شدهاند». هیچکس دلیل نمیآورد که نسخهٔ هیتلر از نازیسم، نازیسم «واقعی» نبود یا اینکه بردهداری آنطور که در دوران تجارت بردگان رواج داشت، بردهداری «واقعی» نیست.
آرمان
در همین حال، چین از اقتصاد سوسیالیستی فاصله گرفت. میزان آزادی اقتصادی کشور (در مقیاس ۰ تا ۱۰) از ۳.۶ در سال ۱۹۸۰ تا اواسط دههٔ ۱۹۸۰ به ۴ رسید، در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ به ۵ و در اواسط دههٔ ۲۰۰۰ به ۶ صعود پیدا کرد. این عدد همچنان از تایوان و هنگکنگ کمتر است، اقتصاد چین هنوز فاصلهٔ زیادی با بازار آزاد نظام سرمایهداری دارد اما میلیونها کیلومتر از مائوئیسم فاصله گرفته است.
نتیجهٔ آن، یک «جهش رو به جلو» ی واقعی بود. از سال ۱۹۸۰، تولید ناخالص داخلی چین پنجاه برابر افزایش پیدا کرده است. در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، تایوان که جهت پیشرفت مخالف چین داشت، ده برابر از چین ثروتمندتر بود.
امروزه، این کشور «فقط» سه برابر ثروتمندتر از چین است.
آرمان
اگر یک مدل اقتصادی یکبار، دوبار، سه بار یا چهار بار شکست بخورد این ادعا که این ایده در اصل ایدهٔ خوبی بوده و فقط بد اجرا شده است شاید باورکردنی باشد. اجرای ضعیف میتواند بهترین ایدههای اقتصادی را ویران کند.
اگر برای بار هشتم، نهم و دهم هم شکست بخورد بدون وجود یک مثال نقض مثبت، این ادعا باورپذیریاش را از دست میدهد
آرمان
از این زاویه قیام تودهای سال ۱۹۵۳ که رژیم آلمان شرقی با کمک نیروهای شوروی بیرحمانه آنها را درهم شکست مشکلی را عیان میکنند. چطور در کشور کارگران قیام «کارگری» وجود دارد؟ «طبقهٔ کارگر» به منزلهٔ یک کل، تحت نام سوسیالیسم در قدرت است و منطقاً طبقهٔ کارگر نمیتواند علیه خودش قیام کند. بار دیگر عدم تطابقی میان مردم واقعی و «مردم» به منزلهٔ یک جماعت برگزیدهٔ ایدهآل وجود داشت و سوسیالیسم بهناچار باید توضیحی برای آن مییافت.
آرمان
در سال ۲۰۰۵ میلادی، رئیسجمهور ونزوئلا، هوگو چاوز، سخنگوی اصلی مجمع اجتماع جهانی بود. این یک کنفرانس سالانه و متشکل از گروههای ضد سرمایهداری سرتاسر جهان است. در این اجلاس، هوگو چاوز گفت:
«از نظر من، عبور از سرمایهداری الزامی است. این سوسیالیسم است که با ایجاد عدل و مساوات کمک خواهد کرد از سرمایهداری گذر کنیم. ما ناچاریم سوسیالیسم را بازتولید کنیم. سوسیالیسم ما نمیتواند همان چیزی باشد که در جماهیر سابق شوروی ناظر آن بودیم. ما سیستم جدیدی ایجاد میکنیم که بر پایهٔ مشارکت بنا شده باشد، نه رقابت. در گذار از سرمایهداری، هرگز نباید به سرمایهداری دولتی متوسل شویم. این همان کاری است که در جماهیر سابق شوروی صورت گرفته است. ما باید سوسیالیسم را به عنوان یک رساله، یک پروژه و یک مسیر، مجدداً احیا کنیم. مسیری انسانگرایانه که انسانها را در اولویت قرار میدهد، نه دستگاهها یا دولت را.»
آرمان
ونزوئلا به نماد کاملی از حکم کلی توماس ساول تبدیل شده بود. بنا بر نظر او، «نخستین درس اقتصاد، کمبود است. منابع، هرگز برای تأمین نیازهای همگان کافی نخواهند بود. اولین درس سیاست هم این است که باید نخستین درس اقتصاد را نادیده بگیرید.»
آرمان
برای درک مدل اقتصادی چاویسمو و ناکارآمدیاش حتماً لازم نیست از طرفداران بازار آزاد باشید. این واقعیت که کنترل قیمتها منجر به کمبود میشود، با نظریههای اقتصادی فریدمنی یا هایکی ارتباطی ندارد. این موضوع در سطح دروس اقتصاد دبیرستان است. آگاهی از این واقعیت که یک دولت غارتگر، بدون هرگونه احترامی به حاکمیت قانون، از همهٔ فعالیتهای اقتصادی جلوگیری به عمل میآورد، اصلاً به علم اقتصاد ارتباطی ندارد. این تنها به عقل سلیم مربوط است. حتی لازم نیست قوهٔ تخیل بالایی داشته باشید تا بتوانید دریابید گسترش سریع برنامههای دولتی و هزینههای عمومی در جهت افزایش دامنگیر فساد، تاراج و خویشاوندگماری حرکت میکند.
آرمان
نوشتهٔ هولاندر (۱۹۹۰) هیچ شکی باقی نمیگذارد که زائران فقط سادهلوح نبودند. یکفرد سادهلوح نمیخواهد فریب بخورد – آنان فقط در تشخیص فریب خوب نیستند. در مقابل، یک زائر سوسیالیست، نیازمند تلاشی آگاهانه از سوی خود برای دستکاری خویش و فیلترینگ واقعیت است، تلاشی برای دید گزینشی، ندیدن و برگشتن از آنچه دیدهاند. زائر سوسیالیسم بودن کار سختی است.
آرمان
هایت نشان میدهد بسیاری از استدلالهای اخلاقی و سیاسی ما عقلانیت تعقیبی هستند. هدف اصلی آنها نه رسیدن به یک نتیجه، بلکه توجیه یک نتیجه بعد از رسیدن به آن است. ما اغلب سریع و به طور شهودی به یک نتیجهگیری گسترده میرسیم و سپس به طور گزینشی به دنبال دلایلی برای پشتیبانی از آن هستیم. هایت این را در یک فرمول خلاصه میکند: «اول شهود است، بعد استدلال راهبردی.»
بنابراین، ذهن ما مانند یک قاضی که ابتدا شواهد را بررسی، سبک و سنگین و تفسیر میکند و بعد نتیجه میگیرد، کار نمیکند. ذهن ما بیشتر شبیه ذهن یک وکیل است که ابتدا موضع گستردهای را که میخواهد در دادگاه بگیرد معین میکند (مثلاً «موکل من بیگناه است») و بعد پروندهای برای ) اثبات (آن میسازد. این پرونده میتواند کاملاً منطقی، منسجم و متقاعدکننده باشد اما به این دلیل نیست که وکیل چنین موضعی گرفته است. وکیل از آن موضع شروع کرده و بعد پروندهای را برای آن «مهندسی معکوس» کرده است. اگر این پرونده به هم بریزد (مثلاً اگر عذر موکل برای بیگناهی نادرست از آب در بیاید)، وکیل موضعش را عوض نخواهد کرد. آنها موضع خود را حفظ خواهند کرد و تنها آن را به شیوهای متفاوت توجیه میکنند؛ پروندهای جدید خواهد ساخت که به همان نتیجه برسد. اگر شواهد علیه آن) پرونده(آنقدر قوی باشد که هیچ راهی برای حفظ موضع وجود نداشته باشد، آنها پرونده را با کوچکترین امتیازی که بتوانند بگیرند، حل و فصل میکنند.
آرمان
یکی از موفقترین کتابهای ضد سرمایهداری در دههٔ گذشته، کتاب دکترین شوک نوشتهٔ نائومی کلاین بود. پیام اصلی آن کتاب این نبود که اقتصاد بازار آزاد نتایج بدی تولید میکند، بلکه میگفت حامیان اقتصاد بازار آزاد افراد شیطانی و بدنهادی هستند که از ایجاد رنج انسانی در مقیاس گسترده خوشحال میشوند. این کتاب به کتابی پرفروش تبدیل شد و جایزه برد. اگر چه تمام ادعاهای اصلی این کتاب اشتباهند، این کتاب موفقیتی بزرگ بود، چراکه خشم بهحقِّ یک قبیلهٔ اخلاقی را برمیانگیزاند. این کتاب، کتابی ایدهآل برای خوانندهای است که با یک نفرت عاطفی قوی از اقتصاد بازار شروع میکند و به دنبال تأیید اعتبار برای آن ) نفرت(است. در چنین شرایطی بود که جنون ونزوئلا پا گرفت.
آرمان
سوسیالیستهای معاصر سوسیالیسم «واقعی» را با نتایجی که دوست دارند ببینند تعریف میکنند، و نه با آن چیدمان نهادی که قرار است آن نتایج را تولید کند. با خلط نتیجهٔ مطلوب یک سیستم با تعریف آن، این تصور که سوسیالیسم «واقعی» هرگز پیادهسازی نشده است، ابطال ناپذیر میشود. مثل این است که ما رقص باران را به جای «رقصی که قصد دارد باعث بارش باران شود»، به عنوان «رقصی که باعث بارش باران میشود» تعریف کنیم. طبق تعریف اول، میتوان پس از تعداد زیادی تلاش ناموفق نتیجه گرفت که رقص باران نمیتواند باعث بارش باران شود. طبق تعریف دوم، این امکان وجود ندارد. اگر یک رقص باران باعث بارش باران نشود، طبق تعریف، نمیتواند یک رقص باران واقعی باشد. یک رقص باران واقعی هرگز اجرا نشده است. آنهایی که ادعا میکنند رقص باران «شکست خورده» به اندازهٔ کافی باهوش نیستند تا تفاوت میان ایدهٔ رقص باران و یک اجرای تحریفشده را درک کنند.
آرمان
پژوهش جاناتان هایت که نشان میدهد بیشتر استدلالهای سیاسی و اخلاقی در حال یافتن توجیهات ثانویه برای قضاوت حسی اولیه هستند، برای توضیح چرایی این مسئله راهی دراز در پیش دارد.
imaanbaashtimonfared
تنها ۲۹ درصد از افراد بین ۱۸ تا ۵۰ سال با این بیان موافقت کردند که «رقابت بین شرکت های خصوصی، استانداردهای زندگی را برای اکثریت قریب به اتفاق مردم افزایش میدهد، زیرا به کالاها و خدمات جدید و بهتر منجر میشود، مشاغل اضافی ایجاد میکند و قیمتها را پایین میآورد»
imaanbaashtimonfared
چیزی که اسماً متعلق به همه است، در عمل متعلق به هیچکس نیست. معادن ذغال سنگ، راه آهنها، مدارس و بیمارستانهایی که «مردم» مالک آن هستند، در دنیای واقعی خواب و خیال است. هیچ صاحب بالقوهای نمیتواند بفروشد، استخدام کند، قرض دهد، وقف کند یا آنها را به خانواده، دوستانش و یا خیریه بدهد. مالکیت عمومی افسانه و سراب است. وعدهٔ دروغ و پاشنه آشیل سوسیالیسم است.
احسان رضاپور
تنها روشهای متقاعدکردن و تشویق میتوانند طبقه کارگر را متحد کنند و فعالیت مستقل را افزایش دهد.
این جمله از استالین (۱۹۲۱) بود.
farzanepoursoleiman
یکی از ویژگیهای همیشگی رژیمهای سوسیالیستی این است که برای پاسخ به شکستهای اقتصادی به دنبال فردی برای قربانیکردن میگردند؛ کسانی که مثلا خرابکار، جاسوس، محتکر، دلال و ضدانقلاب هستند. این رژیمها توهمات خود را تعقیب میکنند. آنها مجبور به انجام چنین کاری هستند؛ زیرا مشکلات اقتصادی تحت سوسیالیسم که هیچوقت نمیتواند تقصیر خود سوسیالیسم باشد، بنابراین باید «شخصی» وجود داشته باشد که از عمد در حال خرابکردن اقتصاد است.
Death Angel
حجم
۵۷۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۵۷۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان