- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب پخمه
- بریدهها
بریدههایی از کتاب پخمه
۳٫۹
(۲۱)
من فقط یک عیب بزرگ داشتم، برای هر کاری بهم رجوع میکردند با جدیت انجام میدادم، رشوه نمیگرفتم، به کسی التماس نمیکردم، بیشرف نبودم. به همین دلیل هر دری به رویم بسته میشد و کسانی که سرشان را از لای آن درها بیرون آورده بودند نمیگذاشتند من داخل شوم.
هرچه میخواستم به طرف راه درستی و پاکی بروم همه مرا به راه حقهبازی و بدبختی هل میدادند.»
Zahra Nouri
به قول شاعر ایرانی:
گلیم بخت کسی را که بافتهاند سیاه
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد.
محمد جواد اخباری
اگر یک انسان چهل سال را در کتابخانه بگذراند. هرچقدر هم اولش قوی و گردنکلفت باشد پس از این مدت شکل کتابها را پیدا میکند. صورتش مثل اوراق کتاب زرد میشود.
محمد جواد اخباری
این آدمها سالها رنج میکشند. با فقر و بدبختی میسازند. طرز تفکرشان طوری است که نمیتوانند بفهمند سبب بدبختی و فقر آنها کیست. عقده دارند ولی نمیدانند سر کی باید خالی کنند. به مأمورین دولت و ژاندارمها که جرأت نمیکنند حرف بزنند. اگر دست از پا خطا کنند پدرشان را در میآورند و نیست و نابودشان میکنند. به همین دلیل وقتی یک نفر مورد خشم و غضب قرار بگیرد همه بدون دانستن علت و بدون اینکه فکر کنند گناهکار است یا بی گناه به سرش میریزند... کتکش میزنند... حتی او را میکشند... بعد که خشمشان فرو نشست میپرسند «یارو چهکار کرده بود؟»
فی. ا
به قول شاعر ایرانی:
گلیم بخت کسی را که بافتهاند سیاه
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد.
shahram naseri
تو را به خدا فکرش را بکنید، این همه مسلمان در فقر و بدبختی غوطه میخورند و کسی به فکرشان نیست ولی برای یک نفر مسیحی که مسلمان شده چقدر ابراز علاقه میکنند. حالا اگر من بگم «آلمانی و مسیحی نیستم و برادر دینی شما و اهل مملکت شما هستم آیا باز هم حاضرند به من کمک کنند؟ مسلماً نه!»
فی. ا
«چرا این همه مسلمان و برادر دینی توی مملکت ما ریخته و هیچکس به آنها کوچکترین توجهی نمیکند اما برای من که به خیال خودشان خارجی هستم و تازه مسلمان شدهام اینهمه بی دریغ خرج میکنند و جلسات و میهمانی و سور راه میاندازند.
خدا کند این خبر به گوش مردم فقیر و بی چیز کشورهای خارجی نرسد و الا سیل مهاجرین گدا به کشور ما سرازیر میگردد و صادرات جدیدی به تجارت و اقتصاد فقیر ما اضافه میشود.
آنوقت فقیرترین فرد کشور ما هم شلوارش را درمی آورد و به پای آن تازه مسلمان خارجی میکند!
فی. ا
این یک قانون کلی است که ارباب و شیخ باید همیشه دور از مردم زندگی کنند...
به قول «کور اوغلی» از وقتی دموکراسی ایجاد شده بزرگی از بین رفته و هر آدم بزرگی که با مردم رفت و آمد کنه و به آنها روی خوش نشون بده احترامش کمتر میشه...
shahram naseri
اولاً بهتر از تو کسی را پیدا نمیکنم که هفت خطش تمام باشه، ثانیاً بر فرض که کسی پیدا بشه، مدتی طول میکشه و ما نباید حتی یک روز بدون شیخ بمانیم.
پرسیدم:
_ منظورت چیه؟! چرا؟
- معلومه دیگه. مردم اینجا دکتر ندارن. ماما ندارن. دارو ندارن. پول که اصلاً ندارن. اقلاً باید یک شیخی داشته باشن که دردها و بدبختی هاشون رو دوا کنه.
v.fahimi
اگر کسی به آنها بگوید بی شرف شکمش را پاره میکنند.
اینها آدمهای باشرفی هستند! در بازار و پیش همه کس آبرو دارند!. شخصیت دارند و دیگران هم با اینکه میدانند چهکارهاند به آنها احترام میگذارند و اغلب اینها نمازشان ترک نمیشه!
فی. ا
در مملکت ما هنوز تربیت اجتماعی به اونجا نرسیده که مردم کار دستهجمعی بکنند. توی تمام این مؤسسات و شرکتها یکیشان را نمیتونی پیدا کنی که سیسال سابقه داشته باشه. برای اینکه همه توی این فکر هستند که چه جوری سر رفقاشان کلاه بگذارن
فی. ا
در دادگاه بیست و چهار نفر زن و دختر شاکی خصوصی حضور داشتند و همه حاضر بودند در صورتی که با آنها ازدواج کنم رضایت بدهند.
shina.khosravi
اگر قرار باشه یک نفر ترفیع بگیره و تشویق بشه لااقل دو سه هفته طول میکشه تا بهش ابلاغ کنن اما حکم اخراج من دو سه ساعت بیشتر طول نکشید و تمام کارها با سرعت روبراه شد.
محمد جواد اخباری
دزدان بزرگی که دزدان کوچک را پرورش میدهند، اگر از میزان و مقداری که برایشان معلوم میکنند بیشتر بدزدند قابل اعتماد نیستند!
Anonymous
چرا این همه مسلمان و برادر دینی توی مملکت ما ریخته و هیچکس به آنها کوچکترین توجهی نمیکند اما برای من که به خیال خودشان خارجی هستم و تازه مسلمان شدهام اینهمه بی دریغ خرج میکنند و جلسات و میهمانی و سور راه میاندازند.
خدا کند این خبر به گوش مردم فقیر و بی چیز کشورهای خارجی نرسد و الا سیل مهاجرین گدا به کشور ما سرازیر میگردد و صادرات جدیدی به تجارت و اقتصاد فقیر ما اضافه میشود.
Anonymous
مردم تا وقتی خیال میکنند کسی غیر از خودشان است بهش احترام میگذارند اما وقتی دیدند اون هم مثل خودشان است دیگر ارزشی برایش قائل نمیشوند.
Anonymous
فوری دستم را به جیبم بردم و با کمال سخاوت یک لیره درآوردم و توی کف دست بازرس عالیقدر شهرداری گذاشتم. به این ترتیب مقررات و قانون درست شد و به بنده اجازه فرمودند به کار خودم مشغول باشم.
محمد جواد اخباری
تو را به خدا فکرش را بکنید، این همه مسلمان در فقر و بدبختی غوطه میخورند و کسی به فکرشان نیست ولی برای یک نفر مسیحی که مسلمان شده چقدر ابراز علاقه میکنند. حالا اگر من بگم «آلمانی و مسیحی نیستم و برادر دینی شما و اهل مملکت شما هستم آیا باز هم حاضرند به من کمک کنند؟ مسلماً نه!»
محمد جواد اخباری
نمیدانم چرا وقتی شکم آدم سیر میشود یاد عشق و عاشقی میافتد...
محمد جواد اخباری
«چرا این همه مسلمان و برادر دینی توی مملکت ما ریخته و هیچکس به آنها کوچکترین توجهی نمیکند اما برای من که به خیال خودشان خارجی هستم و تازه مسلمان شدهام اینهمه بی دریغ خرج میکنند و جلسات و میهمانی و سور راه میاندازند.
خدا کند این خبر به گوش مردم فقیر و بی چیز کشورهای خارجی نرسد و الا سیل مهاجرین گدا به کشور ما سرازیر میگردد و صادرات جدیدی به تجارت و اقتصاد فقیر ما اضافه میشود.
محمد جواد اخباری
راست گفتهاند که عشق هم یک نوع مرض است
محمد جواد اخباری
«آخه اینم شد زندگی! آدم مثل مهرهٔ تسبیح هی توی انگشتهای سرنوشت زیر و رو و بالا و پایین بیفته!»
محمد جواد اخباری
ما نباید حتی یک روز بدون شیخ بمانیم.
پرسیدم:
_ منظورت چیه؟! چرا؟
- معلومه دیگه. مردم اینجا دکتر ندارن. ماما ندارن. دارو ندارن. پول که اصلاً ندارن. اقلاً باید یک شیخی داشته باشن که دردها و بدبختی هاشون رو دوا کنه.
محمد جواد اخباری
خیالم راحت شد که دیگر هیچ راه چارهای ندارم.
محمد جواد اخباری
توی این دنیا هرکس از یک راه نون میخوره. کار روزنامهنویسها هم همینه که یک کاه را یک کوه بکنن.
محمد جواد اخباری
این آدمها سالها رنج میکشند. با فقر و بدبختی میسازند. طرز تفکرشان طوری است که نمیتوانند بفهمند سبب بدبختی و فقر آنها کیست. عقده دارند ولی نمیدانند سر کی باید خالی کنند. به مأمورین دولت و ژاندارمها که جرأت نمیکنند حرف بزنند. اگر دست از پا خطا کنند پدرشان را در میآورند و نیست و نابودشان میکنند. به همین دلیل وقتی یک نفر مورد خشم و غضب قرار بگیرد همه بدون دانستن علت و بدون اینکه فکر کنند گناهکار است یا بی گناه به سرش میریزند... کتکش میزنند... حتی او را میکشند... بعد که خشمشان فرو نشست میپرسند «یارو چهکار کرده بود؟»
shahram naseri
کسانی که مثل تو فکر میکنند، ساده که سهله دیوانهاند... پسرجان در این امتحانها کسی قبول نمیشه... همه قبلاً معلوم شدهاند.
_ پس چرا توی روزنامه آگهی کردن؟
_ عزیزم این کارها همه فورمالیته است. بیخود وقت خودت رو ضایع نکن.
Anonymous
هرچیزی به حد افراط یا تفریط برسد مضر و گاهی خطرناک است. خیالپرستی هم از آن مرضهای غیرقابل علاج است که عواقب و خیمی دارد، بیشتر آدمهای خیالپرست یا دیوانه میشوند و یا اگر اعصاب قوی داشته باشند، کلاهبردار خطرناکی از آب درمیآیند.
Anonymous
حساب چهارمی و پنجمی و ششمی پاک است... چون تا میخواهی قضیه را بهشان بگویی و از رفقای بیوفا گله کنی چنان با لگد میزنندت که صد متر آنورتر با سر میخوری زمین.
آن وقت است که آدم دیگر همه چیز را زیر پا میگذارد... دوستی، شرافت، و جدان و حتی عقلش را. یکدفعه خودش را به دیوانگی میزند...
Anonymous
بعضی آدمها مثل توپ فوتبال هستند و جلوی پای هرکسی می افتند... دست تمنا و التماس به دامن هرکس دراز میکنند و به جای رحم و شفقت، به جای دستگیری و نوازش لگد توی سرشان میخورد.
Anonymous
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان