بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گفت‌وگوی دو حلزون | طاقچه
تصویر جلد کتاب گفت‌وگوی دو حلزون

بریده‌هایی از کتاب گفت‌وگوی دو حلزون

انتشارات:نشر سیفتال
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴ رأی
۳٫۵
(۴)
«جوان که بودم می‌پنداشتم سرانجام، خدا اگر بشنود آوازمان را رحم خواهد کرد اما دانشی که اندوخته‌ام تمام عمر وامی‌داردم دروغش پندارم دیگر آواز نمی‌خوانم...»
Mohammad
رفیقان، بازگردید! به سرچشمه‌ی‌تان بازگردید! جاری نسازید روح خویش را در کشتی مرگ.
Mohammad
بسی زیستن. از برای چه؟ راه هموار است و ملالت‌بار، و نیست عشقی که کفایت کند. بسی شتافتن. از برای چه؟ برای سوارشدن بر قایقی بدون لنگرگاه. رفیقان، بازگردید! به سرچشمه‌ی‌تان بازگردید! جاری نسازید روح خویش را در کشتی مرگ.
mohammad javad enferadi
«جوان که بودم می‌پنداشتم سرانجام، خدا اگر بشنود آوازمان را رحم خواهد کرد اما دانشی که اندوخته‌ام تمام عمر وامی‌داردم دروغش پندارم دیگر آواز نمی‌خوانم...»
پویا پانا
تق‌تق. کیستی؟ دگربار پاییز. پاییز در پی چیست؟ تابستان طراوت خیالت. تسلیمش نمی‌کنم به تو. هنوز هم در پی رهاندنش از چنگ تواَم. تق‌تق. کیستی؟ دگربار پاییز.
mohammad javad enferadi
زندگی ما هم‌چون سایه‌ای به‌آرامی می‌گذرد، هیچ‌گاه باز نمی‌گردد؛ نه هرگز ما و نه چیزی از آنِ ما باز نخواهد گشت.
mahii
«راه پایانی ندارد شاید کسی بتواند برسد از این‌جا به ستاره‌ها اما پستی کند بودنم رسیدنم را مانع خواهد شد.»
mahii
«زندگی جاودانه را باور داری؟» قورباغهٔ کور و معیوب، غمگینانه می‌گوید: «من نه.» «پس چرا به حلزون سفید گفتیم که باور داشته باشد؟» قورباغهٔ کور می‌گوید: «چون که... نمی‌دانم چرا،» «وقتی اعتمادی را که فرزندانم به آن صدا می‌زنند خدا را می‌شنوم آکنده می‌شوم از شور و شوق...»
mahii
«جوان که بودم می‌پنداشتم سرانجام، خدا اگر بشنود آوازمان را رحم خواهد کرد اما دانشی که اندوخته‌ام تمام عمر وامی‌داردم دروغش پندارم دیگر آواز نمی‌خوانم...»
mahii

حجم

۱۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۱۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان