سلام بر فلسطین
سلام بر همه خیمههای ابر کبود
درود بر همه موجهای خشمآلود
به جاری همه نهرهای سرکش و تند
به خلوتِ همه درّههای ژرف، درود
به ساکتِ همه صخرههای بینامی
که خفتهاند پراکنده بر سواحل رود
به برفراشته رایاتِ نخلها که سحر
شود ز بوسه رنگینِ مهر، خونالود
محمد نیازی
سلام بر فلسطین
سلام بر همه خیمههای ابر کبود
درود بر همه موجهای خشمآلود
به جاری همه نهرهای سرکش و تند
به خلوتِ همه درّههای ژرف، درود
به ساکتِ همه صخرههای بینامی
که خفتهاند پراکنده بر سواحل رود
به برفراشته رایاتِ نخلها که سحر
شود ز بوسه رنگینِ مهر، خونالود
محمد نیازی
سلام بر فلسطین
سلام بر همه خیمههای ابر کبود
درود بر همه موجهای خشمآلود
به جاری همه نهرهای سرکش و تند
به خلوتِ همه درّههای ژرف، درود
به ساکتِ همه صخرههای بینامی
که خفتهاند پراکنده بر سواحل رود
به برفراشته رایاتِ نخلها که سحر
شود ز بوسه رنگینِ مهر، خونالود
محمد نیازی
سرواژه
سر واژه
ای من افتاده خاکسار و نژند
تو به بالا، بلندتر ز بلند
من گرفتار بند چندین «چون»
تو فرا بر گذشته از هر «چند»
من زمشتی غبار ذرّگکی
تو فرا آورنده الوند
قمطریرم من، اوفتاده دُژَم
تو به هر سو فشانده شَکَّرخند
محمد نیازی