بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگ و صلح (خلاصه) | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنگ و صلح (خلاصه)

بریده‌هایی از کتاب جنگ و صلح (خلاصه)

۳٫۸
(۷۰)
قانون بسيار است. اما هيچ كس نيست كه حتی همان قوانين قديم را اجرا كند. امروز ديگر همه قانون می‌‌‌نويسند. نوشتن از عمل كردن آسان‌تر است.
Tamim Nazari
اندوه پاك و كامل نيز، مانند شادمانی پاك و كامل، نمی‌‌‌تواند وجود داشته باشد.
|قافیه باران|
بگذار ديگران كه جوان‌اند، به اين فريب و نيرنگ تسليم شوند. اما ما زندگی را می‌‌‌شناسيم.
|قافیه باران|
و او اينجاست، اينجاست... مرگ اينجاست. مرگ بر فراز سرم پرواز می‌‌‌كند و در پيرامون من می‌‌‌چرخد... يك لحظه ديگر... آن وقت من ديگر هرگز اين خورشيد، اين آب، اين دره را نخواهم ديد.»
مهرداد قیدی
گفت: «زندگی همه چيز است. زندگی خداست. همه چيز تغيير می‌‌‌كند و در حركت است. اين حركت، خداست. و تا وقتی زندگی وجود دارد، لذت خداشناسی نيز وجود خواهد داشت. دوست داشتن زندگی، يعنی دوست داشتن خدا. از همه دشوارتر و سعادت‌بارتر اين است كه انسان، اين زندگی رادر رنجهای خود و در موقعی كه بی‌گناه رنج می‌‌‌كشد، دوست داشته باشد.»
Golshad
خوشبختی در ارضای نيازهای طبيعی و بشری است؛ و تمام بدبختيها، نه از كمبود ضروريات، بلكه از زيادی آن سرچشمه می‌‌‌گيرد
Tamim Nazari
اگر من امپراتور می‌‌‌شدم هرگز جنگ نمی‌‌‌كردم
Tamim Nazari
دير از خواب بيدار شد و صداقتی كه اغلب اوقات با لحظه بيداری از خواب همراه است آشكارا به وی نشان داد كه در بيماری پدرش چه مطالبی بيش از همه او را به خود مشغول می‌‌‌ساخت. به صدای آن سوی در گوش داد؛ و همين كه ناله پدر را شنيد، آهی عميق كشيد و به خود گفت: «هنوز تغييری روی نداده است!» سپس با تنفر بر سر خود فرياد كشيد: «چه تغييری بايد روی داده باشد؟ من خواستار چه بودم؟ مرگ او را طلب می‌‌‌كنم؟!»
کوروش بابائی
پی‌ير می‌‌‌ديد كه شاهزاده آندره برای نخستين بار پس از ديدار او، تهييج شده است. اين بود كه برای بيان عللی كه او را به صورت كنونی درآورده بود، گفت: «ناحق آن چيزی است كه موجب آزار ديگران می‌‌‌شود.»
کوروش بابائی
كنتس به سوی شوهرش رفت و گفت: «آه، پی‌ير! نمی‌‌‌دانی كه آناتول ما در چه وضعی است...» اماوقتی ديد كه آثار خشم و غضب از چشمهای درخشنده و قدمهای مصمم شوهرش ـ كه پس از دوئل با دالوخوف با آن آشنا شده بود ـ آشكار است، سر جای خودش خشك شد. پی‌ير به همسرش گفت: «هرجا شما باشيد، فساد و هرزگی هم در آنجاست.»
کوروش بابائی
جنگ ۱۸۱۲، به جز اهميت ملی خود، كه هر فرد روس آن را گرامی‌‌ می‌‌‌داشت، می‌‌‌بايست خصلتی ديگر، يعنی خصلت اروپايی نيز به خود می‌‌‌گرفت. در پی حركت ملتها از مغرب به مشرق، اكنون بايستی حركت ملتها از شرق به غرب صورت می‌‌‌گرفت. برای جنگ جديد، وجود مردی جديد ضرورت داشت كه دارای خصايل و نظريات ديگری غير از خصايل و نظريات كوتوزوف باشد و انگيزه‌های ديگری محرك وی شود. فرماندهی آلكساندر اول برای حركت ملتها از مشرق به مغرب و احيای سرحدات ملل، به اندازه وجود كوتوزوف برای نجات و افتخار روسيه، ضرورت داشت. كوتوزوف، معانی كلمات اروپا و تعادل قوا و ناپلئون را درك نمی‌‌‌كرد. او نمی‌‌‌توانست مقصود ديگران را از اين كلمات دريابد؛ و اين نماينده ملت روس، پس‌از آنكه دشمن منهدم و روسيه آزاد شد، به عالی‌ترين درجه افتخار خود رسيد. او به‌عنوان يكی از افراد روس، ديگر كاری نداشت؛ و برای اين نماينده ملی، جز مرگ چيزی باقی نمانده بود و... او نيز مرد.
parpar

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲۸,۰۰۰
۶۴,۰۰۰
۵۰%
تومان