بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیگانه | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیگانه

بریده‌هایی از کتاب بیگانه

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۷از ۱۰۶ رأی
۳٫۷
(۱۰۶)
مامان بیش‌تر وقت‌ها می‌گفت آدم هرگز به‌طور کامل بدبخت نیست. من این را در زندان، موقعی که آسمان رنگ می‌گرفت و روز جدیدی در سلولم رخنه می‌کرد، به خوبی درک کردم.
نسیم رحیمی
در هر صورت آدم همیشه در هر موضوعی کمی مقصر هست.
Mhsn_Ghrb
سرنوشتم را بی‌آن‌که نظرم را بپرسند داشتند رقم می‌زدند.
littel dark age(محمد)
آدم به همه چیز عادت می‌کند.
pejman
آدم به همه چیز عادت می‌کند.
Hamid_R_khani
برای اولین بار پس از سال‌ها احساس کردم دلم می‌خواهد گریه کنم، چون دریافتم چه‌قدر همهٔ این آدم‌ها از من متنفرند.
"هلاله"
گفتم: چه چیزی را؟ ـ از شما بخواهند ببینید. ـ چی را ببینم؟
littel dark age(محمد)
بیش‌تر وقت‌ها به این فکر می‌افتادم که اگر مرا درون تنهٔ درختی توخالی چپانده بودند که کار دیگری نداشتم جز این‌که فقط گوشه‌ای از آسمان را بالای سرم تماشا کنم، می‌توانستم رفته رفته به آن وضع هم عادت کنم. در آن صورت می‌توانستم منتظر گذشتن پرنده‌ها بمانم، یا رسیدن ابرها به هم، همان‌طور که این‌جا منتظر دیدن کراوات‌های عجیب و غریب وکیلم می‌ماندم، یا این‌که انگار در دنیای دیگری باشم منتظر رسیدن شنبه و در آغوش گرفتن ماری.
Mohammad Hassan Hajivandi
آدم هیچ وقت زندگی‌اش را عوض نمی‌کند، چون هرگونه زندگی می‌تواند مورد دلخواهش باشد،
littel dark age(محمد)
در واقع این‌را می‌دانستم که مردن در سی سالگی یا هفتاد سالگی فرق چندانی باهم ندارد، چون طبعآ در هر دو صورت، مردها و زنان دیگری به زندگی‌شان ادامه خواهند داد، آن‌هم طی میلیون‌ها سال.
Mohammad Hassan Hajivandi
یک‌بار دیگر دغدغهٔ اصلی‌ام کشتن وقت بود. ولی از موقعی که یاد گرفتم به خاطراتم پناه ببرم، این مسئله هم دیگر اذیتم نمی‌کرد.
Mohammad Hassan Hajivandi
«آقایان قضات، این مرد فردای روز درگذشت مادرش می‌رود در دریا شنا می‌کند، روابط نامشروعی با دوست دخترش به‌هم می‌زند و بعد هم می‌رود به دیدن فیلمی خنده‌دار و می‌خندد. دیگر حرفی ندارم به شما بزنم.»
littel dark age(محمد)
وحشتی که این جنایت در او بر می‌انگیزد، در برابر هراسی که بی‌تفاوتی و بی‌احساسی من در او به وجود می‌آورد، ذره‌ای بیش نیست.
littel dark age(محمد)
روز اولی که بازداشت شدم، مرا توی اتاقی بردند که چند نفر دیگر هم، که بیش‌ترشان عرب بودند، حضور داشتند. مرا که دیدند زدند زیرخنده. بعد از من پرسیدند چه جرمی مرتکب شده‌ام. گفتم یک عرب را کشته‌ام، آن‌وقت همه ساکت ماندند.
littel dark age(محمد)
مردن در سی سالگی یا هفتاد سالگی فرق چندانی باهم ندارد، چون طبعآ در هر دو صورت، مردها و زنان دیگری به زندگی‌شان ادامه خواهند داد، آن‌هم طی میلیون‌ها سال. در واقع هیچ چیز روشن‌تر از این نبود. در هر حال، من باید می‌مردم، حالا می‌خواست امروز باشد، یا بیست سال دیگر.
آبـــــان🍊
همهٔ آدم‌های سالم کم و بیش آرزوی مرگ افراد مورد علاقه‌شان را دارند.
Hamid_R_khani
چه‌گونه نفهمیده بودم که اعدام مهم‌ترین چیز و یا به‌طور خلاصه، تنها مسئلهٔ مهم در زندگی یک انسان می‌تواند باشد!
Mohammad Hassan Hajivandi
دلم می‌خواست صمیمانه، و حتی با لحنی محبت‌آمیز به او توضیح دهم که در عمرم هرگز نتوانسته‌ام واقعآ از کاری احساس پشیمانی کنم. همیشه تسلیم آن‌چه امروز یا فردا پیش می‌آمده بوده‌ام.
Pariya
به نظر او قضاوت آدم‌ها در برابر قضاوت خداوند هیچ اهمیتی نداشت. به او یادآور شدم که قضاوت آدم‌هاست که مرا محکوم کرده است.
AλI
مردن در سی سالگی یا هفتاد سالگی فرق چندانی باهم ندارد، چون طبعآ در هر دو صورت، مردها و زنان دیگری به زندگی‌شان ادامه خواهند داد، آن‌هم طی میلیون‌ها سال. در واقع هیچ چیز روشن‌تر از این نبود. در هر حال، من باید می‌مردم، حالا می‌خواست امروز باشد، یا بیست سال دیگر.
zahra.Askari

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
۸,۰۰۰
۵۰%
تومان