بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاهدی از بهشت | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاهدی از بهشت

بریده‌هایی از کتاب شاهدی از بهشت

۴٫۱
(۲۹)
درحال حاضر درک می‌کنم که چرا بعضی از ادیان مخالف‌اند که برای خدا نامی بگذارند یا پیامبران الهی را به تصویر بکشند. در این مخالفت، حکمتی نهفته است؛ زیرا تا زمانی‌که برروی زمین خاکی هستیم، درک واقعیت خدا خارج از توان ما انسان‌هاست تا بتوانیم آن‌را در قالب کلمات یا تصاویر بیان کنیم.
maryam
ما انسان‌ها ـ موجوداتی روحانی که به‌طور موقت در بدن‌های تکامل‌یافتهٔ محصول زمین و مقتضیات آن سکنی گزیده‌ایم ـ خودمان انتخاب‌های واقعی را می‌کنیم. تفکر حقیقی کار مغز نیست؛ اما آموخته‌ایم ـ قدری هم توسط خود مغز ـ مغزمان را با هر آنچه فکر می‌کنیم و هر آنچه هستیم مرتبط بدانیم؛ به‌طوری‌که قابلیت خود را برای درک این‌که بیشتر و برتر از یک جسم و یک مغز فیزیکی، از دست داده‌ایم.
Dexter
علم، چیزی که من همهٔ عمرم را صرف آن کردم، هیچ‌گونه منافاتی با چیزی که در عالم بالا فراگرفتم ندارد؛ اما بسیاری چنین اعتقادی ندارند، زیرا افراد خاصی از جامعهٔ علمی که خود را ملزم به دیدگاه مادی‌گرایی می‌دانند، بر این اصرار داشته و دارند که نمی‌توان بین علم و معنویت همزیستی برقرار کرد. آن‌ها در اشتباه‌اند. هدف اصلی من از نوشتن این کتاب، شناساندن بهتر این حقیقت دیرینه
Dexter
ذره‌های کوچکی از نیروی شیطانی در کل گیتی پراکنده شده است، اما درحقیقت، جمع همه آن نیروها حتی به اندازهٔ یک دانه شن در ساحل وسیعی از خوبی، فراوانی، امیدواری و عشق بی‌قید و شرطی که گیتی را لبریز کرده، نیست.
Shiva Ahmadi
می‌دانم به‌هر حال افرادی خواهند بود که سعی می‌کنند، تجربه‌ام را مخدوش جلوه دهند و یا آن‌را خیلی کم‌اهمیت معرفی کنند؛ زیرا نمی‌توانند باور کنند چیزی که برایم رخ داد، می‌تواند به احتمال زیاد علمی و یا چیزی بیش از یک رویای احمقانهٔ عجولانه باشد. اما من بهتر می‌دانم و به‌خاطر آن‌هایی‌که این‌جا برروی کرهٔ زمین هستند و آن‌هایی که در عالم ماورا ملاقات کردم، وظیفهٔ خود می‌دانم (هم به‌عنوان یک دانشمند جستجوگر حقیقت و هم به‌عنوان پزشکی که خود را وقف کمک به مردم کرده است) به همهٔ مردم اعلام کنم چیزی که تجربه کردم درست، واقعی و بسیار مهم بوده
maryam
دیدگاه علمی‌ام، طی سالیان، به‌طور پیوسته و نرم، توانایی‌ام را در اعتقاد به چیزی بزرگ‌تر تحلیل برده بود. چنین به‌نظر می‌رسید که علم با ارایهٔ شواهد باعث‌شده جایگاه انسان در جهان هستی به‌سمت صفر سوق پیدا کند. اعتقاد چیز خوبی است؛ اما علم اهمیتی برای خوبی قایل نیست. سروکار علم با آن چیزی است که وجود دارد. من فراگیرندهٔ علم از نوع جنبشی هستم؛ یعنی از طریق تجربه یاد می‌گیرم. اگر خودم چیزی را احساس یا لمس نکنم، مشکل می‌توانم به آن علاقه‌مند شوم.
Dexter
«انسان باید دنبال چیزی بگردد که وجود دارد، نه چیزی که فکر می‌کند باید وجود داشته باشد» آلبرت اینشتین
Leben
در طول سال‌ها طبابت، داستان‌های زیادی از افراد مختلفی شنیدم که تجربه‌های عجیبی داشتند. معمولا آن‌هایی‌که ایست قلبی داشتند، داستان‌هایی از سفرشان به جاهای مرموز و مناظر جالب، مکالمه با بستگان فوت‌کرده و حتی ملاقات با خدا تعریف می‌کردند. این مطالب جالب و شنیدنی از دیدگاه من چیزی جز توهم نبود.
maryam
درواقع ما تجلی تجربه خداوند در عالم ماده هستیم. او نمی‌خواهد در فقدان و فقر زندگی کنیم و درواقع می‌خواهد ما به تمام آنچه خواهانش هستیم برسیم
nina61
از ویژگی‌های بشر است که همیشه گمان می‌کند برای انجام دادن کارها فرصت دارد! همیشه با وعده دادن‌ها اجرای هر کار مهمی را به تعویق می‌اندازیم و گاهی برای پیش پا افتاده‌ترین کارها سراسیمه‌ایم؛ ولی برای کارهای مهم به آهستگی قدم برمی‌داریم، گویا عمر نوح داریم و فرصت بسیار، چرا وقتی حقیقتی ارزش آن برای ما مسلم شده، در هنگام انجام آن‌را خیلی جدی نمی‌گیریم؟ گرهٔ کار کجاست؟ همیشه برای کارهای بی‌ارزشی و پیش‌پا افتاده، وقت داریم؛ ولی برای کارهای جدی و ارزشمند وقت نداریم!
niloufar
نکته این است که ما فقط فراموش می‌کنیم این کار را انجام دهیم. به‌دلیل این‌که در بخش فیزیکی وجودمان، مغز ما باعث سد کردن یا پوشاندن آن زمینهٔ کیهانی بزرگ‌تر در وجودمان می‌شود؛ همان‌طورکه نور خورشید هر روز مانع رویت ستارگان می‌شود. تصور کنید چقدر دیدگاه ما از جهان هستی محدود بود، اگر هرگز شب‌ها آسمان مزین‌شده به ستارگان را نمی‌دیدیم.
zbabaxni
در طول سال‌ها طبابت، داستان‌های زیادی از افراد مختلفی شنیدم که تجربه‌های عجیبی داشتند. معمولا آن‌هایی‌که ایست قلبی داشتند، داستان‌هایی از سفرشان به جاهای مرموز و مناظر جالب، مکالمه با بستگان فوت‌کرده و حتی ملاقات با خدا تعریف می‌کردند. این مطالب جالب و شنیدنی از دیدگاه من چیزی جز توهم نبود.
maryam
مغز انسان این‌طور عمل می‌کند. انسان به‌صورتی ساخته شده که خودش را با وضعیت جدید وفق می‌دهد. من بارها برای بیمارانم توضیح داده بودم که به‌مرور زمان، درد و ناراحتیشان کمتر خواهد شد یا حداقل کمتر به‌نظر خواهد رسید؛ زیرا به‌تدریج بدن و مغزشان خود را با شرایط جدید وفق می‌دهد. وقتی این وضعیت طولانی شود، مغزمان آن‌را نادیده یا عادی می‌پندارد.
Shiva Ahmadi
بسیاری از مواقع دستورات و توصیه‌هایی که به آن‌ها می‌شود، تنها حرف‌های خوب نیست که بشنوند و ذوق زده شوند، بلکه آن‌ها دقیقا برای اجرای ضروری و برای انجام دادن است، آن هم به‌صورت فوری! از ویژگی‌های بشر است که همیشه گمان می‌کند برای انجام دادن کارها فرصت دارد! همیشه با وعده دادن‌ها اجرای هر کار مهمی را به تعویق می‌اندازیم و گاهی برای پیش پا افتاده‌ترین کارها سراسیمه‌ایم؛
true islam
«قدردانی نه‌تنها بزرگ‌ترین تقواست، بلکه پدر همهٔ تقواهاست» سیسرو ۱۰۶ ـ ۴۳ پیش از میلاد مسیح
M JVD
وجه فیزیکی جهان در مقایسه با قسمت روحانی نامریی آن مانند ذره‌ای غبار است.
شادی
زیرا دعاهایی که از عالم پایین به‌سوی من می‌آمد ـ از عالمی که از آن‌جا شروع کرده بودم ـ بالاخره داشت، نفوذ می‌کرد.
شادی
این‌که چگونه آگاهی از اصل‌ونسب می‌تواند عمیقا زندگی انسان را به‌طور ناشناخته‌ای تسکین دهد.
رقیه بهرمن
این همان خویشتن روحیِ واقعی است که در سرنوشت همهٔ ماست و روزی آن‌را بازیابیم؛ اما تا آن روز فرا برسد، باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم تا با این وجه معجزه‌آسای وجودمان تماس بگیریم، آن‌را پرورش دهیم و به منصهٔ ظهور برسانیم. وجودی که هم‌اکنون در درون همهٔ ما زنده است و پروردگار هستی می‌خواهد، ما همان باشیم.
رقیه بهرمن
اما زمانی‌که در کُما بودم، مغزم درست کار نمی‌کرد. درحقیقت، اصلا کار نمی‌کرد. آن بخش از مغزم که سالیان سال در دانشکدهٔ پزشکی آموخته بودم، مسئول ایجاد دنیایی در ذهن است که در آن زندگی و حرکت می‌کنم و اطلاعات خام ورودی توسط اعصاب حواسم را به‌صورت جهانی معنادار برایم درمی‌آورد، خاموش بود یا از کار افتاده بود؛ درست برخلاف جهانی دیگر، زنده، آگاه و واقعی در آن حضور داشتم؛ حضوری با عشق، هوشیاری و عین واقعیت. این موضوع برایم جای هیچ‌گونه بحثی نداشت. آن‌قدر آن‌را خوب می‌شناختم که دلم برای وصالش پرپر می‌زد. چیزی را که تجربه کرده بودم، واقعی‌تر از خانه‌ای بود که در آن زندگی می‌کردم؛ واقعی‌تر از چوب‌هایی بود که در شومینه می‌سوخت. بااین‌حال، هیچ جایگاهی برای آن واقعیت در جهان‌بینیِ علمی‌ام، که سال‌های زیادی از عمرم را برای کسب آن در دانشگاه‌های پزشکی گذراندم، وجود نداشت. چه راهی وجود داشت تا بتوانم جایی برای همزیستی این دو واقعیت ایجاد کنم؟
Javad Azar

حجم

۱۶۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

حجم

۱۶۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۹۰۰
۲۳,۹۷۰
۷۰%
تومان