بریدههایی از کتاب دانه در عشق می شکفد
۴٫۵
(۶)
کسی که در برابرِ دریا
آب میشود،
ناگاه، دریا میشود.
نون صات
تو هر روز صدبار آدمهای واقعی را زیرِ پا لِه میکنی و نادیده میگیری،
آنگاه از دوست داشتنِ انسانیت دَم میزنی!
آدمهای واقعی را دریاب و دوستشان بدار.
مفاهیم، دوست داشتنی نیستند.
دلتنگِ ماه
ما دانهایم؛
حیف است در دانهگی بمیریم
و درخت را تجربه نکنیم
دلتنگِ ماه
سیاستمدارانی که مردم را میفریبند،
پیش از آن،
بر سرِ انسانیتِ خویش کلاه گذاشتهاند.
بازندهٔ اصلی، مردم نیستند، اینانند
دلتنگِ ماه
به درختِ جلوی خانهات سلام بده.
به سلامِ تو پاسخ خواهد گفت.
درخت، مادهای بیاحساس و بیخاصیت نیست؛
Dexter
اگر خاطرهای را بیفایده دیدی،
آن را همچون غباری از ذهن پاک کن.
خود را از شرّ و زحمتِ گذشته رها کن.
Dexter
ما را از عشق سرشتهاند؛
ما را برای عاشقی آفریدهاند.
دلتنگِ ماه
آنهایی که میدرند و میبَرَند و میخورند،
لزوماً پیروز و موفق نیستند،
این کارِ آنها میتواند دلیلِ شکستِ آنها در پروژهٔ تکمیلِ انسانیتشان باشد.
دلتنگِ ماه
رود از جاهای قشنگِ بسیاری میگذرد،
اما پایبند نمیشود؛
میرود و میرود تا به دریا میرسد.
همچون رود باش؛
جاری،
آزاد و رها.
نون صات
به یاد داشته باش،
ما در هر گزینشی که انجام میدهیم،
خود را برمیگزینیم.
هر گزینشی،
ما را به مقتضای ماهیتِ خود،
میآفریند.
انسان همان است که برمیگزیند.
دلتنگِ ماه
باورها دلیلِ هستی چیزی نیستند.
ممکن است به چیزی باور داشته باشی،
اما باورِ تو،
حقیقت نداشته باشد.
و اگر به خدا باور نداشته باشی،
علیرغم ناباوری تو،
باز خدا هست.
تو او را نمیبینی، آری، اما او تو را میبیند!
min
بدن به هوا نیاز دارد تا زنده بماند،
روح به عشق.
هرچه عاشقتر باشی، زندهتری.
دلتنگِ ماه
در راه بودن، رسیدن است.
قرار نیست به جایی برسیم،
قرار نیست چیزی به دست بیاوریم و تمام شویم،
قرار است همیشه در راه باشیم.
دلتنگِ ماه
نیایش، مستلزمِ باور نیست.
برای کنار رفتنِ حجابها و دیدنِ هستی،
ابتدا باید نیایش کرد.
نیایش، مقدم است.
نیایش باید فارغ از سلطهٔ باورها باشد.
نباید نیایش را از صافی باورها عبور داد.
باورها بالهای پرواز و عروجِ نیایش را قیچی میکنند.
Dexter
همهچیز زیباست، زیرا همهچیز پُر از خداست
دلتنگِ ماه
خود را بشناس.
خود را دوست بدار
دلتنگِ ماه
نیایش یعنی:
«من بینهایت کوچک هستم
و از این بینهایت کوچک،
کاری برنمیآید،
مگر آن بینهایت بزرگ،
مددی کند
دلتنگِ ماه
خلاقیت، اینگونه آغاز میشود:
تلاش برای افزودن بر زیباییهای زندگی.
لبخندی زیبا،
خندهای پاک و بیپیرایه،
نگاهی شسته در بارانِ عشق،
دستی که به هوای نوازش میرود،
میتوانند دنیای ما را زیباتر و زیستنیتر کنند.
دلتنگِ ماه
انسان است که نگرانِ ستایش یا سرزنشِ دیگران است.
این دغدغهها و نگرانیها،
لطافت و زیبایی و وقارِ انسان را از بین میبرد.
دلتنگِ ماه
قلهٔ بلندِ وجودِ تو،
بلندتر از اِوِرِست است.
ژرفای دلِ تو،
ژرفتر از ژرفای همهٔ اقیانوسهاست.
اگر بلندا و ژرفای خود را بفهمی،
زندگی را به سپاس و امتنان و نیایش تبدیل میکنی.
خداوند به تو بسیار داده است.
خداوند نفخهٔ خلاقهٔ خویش را در تو دمیده است.
تو بسیار داری
دلتنگِ ماه
خاطرات، کوهی میشوند و بر شانههایت سنگینی میکنند. اگر خاطرهای را بیفایده دیدی،
آن را همچون غباری از ذهن پاک کن.
خود را از شرّ و زحمتِ گذشته رها کن
دلتنگِ ماه
نمیتوانی زندگی را بخری؛
نمیتوانی عشق را بخری؛
میتوانی خلاقیت را بخری؛
نمیتوانی فهم و بصیرت را بخری ـ
اما همهٔ اینها به رایگان در اختیار توست.
تو همهٔ اینها را داری،
بیآنکه استحقاقِ آن را داشته باشی
دلتنگِ ماه
عشق، مخاطبِ خاصی ندارد؛
فقط دلی سرشار از عشق داشته باش.
عشق باید خاصیتِ تو باشد.
عشق، ربطی به رابطه ندارد.
عشق، به رایحهٔ گُل میماند.
برای گُل، تفاوتی نمیکند که کسی رایحهاش را استشمام کند یا نکند.
دلتنگِ ماه
عشقِ خود را نثار همگان کن.
فقط عاشقانه زندگی کن.
تفسیرِ عاشقانهٔ تو از زندگی،
زندگی را زیباتر و زیستنیتر میکند.
مهم نیست مخاطبِ عشقِ تو چه کسیست.
دلتنگِ ماه
نترس!
در زندگی، چیزی برای از دست دادن وجود ندارد.
شادی حسیننیا
عشق، به شجاعتی عظیم نیاز دارد.
در واقع، هیچ چیز به اندازهٔ عشق ورزیدن،
به شجاعت نیاز ندارد.
عشق ورزیدن، بر مرگِ نَفْس مبتنیست.
تنها هنگامی که سدِ قطورِ نَفْس برداشته میشود،
سیلِ عظیم عشق جاری میشود.
دلتنگِ ماه
کسی که زیباییهای درونِ خویش را کشف میکند، هرگز دچار روزمرگی و ابتذال نمیشود.
دلتنگِ ماه
این است مهمترین آموزهٔ آموزگارانِ بزرگ:
«هر لحظه را به طورِ کامل و تمام زندگی کن.»
این لحظهٔ باشکوه، وسیله نیست.
این لحظه، در ذاتِ خود، جاودانگی را دارد.
زیبایی راه،
کمتر از زیباییهای مقصد نیست.
این راه است که در هر گام،
تو را با تازهها آشنا میسازد.
گامهای خود را با راه مأنوس کن
و از در راه بودن، لذت ببر.
Fatemeh_fmr
هنگامی که مالامال از اشک هستی، میخندی.
هنگامی که آکنده از خشمی، پنهانش میکنی.
این کار، در تو شکافی پدید میآورد.
اشکهای تو حقیقی بودند،
اما تو به آنها اجازه ندادی جاری شوند.
خندهٔ تو دروغین بود،
اما تو آن را آشکار کردی.
خندهٔ دروغینِ تو، ربطی به تو ندارد؛
در سطح و بر روی لبانت میماسد
و دلت را لمس نمیکند.
دلتنگِ ماه
دینِ حقیقی، از دلِ عشق میجوشد
دلتنگِ ماه
حجم
۱۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۲۲ صفحه
حجم
۱۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۲۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان