بریدههایی از کتاب مصیبتهای شاغل بودن
۳٫۲
(۳۵)
مشکلی که با همکارانمان داریم، از چالشی اساسی شروع میشود: تلاش برای انتقال مفاهیم ذهنی خود به شخصی دیگر
شاهین
از بزرگترین مصیبتهای شاغل بودن این است که احساس کنیم تنها بخش کوچکی از استعدادهای ما در فعالیتهای روزانه مورد استفاده قرار میگیرد. میتوانیم پیشرفتی ورای شغل خود داشته باشیم. عنوانی که روی کارت اشتغال ما نوشته شده، تنها یکی از هزاران توانایی ماست.
Dexter
اما امروزه، بیشتر شغلها نیاز به درجهای از سلامت روانی دارند تا به بهترین نحو انجام شوند. یک نظر ناراحتکننده میتواند بهرهوری کل یک روز شخص را از بین ببرد.
آیدا
مشکلی دنیای مدرن این است که ما را به سمت انتظارات بسیار بالا سوق میدهد و باعث رؤیاپردازی میشود و سپس ما را با حس تلخ شکست تنها میگذارد.
در گذشته باور مصمم در محدودیتهای زندگی، از مهمترین داراییهای بشر بوده، مانعی در برابر ناراحتی و حسادت؛ نوعی حکمت که توسط ایدئولوژی، انتظارات و توقعات نامحدود جهانبینیِ دنیای مدرن کمرنگ شده است.
بهناز
هزینهٔ زیادی برای اعتقاد به دنیایی منصفانه میپردازیم. اینکه در مسیر زندگیهای خود، مسئول کامل دستاوردها باشیم و بدتر از آن، شکستهایمان را بپذیریم.
دامون
سیاستمداران مدرن در طیفهای سیاسی مختلف دنیا توافق جالب توجهی بر یک هدف دارند: اینکه بتوانند جامعهای بر اساس شایستهسالاری ایجاد کنند. جامعهای که در آن تمام افراد سطح بالا به دلیل ذکاوت و توانمندی خود به این سطح رسیده باشند، نه به دلیل داشتن فرصتهای غیرمنصفانه والدین سطح بالا یا داشتن روابط. هدف این است که سلسلهمراتبی بر اساس توانایی ایجاد کنیم که بتواند جایگزین معیارهای بیارزشی مانند رنگ پوست و جنسیت شود که در قرون گذشته رایج بود.
بهناز
وقتی در مورد شغلی صحبت میکنیم ــ یعنی شغلی که جالب بوده و خستهکننده نیست ــ به شغلی اشاره داریم که درجهای از اختیار، سلیقهٔ شخصی و خلاقیت (بدون معنای هنرمندانه) در آن وجود دارد. در شغل جذاب، ما فقط از دستورات پیروی نمیکنیم، بلکه کلیت مسیر را برای انجام کار در نظر میگیریم و بهترین راهحل ــ از نظر خود ــ را انتخاب میکنیم. بنا به این تعریف، شغل خوب یعنی شغلی که به حد کافی به شخصی کردن مجال بدهد: یعنی شغلی که فرصت داریم به طور مستقیم شخصیت خودمان را در مواجه با آن، انعکاس دهیم. در نهایت قادر خواهیم بود تا بهترین قسمتهای شخصیت خود را در کالاها یا خدماتی که فراهم نمودهایم، ببینیم.
foad fahmide
گذشت بیشتر در برابر شکستهای خود و مهربانتر در برابر شکستهای دیگران باشیم و تا آن زمان که خود را از دست ندادهایم تواناییمان را برای تمرکز روی چیزی که واقعاً مهم است، افزایش دهیم.
لاله
نظام شایستهسالاری تنها توانسته به معضل فقر، توهین شرمساری را نیز اضافه کند.
دامون
۷. اهداف بلند (و عدم توانایی در رسیدن به آن) باعث میشود زندگی برایمان تلخ شود.
۸. نظام شایستهسالاری جهانی، باری از مسئولیت سنگین در برابر نقاط ضعفمان بر دوش ما میگذارد.
کاربر ۱۳۷۱۸۰۳
درک اینکه شخصیت ما چگونه تحت تأثیر شغلمان قرار میگیرد، برای خودمان دشوار است، چرا که چشماندازهای ما برای خودمان عادی به نظر میرسد، اما میتوانیم در حضور اشخاصی با حرفههای مختلف، تعریفی از خصوصیات رفتاری آنها داشته باشیم. معلمین مدارس حتی با اشخاص میانسال طوری رفتار میکنند که گویی نیاز به راهنمایی دارند، روانشناسان شیوهای از گوش فرا دادن با ذهن باز و قضاوت نکردن را مطالعه کردهاند، سیاستمدار نیز در جشن شام خودمانی تمایل به ایراد سخنرانی دارند.
PARNIAN
جاهطلبی ما تعیینکنندهٔ این موضوع است که چه چیزی را پیروزی تفسیر کنیم و چه چیزی در ذهن ما شکست به شمار بیاید. جیمز مینویسد: «بدون تلاش، شکستی هم در انتظار ما نخواهد بود، و این بدان معناست که شرمسار نخواهیم شد، چون در واقع شکستی نداشتیم. بنابراین اعتماد به نفس ما در این دنیا کاملاً به این موضوع بستگی دارد که چه انتظاری از خود داشتهایم.
بهناز
کار معنادار هر فعالیتی است که بتواند تأثیر مثبتی روی زندگی یک فرد بگذارد، چه با کاهش رنج چه با افزایش لذت در وی.
Arefeh
شرمساری تنها وقتی به سراغمان میآید که غرور و احساس خود را در دستاوردی قرار داده باشیم و سپس نتوانیم به آن برسیم. جاهطلبی ما تعیینکنندهٔ این موضوع است که چه چیزی را پیروزی تفسیر کنیم و چه چیزی در ذهن ما شکست به شمار بیاید.
bahari.@ra
بهطور ذاتی ناسپاس هستیم، و تنها زمانی احساس سرزندگی میکنیم که نبردی را برگزیده باشیم و شانس خوبی برای شکست خوردن و تحقیر شدن خود داشته باشیم.
دامون
باید هوشمندانه بپذیریم که اندوه و پریشانی در رابطه شغل وجود دارد، بر پایه این درک که این اندوه حاصل شده فقط برای ما نیست و این که این رنج و درد ما در میان عموم بشریت مشترک است. این مسئله نباید ما را مأیوس و ناامید کند، بلکه باعث گذشت بیشتر در برابر شکستهای خود و مهربانتر در برابر شکستهای دیگران باشیم و تا آن زمان که خود را از دست ندادهایم تواناییمان را برای تمرکز روی چیزی که واقعاً مهم است، افزایش دهیم.
farnaz hp
مشکلی دنیای مدرن این است که ما را به سمت انتظارات بسیار بالا سوق میدهد و باعث رؤیاپردازی میشود و سپس ما را با حس تلخ شکست تنها میگذارد
آیدا
در درازمدت ثابت شده است که نظام سرمایهداری پیچیده است و رضایت از عملکرد خود و کامیابی در شغلمان امری مشکل است. اگر در این سیستم اغلب نقص یا شکستی احساس میکنیم، دلیل مطلق آن خود ما نیستیم.
free&fly
ر زمینههایی که در آنها توانایی دارد، بیتفاوت میشود. با اینکه شغلمان میتواند تأثیرات مثبتی در شخصیت ما داشته باشد، ظرفیت زیادی هم برای محدود کردن روحیهٔ ما دارد.
free&fly
همچنین یادآور این واقعیت هستیم که این فقدان رضایت در هر شغلی که انتخاب میکنیم، همراه ما خواهد بود: نباید سعی کنیم با تغییر شغل بر آن فائق آییم. هیچ شغلی به تنهایی رضایتبخش نخواهد بود
bfs
برای ایجاد تعادل نسبت به اتفاقاتی که در محل کار رخ داده، ممکن است به طور غریزی به سوی چیزی تمایل داشته باشیم که شدیداً شیرین، پر نمک، حواسپرتکن، ساده، پر زرق و برق، انفجاری، جنسی و عاطفی باشد.
bfs
در نتیجه اکنون، تقریباً هیچ انرژی دیگری برای صرف کردن به زندگی شخصی نداریم. دائماً در جستجوی هدف والا و دستنیافتنیای هستیم که مجلات آن را «تعادل بین کار و زندگی» میشناسند. اما کسی که معتقد است چنین تعادلی میتواند رخ دهد، از منطق سرمایهداری چیزی نمیداند.
bfs
نبردی کشنده قرار دارند. شغل شانس بیشتری برای برنده شدن دارد. انتقادات عشق به شغل مشخص است: ما هیچ گاه حضور نداریم، همیشه خسته هستیم، هیچ گاه توجه کامل خود را برای شریک زندگی نمیگذاریم و تأکید بسیاری روی دفتر کار خود داریم. مفید است که بدانیم ایدههای مدرن عشق در اواخر قرن ۱۸ توسط هنرمندانی ایجاد شد که شغلهای واقعی نداشتند و بنابراین نمایشنامههایی در اهمیت گذراندن زمان با معشوقه و بیان احساسات و غنیمت شمردن تمایلات و تمنیات قلبی نوشتند
bfs
در جامعهٔ کمونیستی... هیچ کس نباید تخصص انحصاری در یک فعالیت داشته باشد، بلکه هر شخصی باید بتوانند در هر زمینهای که به آن علاقه دارد پیشرفت کند... بنابراین من میتوانم امروز یک فعالیت و فردا فعالیت دیگری داشته باشم؛ صبح به شکار بروم، عصر به ماهیگیری، شب به پرورش احشام و پس از شام به نقادی بپردازم... بدون اینکه هیچ وقت شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.
(کارل مارکس، ایدئولوژی آلمانی، ۱۸۴۶)
foad fahmide
وقتی در مورد شغلی صحبت میکنیم ــ یعنی شغلی که جالب بوده و خستهکننده نیست ــ به شغلی اشاره داریم که درجهای از اختیار، سلیقهٔ شخصی و خلاقیت (بدون معنای هنرمندانه) در آن وجود دارد. در شغل جذاب، ما فقط از دستورات پیروی نمیکنیم، بلکه کلیت مسیر را برای انجام کار در نظر میگیریم و بهترین راهحل ــ از نظر خود ــ را انتخاب میکنیم. بنا به این تعریف، شغل خوب یعنی شغلی که به حد کافی به شخصی کردن مجال بدهد: یعنی شغلی که فرصت داریم به طور مستقیم شخصیت خودمان را در مواجه با آن، انعکاس دهیم. در نهایت قادر خواهیم بود تا بهترین قسمتهای شخصیت خود را در کالاها یا خدماتی که فراهم نمودهایم، ببینیم.
foad fahmide
در جامعهٔ کمونیستی... هیچ کس نباید تخصص انحصاری در یک فعالیت داشته باشد، بلکه هر شخصی باید بتوانند در هر زمینهای که به آن علاقه دارد پیشرفت کند... بنابراین من میتوانم امروز یک فعالیت و فردا فعالیت دیگری داشته باشم؛ صبح به شکار بروم، عصر به ماهیگیری، شب به پرورش احشام و پس از شام به نقادی بپردازم... بدون اینکه هیچ وقت شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.
(کارل مارکس، ایدئولوژی آلمانی، ۱۸۴۶)
foad fahmide
گرچه حس میکنیم مسئولیت برخی مشکلات روزانهٔ ما (عدم کفایت، خواستهها و ترسها) تنها بر عهدهٔ شخص خودمان است، اما دلایل اصلی آنها ممکن است ورای وجود ما بوده و در عرصهٔ بزرگتر و در جریانهای تاریخی معاصر ما جای گیرد: در ساختار صنعت نحوهٔ تعیین ارزشها و فرضیات از پیش تعیین شده است. در درازمدت ثابت شده است که نظام سرمایهداری پیچیده است و رضایت از عملکرد خود و کامیابی در شغلمان امری مشکل است
جواد محمدی
یکی از خوانندگان هوشمند و تأثیرگذار آثار آدام اسمیت، اقتصاددان آلمانی کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) بود. مارکس کاملاً با تحلیل اسمیت موافق بود. تخصصی شدن جهان را دگرگون کرده بود و قدرت انقلابی برای افزایش توانایی افراد و ملل داشت. اما نقطهای که در آن با اسمیت موافق نبود، ارزیابی میزان مطلوب بودن این پیشرفت بود. ما قطعاً با تخصصی شدن ثروتمندتر میشویم، اما ــ همانطور که مارکس با قطعیت گفت ــ باعث ایجاد رکود در زندگی و زایل شدن استعدادهای ما میشود. مارکس در توصیف جامعهٔ کمونیستی و آرمان شهر خود، تأکید زیادی بر تعدد شغل برای هر کس داشت. هیچ تخصصی نباید وجود داشته باشد. در تفسیری بر اسمیت، مارکس مینویسد:
در جامعهٔ کمونیستی... هیچ کس نباید تخصص انحصاری در یک فعالیت داشته باشد، بلکه هر شخصی باید بتوانند در هر زمینهای که به آن علاقه دارد پیشرفت کند... بنابراین من میتوانم امروز یک فعالیت و فردا فعالیت دیگری داشته باشم؛ صبح به شکار بروم، عصر به ماهیگیری، شب به پرورش احشام و پس از شام به نقادی بپردازم... بدون اینکه هیچ وقت شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.
جواد محمدی
جنبهٔ روانی شغلمان، فقط در محیط کار باقی نمیماند، بلکه کل شخصیت ما را تحت تأثیر قرار میدهد. در تمامی جنبههای زندگی خود طوری رفتار خواهیم کرد که شغلمان از ما انتظار دارد؛ که این مسئله باعث محدودیت ما میشود. وقتی شیوهٔ تفکر روزانهٔ ما تغییر کند، احساسات دیگری هم جنبههای ویژه یا تهدیدکننده پیدا میکند. وقتی کسی بخش عمدهٔ زندگی خود را در شغلی خاص میگذراند، لزوماً نسبت به سایر زمینههایی که در آنها توانایی دارد، بیتفاوت میشود. با اینکه شغلمان میتواند تأثیرات مثبتی در شخصیت ما داشته باشد، ظرفیت زیادی هم برای محدود کردن روحیهٔ ما دارد.
جواد محمدی
شغلهای خستهکننده اغلب بخش اجتنابناپذیر و جدانشدنی از اقتصاد مدرن هستند.
وقتی در مورد شغلی صحبت میکنیم ــ یعنی شغلی که جالب بوده و خستهکننده نیست ــ به شغلی اشاره داریم که درجهای از اختیار، سلیقهٔ شخصی و خلاقیت (بدون معنای هنرمندانه) در آن وجود دارد. در شغل جذاب، ما فقط از دستورات پیروی نمیکنیم، بلکه کلیت مسیر را برای انجام کار در نظر میگیریم و بهترین راهحل ــ از نظر خود ــ را انتخاب میکنیم. بنا به این تعریف، شغل خوب یعنی شغلی که به حد کافی به شخصی کردن مجال بدهد: یعنی شغلی که فرصت داریم به طور مستقیم شخصیت خودمان را در مواجه با آن، انعکاس دهیم. در نهایت قادر خواهیم بود تا بهترین قسمتهای شخصیت خود را در کالاها یا خدماتی که فراهم نمودهایم، ببینیم.
جواد محمدی
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان