جملات زیبای کتاب کتاب | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب

بریده‌هایی از کتاب کتاب

نویسنده:فاضل نظری
دسته‌بندی:
امتیاز
۴.۵از ۲۰۱ رأی
۴٫۵
(۲۰۱)
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی
MMahdiGhafuri
در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کورش
شیلا در جستجوی خوشبختی
از رستم پیروز همین بس که بپرسند: از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟
ترمه🍁
فریب‌خوردهٔ عقلم، شکست‌خوردهٔ عشق من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم همیشه جای شکایت ز خلق بسیار است ولی برای تو از خود شکایت آوردم
م.حکیمی
تعریف تو از عقل همان بود که باید عقلی که نمی‌خواست سر عقل بیاید
Mahya
مدام در سفر از خویشتن به خویشتنم هزار روحم و در یک بدن نمی‌گنجم
فری‌‌با
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آنچه «کاخ» تو را «خاک» می‌کند ستم است
مادربزرگ💝
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی
up
تمام عمر کوهم خواندی و آتشفشان بودم سکوتم گرچه سر تا پا، شبی فریاد خواهم شد
Sana
برکهٔ بخت من از ماهی دلمرده پر است
شیلا در جستجوی خوشبختی
قلندرها و درویشان و حق‌گویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قل‌هوالله است
AVA
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم در فکر چراغی‌ست که از من برباید
ژنرالیسم
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست وگرنه فاصلهٔ ما هنوز یک قدم است
MrM
تمام عمر کوهم خواندی و آتشفشان بودم
zahra
ای عمر! چیستی که به‌هرحال عاقبت جز حسرت گذشته در آیندهٔ تو نیست
شیلا در جستجوی خوشبختی
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست
نَــسـی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی
Melika_SA
سهم ماهی‌های عاشق را چه خوش پرداختی
آساره
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
azami
دلخوش به جمع‌کردن یک مشت «آرزو»
khazar
نمی‌خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است
آساره
یک رود و صد مسیر، همین است زندگی
شیلا در جستجوی خوشبختی
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است که پشت پردهٔ عالم، هزار زیر و بم است
min
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی
سکوت
گمان مکن که تو مختاری و جهان مجبور که اختیار تو را هم خدا به جبر نوشت
کاربر ۴۵۹۵۳۳۰
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم جایی که در آن شرط حیات است توحش
خبر نداشتن از حال من، بهانهٔ توست بهانهٔ همهٔ ظالمان شبیه هم است
مهدی
ای عمر! چیستی که به‌هرحال عاقبت جز حسرت گذشته در آیندهٔ تو نیست
Nino
خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت گاهی به‌قدر صبر بلا می‌دهد خدا
محمدلو

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
۷۲,۵۰۰
۵۰%
تومان