بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اینجا شب هایش بلند است | طاقچه
تصویر جلد کتاب اینجا شب هایش بلند است

بریده‌هایی از کتاب اینجا شب هایش بلند است

نویسنده:بهمن کامیار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۲ رأی
۳٫۶
(۲۲)
فاصلهٔ بهار تا پاییز ضخامت یک پنجره بود. آن‌سوی پنجره، بهار، در کوچه رفت‌وآمد داشت و این سوی پنجره خزان در من و این خانه نشسته بود، با برگ‌هایی بی‌جان که تنها منتظر نسیمی بودند تا بشکنند. بیفتند.
n re
من مطمئنم عشق در معده شکل می‌گیرد و معده در بدن رأس تمام امور است. فقط چون نمی‌شود گفت از ته معده دوستت دارم یا جای تو در اعماق معدهٔ من است ـ چون ته معده ابتدای مسیر دفع مواد زاید است ـ به‌همین دلیل نزدیک‌ترین عضو چاه‌مانند را انتخاب می‌کنیم و می‌گوییم از ته قلبم دوستت دارم و جای تو در اعماق قلبم است
Gloria
هرچند سخت اما باز هم زندگی می‌کنم، اگر توانم باشد. با این امید که زنده باشم و ببینم او کجای این دنیا را بدون من می‌خواهد به قبضهٔ خودش درآورد.
Gloria
منم! ایستاده در هوایی پُر از هوای تو حجم حضورت ستون است بر سقفم
n re
صدای باران شب با باران روز فرق دارد؛ زنده‌تر است. می‌خواهد همه را بیدار کند. صدای مزاحمی لابه‌لای آن نیست؛ خالص است.
n re
هرچیزی باید وقت خودش اتفاق بیفته وگرنه بیات می‌شه! ظاهرش خوبه اما دیگه اون طعم و گرمای لازم رو نداره.
n re
امروز آفتاب از بهار به پاییز رسیده بود
Gloria
مردها نمی‌دانند که گوش برای زن‌ها چه اندام حساسی است، وگرنه این‌قدر بی‌محابا هر حرفی را به زبان نمی‌آوردند
Gloria
دنیا بیشتر از اینکه مدیون آدم‌های واقع‌بین باشه مدیون اوناییه که خیالاتی هستن.
Gloria
به نظرمن تنهایی آدم‌ها با هم فرق دارد. هرکس در تنهایی‌اش بوی خاصی به مشامش می‌رسد. همان بو نشانهٔ آیندهٔ آن فرد است. اگر تنهایی فرد بوی میوهٔ گندیده بدهد یعنی در تنهایی خود می‌میرد و بوی تعفن همه‌جا را برمی‌دارد تا همسایه‌ها بفهمند کسی در آن حوالی مرده.
Gloria
دستم را دراز کردم که بگیرمش؛ رفت!
دردونه
چه تلخ است زمانی که به مادرت نیاز داری، کنارت نباشد. مادری که می‌تواند تو را بیدار کرده و حال درونی‌ات را برایت تشریح کند. دلداریت دهد.
n re
فارغ از هر نوع جذابیت ظاهری، افسار احساسات تو را هرکس به‌دست گیرد می‌تواند تبدیل به خود تو شود.
n re
خوبی دردِدل گفتن با غریبه‌ها این است که همه‌شان با امید حرف می‌زنند. از آینده‌ای روشن صحبت می‌کنند. بدون شناخت طرف مقابلت، از واکنش‌های خوشایندش حرف می‌زنند و براساس روند طبیعی زندگی به تو امید می‌دهند، اما اگر شرایط طبیعی باشد که چه ضرورت به دردِدل!
n re
برای یک زن چگونه گفتن مهم‌تر از چه گفتن است. اساساً حرف‌ها و شنیده‌ها بیشتر ته‌نشین می‌شوند.
Gloria
رفاهی که ما الان داریم ازش استفاده می‌کنیم و لذتش رو می‌بریم از یک ذهن خلاق و خیال‌پرداز بیرون اومده، نه از واقعیت موجود، نطفهٔ پیشرفت توی تخیله. واقعیت می‌گه به همینی که هست قانع باش. می‌گه همینه که هست. آدم خیال‌پردازه که این حصار رو می‌شکنه و به چیزی که نیست، وجود نداره جون می‌ده و نهایتاً خلقش می‌کنه. بیگ‌بنگ تو ذهن آدم‌های خلاق اتفاق میفته. - همون آدم خیال‌پرداز هم از طبیعت و واقعیت‌هاش الهام می‌گیره. ـ خب این یعنی زاویهٔ نگاه اون آدم با دیگران متفاوته، کسی که از سنجاقک به هلی‌کوپتر می‌رسه با اونی که سنجاقک رو به‌عنوان یه آفت می‌بینه و دنبال سم آفت‌زداییش می‌ره به یه میزان ارزش‌گذاری نمی‌شن!
Blue_sky
من بدون او خانه و ماشین می‌خواهم چه‌کار؟ حجم خانه برسرم خراب شده بود
n re
بی‌وقفه سهراب را مرور می‌کنم که امروز صبح چه گفت، چطور گفت! برای یک زن چگونه گفتن مهم‌تر از چه گفتن است.
n re
بی‌وقفه سهراب را مرور می‌کنم که امروز صبح چه گفت، چطور گفت! برای یک زن چگونه گفتن مهم‌تر از چه گفتن است.
n re
بی‌وقفه سهراب را مرور می‌کنم که امروز صبح چه گفت، چطور گفت! برای یک زن چگونه گفتن مهم‌تر از چه گفتن است.
n re
اگر به من است که همه‌چیزم از این زندگی تویی نه این سیمان و آهن و نه حتی حساب بانکی پرو پیمانت، اما اگر برای تو همه‌چیز این‌هاست، بردار! مال خودت. همه‌چیزی که در یک کف دست جا می‌شود، هرلحظه هم می‌توان از کف زد و بُرد.
n re
مردها نمی‌دانند که گوش برای زن‌ها چه اندام حساسی است، وگرنه این‌قدر بی‌محابا هر حرفی را به زبان نمی‌آوردند. گوش زنان تصمیم‌گیرنده است. حاکم است. اندامی که هیچ‌چیز خوشایند و ناخوشایندی را که شنیده فراموش نمی‌کند. اندامی که بلد است ببیند. بشنود. تصور کند و او است که به خوبی نیت و احساس خفته در طرف مقابلش را می‌فهمد. گوش اندامی است که درپوش ندارد. هیچ مانعی سر راه نفوذش نیست.
n re
نمی‌دانستم باید حرف بزنم یا منتظر شوم آرام شود! در این لحظه چقدر شبیه هم بودیم.
n re
همین که کسی باشد با او حرف بزنی، حتی با همین لحن خشن، نعمتی است. نعمتی که من چند روز است از آن بی‌نصیبم.
n re
چه روزهایی در این خانه دفن شده. چه دوستت دارم‌هایی که از دهانم بیرون آمده. هنوز حضور اصوات و امواجش گوشم را قلقلک می‌دهد. دوست دارم همه‌شان را در تور بیندازم و از پشت‌بام به دورترین قسمتی که می‌توانم پرتاب کنم تا هیچ اثری از آن باقی نماند.
n re
خانهٔ خود آدم همان‌جایی است که با چشم‌های بسته هم می‌دانی کجا قدم می‌گذاری؛ می‌دانی درِ کدام کابینت لق است و باید با احتیاط باز کنی تا از جا در نیاید؛ دستت بی‌محابا روی همان کلیدی می‌رود که لامپش سالم است و خانه را روشن می‌کند؛ شیر آب را همان سمتی می‌چرخانی که آب سرد و گرمش درست باشد، نیازی نیست به شکلک‌های روی شیر توجه کنی و می‌دانی که سمت داغ، آبِ‌سرد می‌دهد بیرون و سمت سرد آن، آبِ‌داغ! این‌جا همان خانه بود برای من. خانهٔ خودم.
n re

حجم

۱۹۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

حجم

۱۹۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان