بریدههایی از کتاب بل آمی
۳٫۶
(۸۳)
ــ میدانی رفیق، اینجا همهچیز بستگی به اعتماد به نفس دارد. آدم اگر کمی زرنگ باشد، خیلی آسانتر میتواند وزیر بشود تا رئیس دفتر. آدم باید خودش را به دیگران بقبولاند، نه اینکه تقاضا کند
شاهین
زندگی مثل یک تپه است، تا زمانی که آدم بالا میرود خوشحال است؛ ولی وقتی آن بالا میرسد، ناگهان چشمش به سرازیری میافتد، و به پایان کار که مرگ است.
tina G
«با این همه تنها چیز ارزشمند در زندگی عشق است! در آغوش فشردن زنی که آدم دوستش دارد! حد و مرز سعادت بشری همین نقطه است.»
raha
بذر بدی، اگر محیط رشدونمو مساعدی پیدا کند، بارور میشود و دنیایی را به آتش میکشد.
باران
میلیونها و میلیاردها آدم بهدنیا میآیند، شبیه به هم، با همان چشمها، همان بینی، همان دهان و همان جمجمه، و درون آن فکرهایی، بیآنکه این شخصی که الان در بستر مرگ خوابیده بود میان آنها باشد.
چندسالی مثل همهٔ آدمهای دیگر زندگی کرده، غذا خورده، خندیده، دوست داشته، و امید در دل پرورانده بود. و حالا همهچیز برای او تمام شده بود، برای همیشه. یک زندگی چندروزه و بعد دیگر هیچ!
raha
با اندکی زیرکی، آدم میتواند هرچه را میخواهد به دیگران بقبولاند
tina G
تنهایی در خانه، کنار آتش، هنگام شب. آنوقت بهنظرم میآید فقط من روی کرهٔ زمین هستم،
tina G
این آدمهای فرومایه نگاه کنید: اگر فاجعهٔ بزرگی برایشان پیش نیاید، از زندگیشان راضیاند، بی آنکه از بدبختی دیگران ناراحت شوند. حیوانها هم چنین احساسی ندارند.
tina G
در قلمرو کورها، آدمهای یکچشم پادشاهند
tina G
فراوانند زنهایی مثل او که خدای تبارک و تعالی را به هیچ میشمارند، ولی حاضر نیستند حرف بدی دربارهٔ او بشنوند، و موقعیت که پیش بیاید، از او بهعنوان واسطه و دلال محبت هم استفاده میکنند. اگر به آنها پیشنهاد شود به مهمانسرای مجهزی بیایند، این کار را ننگ و رسوایی میدانند، ولی عشقبازی در پای یک محراب بهنظرشان عملی کاملا منطقی میآید.»
Mitra
داشتن سرووضع مرتب مهمترین چیز برای شروع کار است. میدانی، در پاریس، اگر آدم رختخوابی برای خوابیدن نداشته باشد اشکالی ندارد، ولی لباس را بهطور حتم باید داشته باشد.
شاهین
خشم شدیدی علیه طبیعت بیرحم به او دست داد. بعد فکر کرد این بیچارهها دستکم گمان میکنند کسی در آن بالا به حالشان توجه دارد، اوضاعشان را یادداشت میکند و ترازو بهدست به حسابهاشان میرسد. «آن بالا» ولی کجا؟
AS4438
روش ماکیاولی روستاییوارش، او را میان همکاران و همهٔ آدمهای دستوپاچلفتی بیطبقه و ناموفق، آدم زرنگ و دستوپاداری معرفی میکرد.
لیلی مهدوی
من در پاریسم، به دیدنم بیایید.»
«مادلن فورستیه»
عاطفه
میدانی، در پاریس، اگر آدم رختخوابی برای خوابیدن نداشته باشد اشکالی ندارد، ولی لباس را بهطور حتم باید داشته باشد.
عاطفه
«دنیا مال افراد قدرتمند است. پس باید قوی شد، باید مافوق همهچیز قرار گرفت.»
AS4438
فراوانند زنهایی مثل او که خدای تبارک و تعالی را به هیچ میشمارند، ولی حاضر نیستند حرف بدی دربارهٔ او بشنوند، و موقعیت که پیش بیاید، از او بهعنوان واسطه و دلال محبت هم استفاده میکنند. اگر به آنها پیشنهاد شود به مهمانسرای مجهزی بیایند، این کار را ننگ و رسوایی میدانند، ولی عشقبازی در پای یک محراب بهنظرشان عملی کاملا منطقی میآید.»
f a
شروع به تماشای او کرد. زن جوان که غرق در افکارش بود او را نمیدید. ژرژ به خودش میگفت: «با این همه تنها چیز ارزشمند در زندگی عشق است! در آغوش فشردن زنی که آدم دوستش دارد! حد و مرز سعادت بشری همین نقطه است.»
jalal
دست آقایان را محکم فشرد. احساس کرد دست ژاک ریوال خشک و گرم است و به فشار دست او صمیمانه پاسخ میدهد، دست نوربر دو وارن سرد و مرطوب است و از میان انگشتها میلغزد؛ دست باباوالتر سرد و بیحال است، نه نیرویی در آن است و نه احساسی؛ و بالاخره دست فورستیه ولرم و تپل است.
حسین
«کلیساها برای امثال خانم والتر به همه کاری میآیند: تسلادهنده بهخاطر ازدواجش با یک یهودی، فراهمآورندهٔ روشی اعتراضآمیز در دنیای سیاست، آموزندهٔ رفتاری شایسته و مناسب در محافل اشرافی، و پناهگاهی برای ملاقاتهای عاشقانهاش. درحقیقت کلیسا را میتوان برحسب عادت، در موقعیتهای گوناگون و به منظورهای متفاوت مورد استفاده قرار داد.
Mitra
حجم
۳۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۵۰%
تومان