بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رستاخیز | طاقچه
تصویر جلد کتاب رستاخیز

بریده‌هایی از کتاب رستاخیز

نویسنده:لئو تولستوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۷۸ رأی
۴٫۱
(۷۸)
هریک از ما به‌طور حتم کاری را که می‌کند، مفید و مهم به‌شمار می‌آورد. بنابراین هر آدمی در هر وضعیتی که باشد، از زندگی اجتماعی‌اش برداشتی دارد که به او اجازه می‌دهد فعالیتش را مهم و مفید بپندارد.
💚💜F.T.M.H💜💚
در ژرفای وجودش می‌دانست که داشتن وجدانی ناپاک، فطرتی پست و کار بی‌رحمانه‌اش نه‌تنها حق داوری دربارهٔ دیگران را از او می‌گیرد، بلکه حتا حق ندارد به چهرهٔ آن‌ها نگاه کند، این وضعیت به او اجازه نمی‌داد از این پس خود را جوانی شرافتمند، سرشار از نجابت و جوانمردی بداند. بااین‌همه، برای ادامه‌دادن به این زندگی ننگ‌آور و لذت‌جویانه، تنها یک راه وجود داشت: از یادبردن این ماجرا.
زهره
«انسان‌ها شبیه رودخانه‌اند. همگی از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهی باریک می‌شوند، گاه سریع، گاه آرام و گاه پهناور، زلال یا گل‌آلود، سرد یا ولرم. آدم‌ها این‌گونه‌اند. هریک جرثومهٔ کیفیت‌ها و ویژگی‌های انسانی را در خود دارد، گاه یک روی سکهٔ سرشتش و گاه روی دیگر، گاهی هم هردو با حفظ طبیعت ضدونقیض واقعی‌اش به شکلی کاملا متفاوت با آن‌چه هست، جلوه‌گر می‌شوند.»
💚💜F.T.M.H💜💚
نوشتن خاطرات، بازی کودکانه نیست، بلکه گفت‌وشنودی است، با خودم، با خود درونی واقعی‌ام
💚💜F.T.M.H💜💚
درست نیست بگوییم یک نفر خوش‌نیت یا هوشمند است و دیگری بدجنس یا خنگ. بااین‌همه به این صورت درباره‌شان قضاوت می‌کنیم. این کار غلط است. آدم‌ها شبیه رودخانه‌ها هستند: همگی از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهی باریک یا پهن هستند، گل‌آلود یا زلال، سرد یا ولرم. آدم‌ها هم این‌گونه‌اند. هر کس بذر همهٔ ویژگی‌های انسانی را در خودش دارد و گاه این سوی سرشتش را نشان می‌دهد و گاه سوی دیگر را، حتا خیلی وقت‌ها هم ضمن حفظ سرشت واقعی‌اش، کاملا متفاوت با آن‌چه هست به‌نظر می‌رسد.
آوای دوست
«باید همه را بخشید، بارها و بارها این بخشش را انجام داد، چون هیچ آدمی وجود ندارد که مرتکب خطا نشده باشد و درنتیجه مجاز نیست خطاکار دیگری را تنبیه یا اصلاح کند.»
شراره
دیمیتری مانند مردهای دیگر دارای دو شخصیت کاملا متضاد بود: شخصیتی پیرو موازین اخلاقی که باعث خشنودی خودش و دیگران می‌شد و شخصیتی غریزی و حیوانی که آماده بود برای لذت‌جویی دنیایی را به‌هم بریزد و یا فدا کن
زهره
فقر و زندان با یکدیگر همزادند
pejman
زندان‌ها نمی‌توانند آسودگی‌مان را تأمین کنند، چون زندانی‌ها برای ابد آن‌جا نمی‌مانند و سرانجام روزی رهاشان می‌کنند. برعکس در چنین جاهایی میزان فساد را در آن‌ها به بالاترین درجه افزایش می‌دهند، یا درواقع به‌میزان خطر می‌افزایند.
زهره
یکی از فکرهای باطلی که از همه شناخته‌تر است و کم‌وبیش در همه کس یافت می‌شود، این است که همه گمان می‌کنند هر فردی دارای خصلت‌هایی مشخص و قطعی است: آدم‌هایی خوبند و آدم‌هایی بد، تیزهوش یا خنگ و احمق، پرشور و شوق یا بی‌تفاوت و بی‌احساس و از این قبیل. آدم‌ها این‌گونه ساخته نشده‌اند.
محسن
نباید خودمان را به‌دست احساس‌های شخصی‌مان بسپاریم که به هرجا دل‌شان می‌خواهد ببرندمان.
چڪاوڪ
هر آدمی در هر وضعیتی که باشد، از زندگی اجتماعی‌اش برداشتی دارد که به او اجازه می‌دهد فعالیتش را مهم و مفید بپندارد.
پویا پانا
«بارها کوشیده‌ای خودت را به سرحد کمال برسانی، آدم بهتری بشوی اما موفق نشده‌ای.» این صدای آن عامل وسوسه‌کننده در وجودش بود که می‌گفت: «چه فایده دارد باز هم امتحان کنی؟ تو تنها کسی نیستی که به این مشکل دچاری، همهٔ مردم دنیا مثل تو گرفتارش هستند. زندگی است دیگر، چه می‌شود کرد؟»
چڪاوڪ
«انسان‌ها شبیه رودخانه‌اند. همگی از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهی باریک می‌شوند، گاه سریع، گاه آرام و گاه پهناور، زلال یا گل‌آلود، سرد یا ولرم. آدم‌ها این‌گونه‌اند. هریک جرثومهٔ کیفیت‌ها و ویژگی‌های انسانی را در خود دارد، گاه یک روی سکهٔ سرشتش و گاه روی دیگر، گاهی هم هردو با حفظ طبیعت ضدونقیض واقعی‌اش به شکلی کاملا متفاوت با آن‌چه هست، جلوه‌گر می‌شوند.»
شراره
عشق متقابل به همنوع قانون اصلی زندگی است.
محمدحسین
«من فکر می‌کنم اگر بخواهیم تلاش‌مان را به جایی برسانیم، پیش از همه‌چیز باید قوهٔ تخیل‌مان را مهار کنیم و مسایل را آن‌گونه که هستند ببینیم
eln_pr
در بعضی‌ها، بیش‌تر وقت‌ها، اندیشیدن جز بازی‌ای روشنفکرانه چیز دیگری نیست. رفتارشان تحت‌تأثیر استدلال‌هاشان است، اما در عمل دربرابر افکار دیگران تسلیم می‌شوند: تسلیم عادت‌ها، سنت‌ها و قانون
eln_pr
این واقعیت را هم به‌خوبی می‌دانست که فرانسه و انگلیسی و آلمانی را بدون لهجه حرف‌زدن، پیراهن‌ها و لباس‌هایی از پارچه‌های لطیف و گران‌قیمت پوشیدن، کراوات‌ها و دکمه‌سردست‌هایش را از بهترین مغازه‌ها خریدن، به‌هیچ‌وجه دلیل معتبری برای تأیید برتری‌اش نسبت به دیگران به‌شمار نمی‌آید. با این‌همه این برتری را حق خودش می‌دانست،
زهره
«آه! آه! چه کثافتی هستم! فقط آدمی بی‌سروپا و پست‌فطرت می‌توانست به آن شکل عمل کند! و من همان آدم بی‌سروپا و همان پست‌فطرت هستم.
_mahdi.shh_
«هیچ‌وقت درصدد برنمی‌آییم شرایطی که افراد را به ارتکاب چنین کارهایی وامی‌دارند ازبین ببریم. برعکس مؤسسه‌هایی را که چنین افرادی را به‌وجود می‌آورند تقویت می‌کنیم. این مؤسسه‌ها کدام‌ها هستند؟ کارخانه‌ها، کارگاه‌ها، رستوران‌ها، میخانه‌ها، عشرتکده‌ها که همه با آن‌ها آشنایی داریم. نه‌تنها این مؤسسه‌ها را نابود نمی‌کنیم، بلکه ضروری‌شان می‌دانیم، از آن‌ها حمایت می‌کنیم و مراقب هستیم به‌خوبی به کارشان ادامه دهند.
شراره
آن عشق صاف و پاک حقیقی که از چشمهٔ زلال احساس‌های واقعی انسان‌ها سیراب می‌شود.
:)
«انسان‌ها شبیه رودخانه‌اند. همگی از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهی باریک می‌شوند، گاه سریع، گاه آرام و گاه پهناور، زلال یا گل‌آلود، سرد یا ولرم. آدم‌ها این‌گونه‌اند. هریک جرثومهٔ کیفیت‌ها و ویژگی‌های انسانی را در خود دارد، گاه یک روی سکهٔ سرشتش و گاه روی دیگر، گاهی هم هردو با حفظ طبیعت ضدونقیض واقعی‌اش به شکلی کاملا متفاوت با آن‌چه هست، جلوه‌گر می‌شوند.»
18621
هیچ چیز بهتر از بازی، شخصیت افراد را آشکار نمی‌کند.
پویا پانا
یکی از فکرهای باطلی که از همه شناخته‌تر است و کم‌وبیش در همه کس یافت می‌شود، این است که همه گمان می‌کنند هر فردی دارای خصلت‌هایی مشخص و قطعی است: آدم‌هایی خوبند و آدم‌هایی بد، تیزهوش یا خنگ و احمق، پرشور و شوق یا بی‌تفاوت و بی‌احساس و از این قبیل. آدم‌ها این‌گونه ساخته نشده‌اند. می‌توانیم این را دربارهٔ یک نفر بگوییم که خود را خوب یا بد نشان می‌دهد، بیش‌تر وقت‌ها باهوش است یا خنگ، پرشور و شوق یا بی‌تفاوت و بی‌احساس و یا برعکس، اما درست نیست بگوییم یک نفر خوش‌نیت یا هوشمند است و دیگری بدجنس یا خنگ. بااین‌همه به این صورت درباره‌شان قضاوت می‌کنیم. این کار غلط است. آدم‌ها شبیه رودخانه‌ها هستند: همگی از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهی باریک یا پهن هستند، گل‌آلود یا زلال، سرد یا ولرم. آدم‌ها هم این‌گونه‌اند. هر کس بذر همهٔ ویژگی‌های انسانی را در خودش دارد و گاه این سوی سرشتش را نشان می‌دهد و گاه سوی دیگر را، حتا خیلی وقت‌ها هم ضمن حفظ سرشت واقعی‌اش، کاملا متفاوت با آن‌چه هست به‌نظر می‌رسد.
پویا پانا
تلاش برای درک‌کردن همهٔ این آدم‌ها که ازنظر سرشت بسیار با هم متفاوت بودند و به زندان افتاده بودند، حال آن‌که کسان دیگری بودند شبیه این‌ها که آزادانه زندگی می‌کردند و حتا با قضاوت‌هاشان گروه اول را زندانی می‌کردند، دشوار بود.
پویا پانا
به‌نظر من دادگاه‌ها جز وسیله‌ای اداری برای محافظت از نظم موجود که حامی منافع طبقهٔ خاصی از اجتماع است، چیز دیگری نیستند.
پویا پانا
«چون از او متنفر بودم، رفتن به سیبری را به زندگی‌کردن با او ترجیح می‌دادم.»
پویا پانا
برای او مانند آراگو، خدا فرضیه‌ای بود که در زندگی نیازی به او احساس نمی‌کرد. چه اهمیتی داشت که دنیا چه‌گونه به‌وجود آمده و از کجا آغاز شده، حالا چه مطابق گفته‌های موسی باشد و چه نظریه‌های داروین. داروینیسم که برای رفقایش اهمیت زیادی داشت، برای او جز بازی‌هایی فکری، درست مانند آفرینش دنیا در شش روز، چیز دیگری نبود.
پویا پانا
بدون عارف‌بودن شعر و شاعری هم مفهومی ندارد. عرفان غیرشاعرانه، خرافه‌پرستی است و شعر بدون عرفان هم، نثری بیش نیست
pejman
«تو می‌خواهی از طریق من خودت را نجات دهی. تو در این دنیا از من لذت برده‌ای و می‌خواهی در دنیای دیگر نجات پیدا کنی!
pejman

حجم

۵۷۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

حجم

۵۷۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان