- طاقچه
- کتاب کلیدر؛ جلد سوم و چهارم
- بریدهها

بریدههایی از کتاب کلیدر؛ جلد سوم و چهارم
۴٫۶
(۳۵)
«مادر! مادر چه نعمتیست!»
Saeid
در جوانی، آدمیزاد خیلی گول دلش را میخورد
Saeid
میگویند نخ که پاره شد، گرهاش بزنی کوتاهتر میشود.
Saeid
لبخندی به چهره دارد. لبخندی از رغبت.
Saeid
. آدمیزاد عادت میکند!
Saeid
مرد است دیگر. گاه نمیخواهد کسی لرزش بیمناک چشمهایش را ببیند. نمیخواهد صدای خشک درهم شکستن چیزی را در خود، به دیگری نشان بدهد. تسلیم شکستن نگاه خود، نمیخواهد بشود. مرد است دیگر.
Saeid
روزگار همیشه که به دلخواه نیست. نشیب و فراز دارد.
Saeid
با شرم و خجالت شکم واماندهام را سیر کنم!
Saeid
همین که دیگران ملاحظه تو را بکنند، همین که تو چنان شکننده شده باشی که مورد رعایت دیگران قرار بگیری، کرم حقارت درونت را میخورد
Saeid
صد تا؟ هزار تا؟
Saeid
یاد تو، یادگار تو هم هست.
Saeid
آدم خرش را هم که به امانت دست کسی میسپارد، سالم و تندرست باید پساش بدهند؛ نه؟!
Saeid
آدم برای گفتن همه آنچه که در دل دارد، لابد زبانش نارساست!
Saeid
«بگذار گم شود! اسبِ نجیبی اگر بود، به هر رانی رکاب نمیداد!»
Saeid
شب، امشب به این آسانیها نمیرود! نه، نمیگذرد شب. نمیگذرد. بگذارم نشسته باشم، آشناجان.
Saeid
از او ببُر! یکجوری که به دلش هم گران نیاید.
Saeid
پدرها هیچوقت آنقدر از پسرهایشان بیزار نمیشوند که عاقش کنند.
Saeid
در لحظههایی، پیری چه زود رو میکند!
Saeid
دنیا اگر به کام نیست، گو سرنگون شود!
Saeid
تنش آرام ـ اما چه پنهان ـ دلش بیآرام بود.
Saeid
آدمیزاد گاهی به یک نظر هواخواه کسی میشود، گاهی هم صد سال اگر با کسی دمخور باشد دلش بار نمیدهد که با او دست به یک کاسه ببرد.
pedram
هی ... مرد! حقّا که نانِ گدایی غیرتکش است!
Saeid
به گُل گیوهات برنخورد برادر! زنی که تو را واگذاشته و به او چسبیده، همان بهتر که زودتر این کار را کرده
Saeid
رنج، تاوان عشق. عشق، بهای رنج. عاشقتر ای کاش میبودم، عاشقتر.
Saeid
ببینم تو چه چیزت را برای خاطر او، حاضری بدهی؟! من جانم را میدهم. میدهم! جان کرکس هم برای خودش عزیز است. نه؟
Saeid
دلم میخواهدت، اما نه حالا. نه اینجور!
Saeid
قلب پیر پدر، بزرگ است. اما، غم پدر هم خُرد نیست. چه توان کرد؟
Saeid
هر چه نه، او هم خدایی دارد. ندارد.
Saeid
اما آدمیزاد گاهی به یک نظر هواخواه کسی میشود
Saeid
خوبم! دنیا که لنگ ما نمیشود. میگذرد. من هم به همچنو؛ میگذرم! تو چی؟
Saeid
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۲۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۲۳ صفحه