آدم خرش را هم که به امانت دست کسی میسپارد، سالم و تندرست باید پساش بدهند؛ نه؟!
Saeid
«بگذار گم شود! اسبِ نجیبی اگر بود، به هر رانی رکاب نمیداد!»
Saeid
آدم برای گفتن همه آنچه که در دل دارد، لابد زبانش نارساست!
Saeid
شب، امشب به این آسانیها نمیرود! نه، نمیگذرد شب. نمیگذرد. بگذارم نشسته باشم، آشناجان.
Saeid
از او ببُر! یکجوری که به دلش هم گران نیاید.
Saeid
پدرها هیچوقت آنقدر از پسرهایشان بیزار نمیشوند که عاقش کنند.
Saeid
تنش آرام ـ اما چه پنهان ـ دلش بیآرام بود.
Saeid
دنیا اگر به کام نیست، گو سرنگون شود!
Saeid
در لحظههایی، پیری چه زود رو میکند!
Saeid