بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این زین که اسب ندارد | طاقچه
کتاب این زین که اسب ندارد اثر بهاءالدین مرشدی

بریده‌هایی از کتاب این زین که اسب ندارد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
همین دیروز عکس خودم را جدا کردم نوشتم دیر آمد به دنیا این آدم
Ahmad
جان‌های شعله‌ور همیشه تنهایند حتا از آسمان اگر پیراهنی به تن پوشند
Ahmad
عصب‌هایم درختی پر از زخم‌های یادگاری‌ست
Ahmad
از یک تک سلولی یک ذره بزرگ‌تریم به دنیا می‌آییم تا مرگ را ثابت کنیم
Ahmad
گاه بی‌آن‌که بدانیم در شب سخن می‌گوییم و صبح از چشم خود می‌فهمیم گریسته‌ایم آن‌قدر که در پلک‌های‌مان انارهای شکسته بسیار است
Ahmad
و دستانم دو درخت مانده در برف است
Ahmad
بدرقهٔ دو دانه اشک چه بر سر آدم که می‌آرد
Ahmad
این نقشه‌ها را بردارید شهرها یکی شماره‌ها یکی‌ست
Ahmad
بیهوده است که خون هم داریم چون در دو سوی رود با دو چهره ایستاده‌ایم
Ahmad
وین عادت نژاد ماست که ناگهان در خنده‌یی بلند می‌پژمرند
Ahmad

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد