بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ۱۹۸۴ | طاقچه
۳٫۹
(۱۹۲)
شاید آدم ترجیح می‌داد درکش کنند تا دوستش بدارند.
mrm1982
دگرگونی تاریخی هرگز هیچ مفهومی نداشته جز آن‌که اربابان نام‌شان عوض شده.
بابایِ نهال
جنگ صلح است آزادی بردگی است نادانی توانایی است
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
قدرت وسیله نیست، هدف به حساب می‌آد. آدم دیکتاتوری راه نمی‌ندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب می‌کنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
haanaa93
شاید دیوانه صرفاً اقلیتی تک‌نفره باشد.
Paria
قدرت در اینه که درد و خفت رو تحمیل کنی. قدرت در اینه که ذهن انسان‌ها رو تکه‌تکه کنی و دوباره به انتخاب خودت شکل تازه‌ای به‌شون بدی
mrm1982
این‌که مدعی شد به متن «گند زده چون مریض‌احوال بوده»، به تعبیر دقیق‌تر، چنین معنا می‌دهد که تصویرِ مخوفِ آیندهٔ ممکن فقط می‌توانست به قلم انسانی بیمار نوشته شود.
sahar
برخلاف وینستون، او به‌خوبی پی برده بود مقصودِ غایی حزب از تنزه‌طلبی جنسی چیست. نکته صرفاً این نبود که غریزهٔ جنسی دنیای مستقل خویش را می‌آفرید که بیرون از سلطهٔ حزب جای می‌گرفت و از این‌رو باید در صورت امکان نابود می‌شد. مهم‌تر این بود که محرومیت جنسی باعث ایجاد هیستری می‌شد که مطلوب بود، زیرا می‌توانست به جنون جنگ و پرستش پیشوا بدل شود. دختره این‌طور توضیح داد، «آدم که انرژیش رو تخلیه می‌کنه، بعدش احساس خوشبختی به‌ش دست می‌ده و هیچی واسه‌ش اهمیت نداره. برای اون‌ها قابل‌تحمل نیست که آدم همچی حالی پیدا کنه. اون‌ها می‌خوان آدم مدام لبریزِ انرژی باشه. همهٔ این رژه رفتن‌های چپ‌وراست و هورا کشیدن‌ها و پرچم تکون دادن‌ها جبران تمنای جنسی ترشیده‌ست. اگه آدم از درون شاد باشه و احساس خوشبختی بکنه، چرا باید محض خاطر برادرِ بزرگ و برنامه‌های سه‌ساله و “دو دقیقه نفرت” و مابقی چرندیات مُرده‌شوربرده‌شون به هیجان بیاد؟»
RF Mohammadi
قلمش با اشتیاقی شهوانی بر پهنهٔ صاف و هموار کاغذ لغزیده و با حروف درشت و واضح چنین نگاشته بود: مرگ بر برادرِ بزرگ مرگ بر برادرِ بزرگ مرگ بر برادرِ بزرگ مرگ بر برادرِ بزرگ مرگ بر برادرِ بزرگ
Naarvanam
«محاله بشه تمدنی رو بر دهشت و نفرت و شقاوت بنا کرد. دووم نمی‌آره.» «چرا دووم نمی‌آره؟» «نیروی حیاتی نداره. متلاشی می‌شه. دست به خودکشی می‌زنه.»
Ra8.M
شده بودند مثل مورچه که چیزهای کوچک را می‌بیند اما بزرگ‌ها را نه. و هنگامی که حافظه ناتوان باشد و اسناد مکتوب هم جعل شده باشند ــ آن‌گاه که چنین اتفاقی بیفتد، چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌که آدم ادعای حزب را بپذیرد و باور کند شرایط زندگی بهتر شده، زیرا هیچ معیاری برای مقایسه وجود ندارد و هرگز هم به وجود نمی‌آید.
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
چه‌طور ممکنه شعاری مثل “آزادی بردگی است” داشته باشیم، وقتی مفهوم آزادی باطل و منسوخ شده؟ فضای حاکم بر تفکر کاملاً متفاوت خواهد بود. در واقع، دیگه تفکر به شکلی که الآن درک می‌کنیم در کار نخواهد بود. پای‌بندی به اصول یعنی فکر نکردن ــ نیاز نداشتن به تفکر. پای‌بندی به اصول همون ناآگاهیه.
Paria
ما می‌دونیم هیشکی هرگز قدرت رو با این نیت که ازش دست بکشه، به چنگ نیاورده.
Paria
پس از کمی فکر به این نتیجه رسید که حداکثر بیست سال طول می‌کشد تا دیگر نشود این سؤال اساسی و ساده را مطرح کرد، «زندگی قبل از انقلاب بهتر از الآن بود؟» در واقع، حالا هم کسی نمی‌توانست به‌اش جواب بدهد، چون اندک بازمانده‌های پراکندهٔ دنیای قدیم قادر نبودند یک دوران را با دورانی دیگر مقایسه کنند. یک عالم جزئیات باطل و بی‌خاصیت را به یاد می‌آوردند
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
آدم دیکتاتوری راه نمی‌ندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب می‌کنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
RF Mohammadi
از نخستین‌بار که ماشین‌آلات پدید آمدند بر تمام مردمان اندیشمند واضح و مبرهن بود که نیاز به کارِ شاقِ انسان‌ها و به تبع آن، به میزان گسترده، نابرابری انسان‌ها از میان رفته. اگر ماشین‌آلات عامدانه در جهت این مقصود به کار گرفته می‌شدند گرسنگی، اضافه‌کاری، آلودگی، بی‌سوادی و بیماری طی چند نسل پایان می‌گرفت. و در واقع، بی‌آن‌که در جهت چنین مقصودی استفاده شوند، صرفاً پیروِ فرآیندی خودبه‌خودی ــ با تولید ثروتی که گه‌گاه عدم‌توزیع آن ناممکن بود ــ ماشین‌آلات سطح زندگی افراد متوسط را در مدت پنجاه سال از پایان سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم به میزان چشم‌گیری ارتقا می‌بخشیدند. اما این نکته نیز واضح و مبرهن بود که افزایش همه‌گیر ثروت به منزلهٔ تهدید به نابودی ــ در عمل از برخی جهات عامل نابودی ــ جامعه‌ای متکی بر سلسله‌مراتب به شمار می‌آمد. در جهانی که هر کس ساعات اندکی کار می‌کرد، خوراک کافی داشت، در خانه‌ای دارای حمام و یخچال زندگی می‌کرد و صاحب ماشین و حتی هواپیمای شخصی بود، بدیهی‌ترین و چه‌بسا مهم‌ترین شکل نابرابری از میان برداشته می‌شد. اگر این امر عمومیت می‌یافت، ثروت دیگر عامل تمایز نبود.
RF Mohammadi
بنابر منابع رسمی، تغییر متحد هیچ‌گاه رخ نداده بود. اقیانوسیه علیه اوراسیا می‌جنگید: پس اقیانوسیه همواره با اوراسیا در جنگ بود. دشمنِ زمان حال همیشه مظهر شرارتِ مطلق قلمداد می‌شد و، به تبع آن، هرگونه سازش باهاش، در گذشته و آینده، ناممکن و مردود به شمار می‌آمد.
sahar
جهان‌بینی حزب بهتر از همه بر ذهن اشخاصی مسلط می‌شد که از درکش عاجز بودند. می‌توانستند فاحش‌ترین تخطی از واقعیتی را به‌شان بقبولانند، زیرا هرگز تمام‌وکمال به قباحت آن‌چه ازشان مطالبه می‌شد پی نمی‌بردند، آن‌قدر هم به رویدادهای عمومی توجه نداشتند که دریابند دوروبرشان چه می‌گذرد. به برکتِ عدم‌ادراک، سالم می‌ماندند. فقط هر چه را به خوردشان می‌دادند می‌بلعیدند و ازشان لطمه هم نمی‌دیدند زیرا تفاله‌ای باقی نمی‌گذاشتند، درست همان‌طور که دانهٔ ذرتِ هضم‌نشده از بدن پرنده می‌گذرد.
قوقه نازم
در فلسفه، یا دین، یا اخلاق، یا سیاست، دو به‌علاوهٔ دو ممکن است بشود پنج، اما وقتی پای تفنگ یا هواپیما به میان می‌آمد، نتیجه ناگزیر می‌بایست چهار باشد
olia esmailpoor
شب سراغ آدم می‌آمدند، همیشه شب. درستش این بود که آدم قبل از این‌که گرفتارشان شود خود را بکُشد. بی‌تردید بعضی‌ها همین کار را می‌کردند. غیب شدنِ خیلی‌ها در واقع انتحار بود. اما خودکشی در دنیایی که سلاح گرم یا هر نوع سَمِ سریع و مؤثر کاملاً دست‌نیافتنی بود، تهوری توأم با درماندگی می‌طلبید. با حیرت به بیهودگی جسمانی رنج و ترس فکر کرد، به خیانت‌پیشگی بدنِ انسان که همواره سر بزنگاه و درست موقعی که تلاشی خاص لازم بود، از شدت رخوت منجمد می‌شد.
محمدرضا

حجم

۴۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۹ صفحه

حجم

۴۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۹ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان