- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ۱۹۸۴
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ۱۹۸۴
۳٫۹
(۱۹۶)
شاید آدم ترجیح میداد درکش کنند تا دوستش بدارند.
mrm1982
دگرگونی تاریخی هرگز هیچ مفهومی نداشته جز آنکه اربابان نامشان عوض شده.
بابایِ نهال
جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
قدرت وسیله نیست، هدف به حساب میآد. آدم دیکتاتوری راه نمیندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب میکنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
haanaa93
قدرت در اینه که درد و خفت رو تحمیل کنی. قدرت در اینه که ذهن انسانها رو تکهتکه کنی و دوباره به انتخاب خودت شکل تازهای بهشون بدی
mrm1982
اینکه مدعی شد به متن «گند زده چون مریضاحوال بوده»، به تعبیر دقیقتر، چنین معنا میدهد که تصویرِ مخوفِ آیندهٔ ممکن فقط میتوانست به قلم انسانی بیمار نوشته شود.
sahar
برخلاف وینستون، او بهخوبی پی برده بود مقصودِ غایی حزب از تنزهطلبی جنسی چیست. نکته صرفاً این نبود که غریزهٔ جنسی دنیای مستقل خویش را میآفرید که بیرون از سلطهٔ حزب جای میگرفت و از اینرو باید در صورت امکان نابود میشد.
مهمتر این بود که محرومیت جنسی باعث ایجاد هیستری میشد که مطلوب بود، زیرا میتوانست به جنون جنگ و پرستش پیشوا بدل شود. دختره اینطور توضیح داد، «آدم که انرژیش رو تخلیه میکنه، بعدش احساس خوشبختی بهش دست میده و هیچی واسهش اهمیت نداره. برای اونها قابلتحمل نیست که آدم همچی حالی پیدا کنه. اونها میخوان آدم مدام لبریزِ انرژی باشه. همهٔ این رژه رفتنهای چپوراست و هورا کشیدنها و پرچم تکون دادنها جبران تمنای جنسی ترشیدهست. اگه آدم از درون شاد باشه و احساس خوشبختی بکنه، چرا باید محض خاطر برادرِ بزرگ و برنامههای سهساله و “دو دقیقه نفرت” و مابقی چرندیات مُردهشوربردهشون به هیجان بیاد؟»
RF Mohammadi
قلمش با اشتیاقی شهوانی بر پهنهٔ صاف و هموار کاغذ لغزیده و با حروف درشت و واضح چنین نگاشته بود:
مرگ بر برادرِ بزرگ
مرگ بر برادرِ بزرگ
مرگ بر برادرِ بزرگ
مرگ بر برادرِ بزرگ
مرگ بر برادرِ بزرگ
Naarvanam
«محاله بشه تمدنی رو بر دهشت و نفرت و شقاوت بنا کرد. دووم نمیآره.»
«چرا دووم نمیآره؟»
«نیروی حیاتی نداره. متلاشی میشه. دست به خودکشی میزنه.»
Ra8.M
شده بودند مثل مورچه که چیزهای کوچک را میبیند اما بزرگها را نه. و هنگامی که حافظه ناتوان باشد و اسناد مکتوب هم جعل شده باشند ــ آنگاه که چنین اتفاقی بیفتد، چارهای نمیماند جز اینکه آدم ادعای حزب را بپذیرد و باور کند شرایط زندگی بهتر شده، زیرا هیچ معیاری برای مقایسه وجود ندارد و هرگز هم به وجود نمیآید.
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
چهطور ممکنه شعاری مثل “آزادی بردگی است” داشته باشیم، وقتی مفهوم آزادی باطل و منسوخ شده؟ فضای حاکم بر تفکر کاملاً متفاوت خواهد بود. در واقع، دیگه تفکر به شکلی که الآن درک میکنیم در کار نخواهد بود. پایبندی به اصول یعنی فکر نکردن ــ نیاز نداشتن به تفکر. پایبندی به اصول همون ناآگاهیه.
Paria
ما میدونیم هیشکی هرگز قدرت رو با این نیت که ازش دست بکشه، به چنگ نیاورده.
Paria
پس از کمی فکر به این نتیجه رسید که حداکثر بیست سال طول میکشد تا دیگر نشود این سؤال اساسی و ساده را مطرح کرد، «زندگی قبل از انقلاب بهتر از الآن بود؟» در واقع، حالا هم کسی نمیتوانست بهاش جواب بدهد، چون اندک بازماندههای پراکندهٔ دنیای قدیم قادر نبودند یک دوران را با دورانی دیگر مقایسه کنند. یک عالم جزئیات باطل و بیخاصیت را به یاد میآوردند
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
آدم دیکتاتوری راه نمیندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب میکنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
RF Mohammadi
بنابر منابع رسمی، تغییر متحد هیچگاه رخ نداده بود. اقیانوسیه علیه اوراسیا میجنگید: پس اقیانوسیه همواره با اوراسیا در جنگ بود. دشمنِ زمان حال همیشه مظهر شرارتِ مطلق قلمداد میشد و، به تبع آن، هرگونه سازش باهاش، در گذشته و آینده، ناممکن و مردود به شمار میآمد.
sahar
از نخستینبار که ماشینآلات پدید آمدند بر تمام مردمان اندیشمند واضح و مبرهن بود که نیاز به کارِ شاقِ انسانها و به تبع آن، به میزان گسترده، نابرابری انسانها از میان رفته. اگر ماشینآلات عامدانه در جهت این مقصود به کار گرفته میشدند گرسنگی، اضافهکاری، آلودگی، بیسوادی و بیماری طی چند نسل پایان میگرفت. و در واقع، بیآنکه در جهت چنین مقصودی استفاده شوند، صرفاً پیروِ فرآیندی خودبهخودی ــ با تولید ثروتی که گهگاه عدمتوزیع آن ناممکن بود ــ ماشینآلات سطح زندگی افراد متوسط را در مدت پنجاه سال از پایان سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم به میزان چشمگیری ارتقا میبخشیدند.
اما این نکته نیز واضح و مبرهن بود که افزایش همهگیر ثروت به منزلهٔ تهدید به نابودی ــ در عمل از برخی جهات عامل نابودی ــ جامعهای متکی بر سلسلهمراتب به شمار میآمد. در جهانی که هر کس ساعات اندکی کار میکرد، خوراک کافی داشت، در خانهای دارای حمام و یخچال زندگی میکرد و صاحب ماشین و حتی هواپیمای شخصی بود، بدیهیترین و چهبسا مهمترین شکل نابرابری از میان برداشته میشد. اگر این امر عمومیت مییافت، ثروت دیگر عامل تمایز نبود.
RF Mohammadi
جهانبینی حزب بهتر از همه بر ذهن اشخاصی مسلط میشد که از درکش عاجز بودند. میتوانستند فاحشترین تخطی از واقعیتی را بهشان بقبولانند، زیرا هرگز تماموکمال به قباحت آنچه ازشان مطالبه میشد پی نمیبردند، آنقدر هم به رویدادهای عمومی توجه نداشتند که دریابند دوروبرشان چه میگذرد. به برکتِ عدمادراک، سالم میماندند. فقط هر چه را به خوردشان میدادند میبلعیدند و ازشان لطمه هم نمیدیدند زیرا تفالهای باقی نمیگذاشتند، درست همانطور که دانهٔ ذرتِ هضمنشده از بدن پرنده میگذرد.
قوقه نازم
شب سراغ آدم میآمدند، همیشه شب. درستش این بود که آدم قبل از اینکه گرفتارشان شود خود را بکُشد. بیتردید بعضیها همین کار را میکردند. غیب شدنِ خیلیها در واقع انتحار بود. اما خودکشی در دنیایی که سلاح گرم یا هر نوع سَمِ سریع و مؤثر کاملاً دستنیافتنی بود، تهوری توأم با درماندگی میطلبید. با حیرت به بیهودگی جسمانی رنج و ترس فکر کرد، به خیانتپیشگی بدنِ انسان که همواره سر بزنگاه و درست موقعی که تلاشی خاص لازم بود، از شدت رخوت منجمد میشد.
محمدرضا
در فلسفه، یا دین، یا اخلاق، یا سیاست، دو بهعلاوهٔ دو ممکن است بشود پنج، اما وقتی پای تفنگ یا هواپیما به میان میآمد، نتیجه ناگزیر میبایست چهار باشد
olia esmailpoor
اصلیترین عملکرد جنگْ نابودی است، اما نه الزاماً نابودی جانِ انسانها بلکه انهدامِ حاصلِ کارشان. جنگ طریقی است برای آنکه موادی را منفجر کنند، به لایههای زیرین زمین یا اعماق دریا بفرستند که، در غیر این صورت، مورد استفاده قرار میگیرند تا تودهها را بیش از اندازه مرفه، و در نتیجه بیشازحد هشیار کنند.
RF Mohammadi
برایش شگفتآور بود که آدم وقتی با بحران مواجه میشود عوض مقابله با دشمن بیرونی، با جسم خودش کشمکش پیدا میکند.
haanaa93
تا آگاه نشوند محاله عصیان کنند، و فقط بعد از اینکه عصیان کردند به آگاهی میرسند.
Elahe
فکر کرد و به این نتیجه رسید که بدترین دشمن آدم سیستم عصبی خودش است. تشویش و تنش درونی میتواند هر آن به شکل عارضهای مشهود بارز شود
abbas5549
ما میدونیم هیشکی هرگز قدرت رو با این نیت که ازش دست بکشه، به چنگ نیاورده. قدرت وسیله نیست، هدف به حساب میآد. آدم دیکتاتوری راه نمیندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب میکنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
Ali Kheyrandish
آنچه مایهٔ هراس میشود این است که همهچیز میتواند حقیقت به حساب بیاید.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
یگانه مقصودِ به رسمیت شناختهشدهٔ ازدواج این بود که برای خدمت به حزب بچه بیاورند. آمیزش جنسی را باید به چشم عملی بیاهمیت و کموبیش ناخوشایند نگاه میکردند، مثل دوایی تلخ. این مطلب هم هرگز سرراست به کلام نیامده بود، اما به صورت غیرمستقیم از کودکی به بعد آن را در ذهن هر عضو حزب فرومیکردند.
محمدرضا
خیالش رفت پی بلاهایی که «پلیس پندار» بر سرش میآورد بعد از اینکه او را از آنجا میبردند. اگر فوراً آدم را میکشتند مشکلی نبود. کشته شدن چیزی بود که آدم از ابتدا انتظارش را داشت. اما قبل از مرگ (هیچکس راجعبه اینها حرف نمیزد، هر چند همه ازشان خبر داشتند) روند گریزناپذیر اعتراف در انتظارش بود: خزیدن بر زمین و نعره زدن برای طلب بخشش، استخوانهای شکسته، دندانهای خُردشده و طرههای خونآلود مو. چرا باید اینهمه عذاب ببیند وقتی فرجام فرقی نمیکند؟ چرا امکان ندارد چند روز یا چند هفته از عمر را کوتاه کنند؟ هیچوقت کسی از بازجویی رهایی نداشته، و هرگز پیش نیامده کسی اعتراف نکند. همین که محرز شود آدم مرتکب «پندارِ مجرمانه» شده، بهیقین دیر یا زود میمیرد.
محمدرضا
جهانبینی حزب بهتر از همه بر ذهن اشخاصی مسلط میشد که از درکش عاجز بودند
mrm1982
قدرت وسیله نیست، هدف به حساب میآد. آدم دیکتاتوری راه نمیندازه که از انقلاب پشتیبانی کنه؛ انقلاب میکنه تا دیکتاتوری راه بندازه. هدف از سرکوب جز سرکوب نیست. هدف از شکنجه جز شکنجه نیست. هدف از قدرت جز قدرت نیست.
mrm1982
«نمیدونم ــ اهمیت نمیدم. یکجوری ناکام میشید. یک چیزی مغلوبتون میکنه. زندگی مغلوبتون میکنه.»
RF Mohammadi
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان