بریدههایی از کتاب مضامین اصلی قرآن
۳٫۱
(۱۴)
آیا کسی را که (روزِ) جزا را دروغ میخواند، دیدی؟ این همانکس است که یتیم را بهسختی میرانَد، و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمیکند. پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلاند، آنان که ریا میکنند، و از (دادن) زکات (و وسایل و مایحتاج خانه) خودداری میورزند (ماعون: ۱-۷).
فاطمه
واژهٔ "اللّه" - نام خاص خدا - بیش از ۲۵۰۰ بار (بدون احتساب واژههای "ربّ" و "الرحمن"، که اگرچه بر صفات خدا دلالت دارند، به ذات او اشاره میکنند) در قرآن آمده است. با این حال، قرآن رسالهای دربارهٔ خدا و ماهیت او نیست
Dexter
نخست اینکه اصلاً چرا خدا؟ چرا طبیعت و اجزا و فرایندهای آن را مستقل فرض نکنیم و موجودی والا را در نظر بگیریم که وجودش فقط درک حقیقت را پیچیده میکند و درک وجودش باری بر ذهن و روح بشر تحمیل میکند؟ قرآن این مسئله را "ایمان به غیب" مینامد (بقره: ۳؛ مائده: ۹۴؛ انبیاء: ۴۹؛ فاطر: ۱۸؛ یس: ۱۱؛ ق: ۳۳؛ حدید: ۲۵؛ ملک: ۱۲)؛ این عالم غیب بهواسطهٔ وحی برای افرادی چون پیامبر کموبیش آشکار شده است (تکویر: ۲۴؛ قلم: ۴۷؛ طور: ۴۱؛ یوسف: ۱۰۲؛ هود: ۴۹)، اگرچه عالم غیب بهجز خداوند بر کسی کاملاً آشکار نمیشود (جن: ۲۶؛ تغابن: ۱۸؛ حشر: ۲۲؛ حجرات: ۱۸؛ زمر: ۴۶؛ یوسف: ۸۱؛ رعد: ۹؛ نحل: ۷۷؛ کهف: ۲۶؛
مؤمنون: ۹۲؛ شعراء: ۶۵؛ سجده: ۶؛ فاطر: ۳۸؛ هود: ۳۱؛ اعراف: ۱۸۸).
مهیار
در حیطهٔ ماوراءالطبیعه، میان مستقل، خالق و واجبالوجود با وابسته، مخلوق و ممکنالوجود هیچ نوع شراکت برابر وجود ندارد؛ این "شراکت" بین موجودات دستهٔ دوم (مخلوقات) وجود دارد. تخطئهٔ "شرک" (شریک قائل شدن برای خدا) در قرآن در این حیطهٔ ماوراءالطبیعه ریشه دارد و همانطور که خواهیم دید در حوزهٔ اخلاقی نمایان میشود.
reza
اما کسانی که به وجود خدا اهمیت میدهند و راجع به آن میاندیشند، میتوانند به حقیقت وجود خدا پی ببرند و این دیگر نهتنها نامعقول یا غیرمنطقی نیست، بلکه همان "حقیقت نخستین" است.
مهیار
با اینکه بسیاری از محققان غربی (به سبب ترکیبی از جهل و تعصب) خدای تصویرشده در قرآن را مظهر قدرت مطلق، حتی قدرت بیرحم و در واقع ستمگری بیثبات معرفی کردهاند، مطالعهٔ گذرای قرآن نیز عظمت بیانتهای خدا و رحمت بیمنتهای او را به ذهن میآورد. البته قرآن خداوند را در زمینههایی کاملاً متفاوت معرفی کرده و مکرر از او سخن گفته است، تا جایی که درک مفهوم قرآنی خدا، اگر نگوییم ناممکن، بسیار دشوار است، مگر اینکه تا حد امکان و به دور از مداخلهٔ امیال شخصی و اوهام، تمام اوصاف خداوند در قرآن را یکجا در نظر بگیریم.
مهیار
تفاوت اساسی بین انسان و طبیعت این است که امر طبیعی نمیتواند نقض شود و امر به انسان همراه با انتخاب و اختیار است. بنابراین، امر طبیعی دربارهٔ انسان به امر اخلاقی تبدیل میشود. این مسئله انسان را در جایگاهی خاص در طبیعت قرار میدهد. در عین حال، انسان مسئولیتی خاص مییابد که تنها از طریق تقوا میتواند آن را به انجام رساند. بنابراین، انسان فراخوانده میشود تا فقط خدا را بندگی کند و همهٔ خدایان دروغین از جمله امیال و هواهای نفسانی خود را نفی کند، زیرا اینها او را از درک عینی حقیقت باز میدارند، دید او را محدود میکنند و وجود او را تکهتکه و تباه میسازند.
مهیار
در حقیقت انسان گل سرسبد خلقت بوده و در دانش و فضیلت حتی از فرشتگان هم برتر است.
این انسانها تجسم حقیقی انسانیاند که "به بازیچه خلق نشده" و وظیفهای مهم دارند (مؤمنون: ۱۱۵) و مسئول پیروزی یا شکست خویشاند، زیرا هم خدا و هم انسان در این امر حیاتی (خلیفهٔ خدا بودن) مخاطرهای بزرگ کردهاند. مایهٔ هلاکت انسانیت تاکنون این بوده است که اغلب انسانها "آینده (عاقبة) را انکار میکنند" و "برای فردا ذخیرهای باقی نمیگذارند"، یعنی در تلاشهای انسان برای رسیدن به اهداف معنوی درازمدت سهمی ندارند؛ به عبارتی یا آن را درک نمیکنند یا برای درک آن نمیکوشند. آنها به این راضیاند که روزها و ساعتهای عمرشان را یکی پس از دیگری طی کنند: "آنها همانند چهارپایان، بلکه گمراهترند" (اعراف: ۱۷۹). آنها قلب دارند، اما نمیتوانند درک کنند؛ چشم دارند، اما نمیبینند؛ گوش دارند، اما گوش فرانمیدهند (اعراف: ۱۷۹
مهیار
قرآن بارها میگوید هر مرد و زنی بهتنهایی یا گروهی مسئول اعمال خودند - اعتقادی که منشأ رد مفهوم رستگاری در قرآن است. قرآن در آیهٔ ۱۲ عنکبوت میگوید مشرکان ثروتمند و قدرتمند مکه از پیروان پیامبر خواستند "راه ما را برگزینید و (در صورت لزوم) ما عواقب گناهانتان را به عهده میگیریم" و میافزاید نمیتوانند گناهان دیگران را بر عهده گیرند - اگرچه باید عواقب متعدد گناهان خویشتن را ببینند.
مهیار
اما چگونه و به چه دلیل انسان مسیری خاص را پیش میگیرد؟ او چگونه خود را با خدا هماهنگ و همراه میسازد یا از او رویگردان میشود؟ به نظر میرسد انسان نیاز به تلاش چندانی ندارد تا حقیر و خودبین و غرق در زندگی روزمره و بردهٔ تمایلات خود شود. دلیل این مسئله آن نیست که اینها برای او "طبیعی"اند (ذات او برای تعالی خلق شده)، بلکه طبق فرمودهٔ قرآن، که پیشتر هم آمد، "جذب زمین" شدن آسانتر از بالا رفتن از مراتب خلوص و پاکی (تقوا) ست. بنابراین، نقش خدا در یاری و حمایت برای طی مراتب تعالی اهمیت بسیار دارد: هیچ انسانی نمیتواند بگوید "من میخواهم آدم خوبی شوم" و بهطور خودکار آدم خوبی شود. او باید تلاش کند و در این تلاش خدا یاور او خواهد بود. با این حال، یاری خدا نباید مسلّم تلقی شود، چنانکه گویی یاری او خودکار است. یاری خدا با کیفیت و کمّیت تلاش انسان رابطهٔ مستقیم دارد و تقریباً میتوان آن را معادل رحمت خدا دانست.
مهیار
وقتی انسان "مجذوب" زمین میشود، شعور او تضعیف میشود و نمیتواند به صدای ذات حقیقی و متعالی خود بهشکلی مؤثر گوش فرادهد، "و (گویی) آنان از جایی دور ندا میدهند" (فصلت: ۴۴). افزون بر این، انسان نهتنها نمیتواند گوش فرادهد بلکه از یادآوری مکرر حقیقت خشمگین هم میشود؛ این خشم او زمانی که با غرور کاذب نسبت به خویشتن، خانواده، ملیت و تاریخش همراه شود به مقاومت در برابر حقیقت و رد بیچونوچرای آن تبدیل میشود - آنچه قرآن کفر مینامد و عملاً با این نوع غرور یکسان میسازد. همانطور که رحمت یعنی کمک و همکاری فعالانهٔ خداوند، کفر نیز به معنای رها کردن بیچونوچرای خداوند است.
اینجاست که قرآن ضرورت همراهی خداوند با انسان را برجسته میکند. همانطور که یاد خدا و حضور او به زندگی معنا و هدف میبخشد، کنار گذاشتن او از ذهن بشر به معنای از بین بردن معنا و هدف زندگی انسان است
مهیار
چون ذات حقیقی بشر در گوهر وجود او "نهاده شده" است و پیامبران خدا آن را توضیح داده و بر آن تأکید کردهاند، آنطور که قرآن بیان میکند، هیچ بهانهای برای عدم اشتیاق به خوبی و جذب زمین شدن وجود نخواهد داشت. به همین دلیل، یکی از اساسیترین ویژگیهای قرآن که بیوقفه تکرار میکند، این است که تمام اعمالی که ظاهراً به عهدهٔ شخص دیگری گذاشته میشود به خود فردی که آنها را انجام داده است، بازمیگردد. تمام بدیها، ظلمها و ناحقیهایی که فرد در حق فرد دیگری کرده - و بهطور کلی تمام انحرافاتی که از ذات طبیعی او صورت گرفته - بهنحوی اساسیتر و به شکلی واقعی در حق خودش انجام داده است. این مسئله هم دربارهٔ افراد صدق میکند و هم دربارهٔ جوامع.
مهیار
هیچ موجود دیگری مانند انسان اینقدر زود مغرور و ناامید نمیشود. قرآن تکرار میکند که وقتی انسان مشمول رحمت شد خیلی زود خدا را از یاد برد، وقتی عوامل طبیعی در اختیار او بودند؛ او در حالی که احساس از خود راضی بودن و خودکفایی میکرد خدا را پشت این عوامل طبیعی ندید، اما زمانی که در اوقات بد فروافتاد یا کاملاً ناامید شد یا تنها در آن لحظه به یاد خدا افتاد. او فقط خدا را هنگام آشفتگی به یاد میآورَد و حتی ممکن است در آن هنگام نیز خدا را یاد نکند و "او را نخواند" و در عوض در ناامیدی غرق شود
مهیار
این شخصیت ناپایدار انسان، این تغییر حالات افراطی او که از کوتهبینی و ذهن کوچکش ناشی میشوند، نشان از کشمکشهای اخلاقیِ اساسی دارد که اگر قرار باشد رفتار انسان پایدار و ثمربخش باشد باید رفتار خود را هدایت کند. پس این حالات افراطی مشکلی نیست که با تفکرات دینی حل شود، بلکه اگر قرار است انسان حقیقتاً دینی باشد، یعنی بندگی خدا بکند، باید با آنها زندگی کند. بنابراین، ناتوانی کامل یا معیار سنجش همهچیز بودن، ناامیدی و غرور، جبرگرایی و آزادی عمل، دانش مطلق و نادانی مطلق - در کل احساس منفی یا مثبت بیحدوحصر داشتن نسبت به خود - نهایتهاییاند که کشمکشهای ذاتی برای رفتار صحیح انسان ایجاد میکنند. این چارچوبی "خدادادی" برای اعمال انسان است.
مهیار
حجم
۳۰۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۰۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان