بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۴ رأی
۴٫۳
(۱۸۴)
این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
نسا
و سال‌ها طول کشید بفهمم درختی که زرد نمی‌شود مُرده است
Mithrandir
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
سَمَر
اگر برای بُریدنِ این رگ تیغ در خانه نباشد تا مغازه هم نخواهم رفت چرا که دیگر نه اصراری به زندگی دارم نه اصراری به مرگ!
ژنرالیسم
من مُرده‌ام اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی بلند می‌شوم
『sachli』
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
Ali Mobham
می‌گذارم خونم بیاید بیرون که آزادی نبض داشته باشد
مستورع
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
Mohammad Ali Zareian
اخبار چیزی از من نمی‌گوید اخبار، اخبار را می‌گوید که خبرها را پنهان کند
vahid
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
𝙛𝙯𝙞𝙖𝙖𝙙𝙙𝙞𝙣𝙞
زخم سینه‌ات را باز کردم نشستم به تماشای آسمان تو را نمی‌توان نوشت
مستورع
حالا که نیستم پیراهنم را اتو بزن دکمه‌هایم را ببند کفش‌هایم را برق بینداز بُگذار نبودنم مرتب باشد حالا که نیستم شعرهایم را بخوان می‌خواهم صدایت باشم دهانت، لب‌هایت قطره‌اشکی که از گونه‌ات بر زمین می‌افتد می‌خواهم زمینت باشم حالا که نیستم به دخترم بگو مرا نقاشی کند می‌خواهم توی کیفش باشم لابه‌لای کاغذهاش
آرام
ما رو به آسمان دعا می‌کردیم و از آسمان بُمب می‌بارید
کتاب خوان کوچک
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
نسا
شب است و مورچه‌ها دارند اندوه زمین را جابه‌جا می‌کنند
bud
از خاطرات خاطراتِ بدی دارم: دیوارها فرو‌ریخته و مُردگان در آفتاب ورم کرده‌اند هیچ‌چیز تکان نمی‌خورد و این‌جا بیش‌تر شبیه عکس است تا زندگی
مستورع
ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
B-vafa
شعری به قلبم چسبیده است که برای نوشتنش باید قلبم را دربیاورم
مستورع
و اعتراف می‌کنم که قرن‌هاست لب‌های‌مان را مثل ماهی‌ها تکان می‌دهیم و هیچ هیچ هیچ نمی‌گوییم
fatemeh fl
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
مهران کاسب‌وطن
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
اخبار چیزی از من نمی‌گوید اخبار، اخبار را می‌گوید که خبرها را پنهان کند
یک مشکل لاینحل، sky
تو زیبایی و این هیچ ربطی به زیبایی‌ات ندارد حرف نمی‌زنی چرا که می‌دانی یک پرنده وقتی حرف می‌زند انسان است وقتی سکوت می‌کند، آسمان عصر بر روح پله‌ها می‌نشینی رنجِ چای را می‌نوشی و می‌گویی: خدا نزدیک‌تر شده آن‌قدر که وقتی درخت را می‌تکانم ابرها بر زمین می‌ریزند
سَمَر
شب است و چهره‌ام بیش‌تر به جنگ رفته است تا به مادرم شب است و چشم‌هام چون چاه‌های خرمشهر به خون می‌رسد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
Reza Nemati
داشتم با زندگی کنار می‌آمدم که با من کنار نیامد
abolfazlzareikm
تو مُرده‌ای و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست
مستورع
اخبار، اخبار را می‌گوید که خبرها را پنهان کند
serendipity
بچه‌ها به بندناف‌های‌شان چنگ می‌زدند تا به دنیا نیایند
کتاب خوان کوچک
نشسته‌ام با شب قمار می‌کنم و هر چه می‌برم تاریک‌تر می‌شوم
آرام

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان