بریدههایی از کتاب کاندید ساده دل
۳٫۸
(۲۴)
مارتین گفت: بیایید بدون نظریهپردازی، کار کنیم. این تنها روش قابل تحمل کردن زندگی است.
نسا
کاکامبو گفت: خوشبینی چیست؟
کاندید گفت: هیچی، میل مفرط به گفتن اینکه همه چیز خوب است درست موقعی که خود گوینده در برزخ است.
Tamim Sediqyar
ــ تو فکر میکنی که همیشه انسانها مثل امروز همدیگر را قتلعام خواهند کرد؟ که همیشه دروغگو، خیانتکار، ناسپاس، دزد، ضعیف، آبزیرکاه، بزدل، بدگو، شکمپرست، بادهخوار، خسیس، جاهطلب، حسود، خونخوار، تهمتزن، هوسران، کهنهپرست، ریاکار و احمق باقی خواهند ماند؟
مارتین گفت: قبول داری که همیشه هرجا باز، کبوتری یافت شکارش میکند؟
ــ البته.
ــ خوب، اگر بازها همیشه طبیعت خود را حفظ میکنند، پس چطور گمان میکنی که انسان تغییر خواهد کرد؟
sepid sh
فرزانهٔ خوب و محترم جواب داد: ما ابدآ او را نیایش نمیکنیم، چیزی نداریم که از او بخواهیم چرا که هرچه بخواهیم، از پیش به ما داده شده است. ما همواره خدا را سپاس میگوییم.
نیلوفر🍃
کاکامبو گفت: خوشبینی چیست؟
کاندید گفت: هیچی، میل مفرط به گفتن اینکه همه چیز خوب است درست موقعی که خود گوینده در برزخ است.
نسیم رحیمی
من متوجه شدهام که در جهان ما همه چیز بر خطاست
محمد رضا مددی
صدها بار خواستم که خودکشی کنم ولی همیشه زندگی را بیشتر دوست داشتم. این مرض مسخره، شاید از بدترین غرایز باشد؛ چیزی احمقانهتر از این هست که باری را که میتوانی روی زمین بگذاری بر دوش بکشی یا در ترس و وحشت زندگی کنی و همواره به آن بچسبی یا ماری را نوازش کنی که تو را میبلعد تا قلبت را نیز بخورد؟
Andrey
مارتین گفت: بیایید بدون نظریهپردازی، کار کنیم. این تنها روش قابل تحمل کردن زندگی است.
تمامی گروه کوچک از این طرح پسندیده استقبال کردند؛ هر کس شروع به آزمودن استعدادش کرد. قطعه زمین کوچک محصولات عالیای داد. کونهگوند، حقیقتاش بینهایت زشت بود ولی نانروغنیپز ماهری شد. پاکت شروع به گلدوزی کرد، پیرزن رختشویی. همه، تا حتی برادر ژیروفله، کاری مفید انجام میداد. او درودگری خوب، و حتی مردی شریف شد و پانگلوس از روی عادت گاهی به کاندید میگفت: تمام حوادث در بهترین دنیاهای ممکن بههم پیوستهاند، چرا که به هرحال، اگر تو از یک قصر عالی به خاطر عشق دوشیزه کونهگوند، با اردنگی بیرون انداخته نمیشدی، اگر زیر فشار تفتیش عقاید قرار نمیگرفتی، اگر پای پیاده قارهٔ آمریکا را نمیپیمودی، اگر شمشیر به بارون فرو نمیکردی، اگر تمام گوسفندان خوب الدورادوییات را از دست نمیدادی، نمیتوانستی اینجا بنشینی و مرکبات شکرپوش و پسته بخوری.
کاندید گفت: حرفی نیست، اما ما باید باغمان را شخم بزنیم.
پایان
غلام رضا
احمقها همه چیز را در یک مؤلف مشهور تحسین میکنند.
محمد رضا مددی
بیایید بدون نظریهپردازی، کار کنیم. این تنها روش قابل تحمل کردن زندگی است.
محمد رضا مددی
انسان به دلیلی طبیعت فاسدی دارد. گرگ بهدنیا نمیآییم ولی دستکمی از گرگ نداریم. خدا به ما نه توپ بیست و چهار پوندی داده، نه سرنیزه ولی ما این وسایل را برای تباهی خودمان میسازیم.
sepid sh
کاکامبو گفت: خوشبینی چیست؟
کاندید گفت: هیچی، میل مفرط به گفتن اینکه همه چیز خوب است درست موقعی که خود گوینده در برزخ است.
nazanin z
مردی عاقل که از بخت بدش به دار آویخته شد، به من آموخت که همه چیز بهطرز شگفتآوری تنظیم شده است. مشکلات فقط سایههایی در تابلویی زیبا هستند.
Anahid
مارتین گفت: یکی وجود دارد، نمیدانم دربارهٔ آن چطور فکر میکنید، ولی من نمیتوانم جور دیگری فکر کنم.
کاندید گفت: تو باید بر شیطان چیره شده باشی.
مارتین گفت: او با بسیاری از چیزهای این دنیا یکی شده است. ممکن است در وجود من و یا هرجای دیگری باشد، ولی به شما اطمینان میدهم که طبق آنچه من در این فلک یا بهتر بگویم گویچه میبینم، فکر میکنم خدا آن را به روح شیطان واگذارده ــ تمام آن را بهجز الدورادو. من بهندرت شهری دیدهام که در آرزوی ویرانی شهر همسایه نباشد یا میهنی که نخواهد دیگر میهنها را بهکلی نابود کند. همه جا پایینیها از بالاییها بهشدت بیزارند که پیششان حقیرند و با آنها مثل گلههای حیوانات که برای گوشت و پوستشان فروخته میشوند، رفتار میکنند. یکمیلیون آدمکش با تشکیلات در اروپا پرسه میزنند و از تجارت مرگ و غارتِ سازماندهی شده زندگی خود را میگذرانند، چرا که کار شرافتمندانهتری برایشان وجود ندارد و در شهرهایی که به نظر میرسد صلح و آرامش حکمفرماست و هنرها رشد میکنند آدمها نسبت به تمام شهرهای زیر محاصره و جنگ، از دلواپسیها، اضطرابها و حسادت بیشتری رنج میبرند. غم و غصههای شخصی حتی از محاکمههای عمومی بدترند. در یک کلام، من چیزهای زیادی دیدهام و رنج فراوان بردهام و به این دلیل مانوی هستم.
مهدی
به این کرجیبانان نگاه کن، همیشه آواز نمیخوانند؟
ــ تو آنها را در خانه همراه همسرانشان و بچههای جیغجیغو ندیدهای. رییسجمهور ونیز مشکلات خودش را دارد، کرجیبانان مشکلات خودشان را. درست است که بهطور کلی بهتر است که رییسجمهور باشیم تا کرجیبان، ولی اختلاف آنقدر کم است که گمان نمیکنم ارزش توضیح دادن داشته باشد.
مهدی
کشتیهای فرانسوی و اسپانیایی که به سفرشان ادامه میدادند، کاندید و مارتین نیز صحبتشان را پی گرفتند. آنها پانزده روز پیاپی با یکدیگر بحث کردند و در پایان، دقیقآ مثل روز اول بر سر حرفشان بودند، ولی دستکم صحبت کرده بودند، باورهایشان را رد و بدل کرده بودند
شیما.بیات
آدمهای بیشماری دیدهام که از زندگیشان بیزار بودهاند اما هیچ وقت بیش از یک دوجین آدم ندیدم که به طور سنجیدهای به بدبختیشان خاتمه دهند:
Mehrdad Pourkhazaeyan
کاندید ادامه داد: تو از عشقی که دو دختر به میمونها نشان میدادند؛ در آن سرزمین اوریونها که برایت تعریف کردم، شگفتزده نشدی؟
ــ نه اصلا، من چیز عجیبی در این احساسات نمیبینم، من آنقدر چیزهای خارقالعاده دیدهام که دیگر چیزی به نظرم عجیب نمیآید.
ــ تو فکر میکنی که همیشه انسانها مثل امروز همدیگر را قتلعام خواهند کرد؟ که همیشه دروغگو، خیانتکار، ناسپاس، دزد، ضعیف، آبزیرکاه، بزدل، بدگو، شکمپرست، بادهخوار، خسیس، جاهطلب، حسود، خونخوار، تهمتزن، هوسران، کهنهپرست، ریاکار و احمق باقی خواهند ماند؟
مارتین گفت: قبول داری که همیشه هرجا باز، کبوتری یافت شکارش میکند؟
ــ البته.
ــ خوب، اگر بازها همیشه طبیعت خود را حفظ میکنند، پس چطور گمان میکنی که انسان تغییر خواهد کرد؟
ــ اُه، اینجا اختلاف عمیقی جود دارد، به دلیل آزادی خواسته...
Chopin
ــ کاملا حق با توست، چرا که وقتی انسان به باغ عدن قدم گذاشت؛ در آنجا تخم کار کاشت تا بتواند کار کند؛ این اثبات میکند که انسان بهدنیا نمیآید تا استراحت کند.
مارتین گفت: بیایید بدون نظریهپردازی، کار کنیم. این تنها روش قابل تحمل کردن زندگی است.
BookishFateme
اگر این بهترین دنیای ممکن است، دنیاهای دیگر چگونهاند؟
Mehrdad Pourkhazaeyan
در این کشور گاهگاهی لازم است برای دلگرمی دیگران دریاسالاری را بکشند.
Mehrdad Pourkhazaeyan
من متوجه شدهام که در جهان ما همه چیز بر خطاست؛ کسی جا و وظیفهاش را در جامعه نمیداند، اینکه دارد چه میکند یا چه باید بکند، و جدا از موقعِ غذاخوردن، که مردم به قدر کافی خوشمشرب و دمساز هستند، تمام روز به جروبحثهای بیفایده سپری میشود
nazanin z
صدها بار خواستم که خودکشی کنم ولی همیشه زندگی را بیشتر دوست داشتم. این مرض مسخره، شاید از بدترین غرایز باشد؛ چیزی احمقانهتر از این هست که باری را که میتوانی روی زمین بگذاری بر دوش بکشی یا در ترس و وحشت زندگی کنی و همواره به آن بچسبی یا ماری را نوازش کنی که تو را میبلعد تا قلبت را نیز بخورد؟
ایران آزاد
کاندید در کشتی هلندی آه کشید: آه، پانگلوس! پانگلوس! آه، مارتین! مارتین! آه، کونهگوند عزیزم! این چه دنیایی است؟
مارتین جواب داد: چیزی دیوانه، پلشت.
nazanin z
هرحال آنچه را میگویم که به آن باور دارم و خیلی کم اهمیت میدهم که دیگری با من موافق باشد.
nazanin z
ــ ولی مگر رضایت در انتقاد از همهچیز نیست، در دیدن زشتیهایی که دیگران فکر میکنند زیبایی است؟
ــ یعنی رضایت، در نداشتن رضایت؟
nazanin z
صدها بار خواستم که خودکشی کنم ولی همیشه زندگی را بیشتر دوست داشتم
متین
سگها، میمونها و طوطیها هزار بار کمتر از ما بدبختند.
متین
از تکتک مسافران این کشتی بخواهید تا داستان زندگیشان را برایتان تعریف کنند، اگر حتا یک نفر را پیدا کردید که به روز تولدش نفرین نفرستاده باشد، یا به خود نگفته باشد که بدبختترین انسان است، مرا با سر به دریا بیندازید.
مستاصل!
ــ شما با قدیس جیمزِ کومپوستلا به جنگ ژزوییتها میرفتید، حالا برای ژزوییتها میجنگید. من راه را خوب میشناسم. شما را به منطقهٔ آنها خواهم برد، آنها از داشتن فرماندهای که مشق نظامی بلغارها را بداند، خوشحال خواهند شد. بخت بلندی خواهید داشت. اگر آدم در یک دنیا به حقش نرسد در دنیایی دیگر به آن میرسد. جالب نیست که چیزهای جدید میبینیم و کارهای جدیدی میکنیم؟
مستاصل!
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان