ای ناخدای شوربخت
مغلوب در سرزمین من،
شاید که بالهای غرور تو
هنوز
پروازی بلند گیرند
بر فراز واپسین خیزاب،
فراز خیزاب مرگ.
از: «چکامهای برای مرغ دریایی سترگ مهاجر»
سروده: پابلو نرودا
vahid
آی،
پرندهٔ دور پرواز
تو در فراسوها
برفراز دریاهای گمشده
مابین قارهها
سرگشته مینمودی؛
تپش بالی و
زنگ ضربهٔ پرها:
شاهوارانه
مسیر خویش را خردکی دگر کردی و
پیروز و پایدار
راه بیرحم و غریبانهٔ خود را
پیش گرفتی
vahid
ای قهرمان،
- به او چنین گفتم؛
هیچکس بر فراز خاک میدانچهای عمومی
تندیس الهامبخش تو را
علم نخواهد کرد،
هیچکس.
به جای آن
در میان درختان غار، با تشریفاتی رسمی و دلگیر،
مجسمه مردی سبیلو
در لباس فراک یا که با شمشیر
نصب خواهد شد؛
مردی که درگیر و دار جنگ
زن دهقانی را کشت،
مردی که با خمپارهای خونبار
مدرسه دختران کوچک را
ویران کرد،
vahid