بریدههایی از کتاب جنایت و مکافات
۴٫۴
(۵۱۲)
من که میگویم مردم بیشتر از هر چیز از این وحشت دارند که قدمِ تازهای بردارند یا حرفِ تازهای بزنند
Morteza Rahmani
هر چرند و پرندی که دلت میخواهد بگو، اما به راه و رسمِ خودت، آن وقت من حاضرم پایت را هم ببوسم. چون مزخرف گفتن به شیوهِ خود، هزار بار بهتر از منطقی حرف زدن به شیوهِ دیگران است.
امیررضا
کسی که دنبالِ دو تا خرگوش بدود، به هیچ کدام نمیرسد.
Morteza Rahmani
من از آنها نیستم که زیرِ بارِ حرفِ زور بروم. مرامم همین است. چون معتقدم حرفِ زور شنیدن یعنی آب به آسیابِ استبداد ریختن.
اکرم ملایی
آدمیزاد به همه چیز عادت میکند
Morteza Rahmani
حتی چرت و پرت را هم نمیتوانیم به شیوهِ خودمان بگوییم. هر چرند و پرندی که دلت میخواهد بگو، اما به راه و رسمِ خودت، آن وقت من حاضرم پایت را هم ببوسم. چون مزخرف گفتن به شیوهِ خود، هزار بار بهتر از منطقی حرف زدن به شیوهِ دیگران است. در موردِ اول، تو یک انسانی؛ در موردِ دوم، فقط یک طوطی مقلّد!
Morteza Rahmani
برای کمک کردن به دیگران، آدم اول باید حقِ آن کار را داشته باشد
Morteza Rahmani
گاهی آدم در اولین برخورد با یک غریبه، بیاین که حرف و سخنی رد و بدل شده باشد، ناگهان احساس میکند که قیافه طرف به دلش نشسته است.
abolfazl
مردم بیشتر از هر چیز از این وحشت دارند که قدمِ تازهای بردارند یا حرفِ تازهای بزنند
🌱ehsan
آدمی را فقط «به تدریج و با دقتِ نظر میشود درست شناخت»
Morteza Rahmani
«در این که گناهکاری، حرفی نیست. میدانی چرا گناهکاری؟ چون خودت را به خاطرِ هیچ و پوچ فروختهای، خودت را به خاطرِ هیچ و پوچ تباه کردهای. این است که وحشتناک است!
pejman
خواب دیده بود که دنیا را طاعونی ناشناخته و دهشتناک برداشته است؛ مرضی که از اعماقِ آسیا سرچشمه گرفته و سرتاسرِ اروپا را درنوردیده است. همه، به استثنای برگزیدگانی انگشتشمار، محکوم به هلاکاند. کرمِ انگلِ جدیدی ظهور کرده بود که به چشم دیده نمیشد و فقط در پیکرِ آدمیان امکانِ رشد و نمو داشت.
Mithrandir
زنها گاهی میتوانند تا سرحدِ کوری و شیدایی عشق بورزند؟
Morteza Rahmani
«کسی که وجدان داشته باشد و به اشتباهِ خودش پی ببرد، به عذابِ وجدان دچار میشود. همین مکافات برای او کافی است ... اشدِّ همه محکومیتهای کیفری است.»
Sophie
اما این قدر هم دیگر فکر نکن. بیخیال طی کن. خودت را بسپر دستِ جریانِ زندگی. نگران هم نباش، زندگی خودش تو را به ساحلِ مقصود میرساند، خودش زیرِ پایت را محکم میکند.
Morteza Rahmani
من فقط یک بار به دنیا میآیم، دو بار که به دنیا نمیآیم؛ حوصله هم ندارم بنشینم منتظرِ «سعادتِ جامعه» باشم؛ میخواهم زندگی کنم، اگر نه، سرم را بگذارم بمیرم. خب؟
Mithrandir
من که میگویم مردم بیشتر از هر چیز از این وحشت دارند که قدمِ تازهای بردارند یا حرفِ تازهای بزنند
Raymond
هر کس بهتر بتواند خودش را فریب بدهد، خوشتر زندگی میکند. هه هه!
Mithrandir
در این که گناهکاری، حرفی نیست. میدانی چرا گناهکاری؟ چون خودت را به خاطرِ هیچ و پوچ فروختهای، خودت را به خاطرِ هیچ و پوچ تباه کردهای. این است که وحشتناک است!
Azad
هیچ میدانید، آقا، هیچ میدانید پناهی نداشتن یعنی چه؟ چون هر آدمی دستِ کم باید جایی داشته باشد که به آن پناه ببرد.
Bookworm
اصلا برای آدمهای عمیق و حساس، درد و رنج لازم است
زهرآ
هیچکس حرفِ هیچکس را نمیفهمید. هر کس فکر میکرد حقیقت فقط در وجودِ خودش لانه کرده است.
کاربر ۷۵۹۵۱۹۱
کسی که وجدان داشته باشد و به اشتباهِ خودش پی ببرد، به عذابِ وجدان دچار میشود. همین مکافات برای او کافی است ... اشدِّ همه محکومیتهای کیفری است.
Morteza Rahmani
به او فکر میکرد، به این که چقدر عذابش داده بود، چقدر خون به دلش کرده بود؛ به رخساره تکیده بیرنگش فکر میکرد؛ اما حالا دیگر از این یادآوریها ناراحت نمیشد. میدانست که از این پس همه آن رنجها را با عشقِ بیدریغ جبران خواهد کرد.
پس چه شد، کجا رفت آن همه زجر و درد؟
MohammadAA2000
«نمیدانم کجا، داستانِ مردی را خواندم که به مرگ محکوم شده بود. ساعتی مانده به اجرای حکمِ اعدام، میگفت یا فکر میکرد که اگر مجبور بود جایی زندگی کند مثلِ صخرهای بلند، لبه پرتگاهی باریک که فقط به اندازهِ ایستادنِ یک نفر جا داشته باشد، جایی که دور تا دورش درههای بیانتها، اقیانوس، ظلمتِ ابدی، تنهایی ابدی، توفانهای ابدی باشد؛ اگر مجبور بود یک عمر ــ هزار سال، یا اصلا تا قیامِ قیامت ــ در چنین جایی و چنین شرایطی زندگی کند، باز هم ترجیح میداد زندگی کند تا این که همان دم بمیرد! آخ، فقط زندگی کردن، زندگی کردن، زندگی کردن! تحتِ هر شرایطی ... فقط زندگی کردن! چه حقیقتی است این، خدا، چه حقیقتی!
Morteza Rahmani
در دنیا هیچ کاری سختتر از صداقت و صمیمیت نیست، هیچ کاری هم آسانتر از تملق و چاپلوسی. در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمه ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همه حرفها تا نقطه آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمه گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد. چاپلوسی، هر چقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِ کم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیتِ اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را در بر میگیرد.
اکرم ملایی
«چی؟ کشیش؟ نه، کشیش میخواهم چهکار؟ مگر پولتان زیادی کرده که میخواهید یک روبل هم خرجِ کشیش کنید؟ من که گناهی ندارم. خدا بیکشیش هم باید گناهانِ مرا ببخشد. خودش میداند که من چقدر زجر کشیدهام! نبخشید هم نبخشید، چهکارش کنم!»
Morteza Rahmani
خواب دیده بود که دنیا را طاعونی ناشناخته و دهشتناک برداشته است؛ مرضی که از اعماقِ آسیا سرچشمه گرفته و سرتاسرِ اروپا را درنوردیده است. همه، به استثنای برگزیدگانی انگشتشمار، محکوم به هلاکاند.
سید محسن روحانی
گاهی وقتها زنها از تحقیر و توهین خیلی هم بدشان نمیآید، بگذریم از قهر و غضبِ ظاهریشان.
Mithrandir
«حالا دیگر چطور ممکن است معتقداتِ او، معتقداتِ من نباشد؟ یا دستِکم احساساتش، آرزوهایش ...»
Mohamad Mahdavi
حجم
۶۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۱۱ صفحه
حجم
۶۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۱۱ صفحه
قیمت:
۲۲۵,۰۰۰
۱۵۷,۵۰۰۳۰%
تومان