بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پروفسور | طاقچه
تصویر جلد کتاب پروفسور

بریده‌هایی از کتاب پروفسور

۴٫۱
(۱۰)
شگفت آن‌‌‌‌که وضع هنری يکباره و به طور ناگهانی تغيير کرد و بهتر شد. اولين باری که او را ديدم چهره‌‌‌‌ای بی‌‌‌‌فروغ و پريده‌‌‌‌رنگ داشت. مثل دختری که در دنيا هيچ گونه دلخوشی و روزنه اميدی برايش وجود ندارد، امّا حالا ابرهای ابهام و نااميدی از سيمايش زدوده گشته و به جای آن پرتو اميد و سعادت در چهره‌‌‌‌اش می‌‌‌‌درخشيد، به نحوی که اين تغيير حالتش چون صبحی اميدبخش به جای افسردگی سابق جايگزين شده بود. من قبل از آن نمی‌‌‌‌توانستم رنگ چشم‌‌‌‌های بی‌‌‌‌فروغ اشک‌‌‌‌آلودش را تشخيص بدهم. آن هاله اندوهی که دور چشم‌‌‌‌های او را گرفته بود اينکه به شعاعی از خوشحالی و مسرت تبديل گشته بود که قلبش را روشن می‌‌‌‌ساخت و من می‌‌‌‌توانستم رنگ ميشی
زینب دهقانی
در درونم غوغايی بر پا بود که مانند امواج دريايی خروشان سرنوشتم را تعيين می‌‌‌‌کردند و من حيران مانده بودم که موج‌‌‌‌های عظيم و سهمگين دريا مرا به کجا می‌‌‌‌کشانند. خودم نيز نمی‌‌‌‌توانستم سرنوشت خويش را به وسيله يک ريسمان باريک به دريا پيوند دهم. اگر اين ريسمان با برخورد به صخره‌‌‌‌ها پاره می‌‌‌‌شد و از هم می‌‌‌‌گسست چه می‌‌‌‌شد؟
Faeze
ـ هنگامی که درختان ميوه و شاخه‌‌‌‌های گل سرخ انسان را احاطه می‌‌‌‌کند به راستی احساس آسايش و آرامش به آدمی دست می‌‌‌‌دهد و من بايد اعتراف کنم که شما هم بعضی اوقات بر اثر گرفتاری‌‌‌‌های روزمره و برخورد با اشخاص مختلف و کشمکش و گفت‌‌‌‌وگوی با آن‌‌‌‌ها همين احساس را داريد. من همواره آرزو می‌‌‌‌کنم فرصتی داشتم تا مدت يک ماه در يک قريه و در يک کلبه دهقانی زندگی کرده و در آن کلبه دور افتاده، در کنار طبيعت زيبا که اطراف آن را مزارع و جنگل‌‌‌‌های قشنگ فرا گرفته در آرامش به سر برم. به راستی که زندگی دور از شهر چقدر خيال‌‌‌‌انگيز و دلرباست. اين طور نيست آقای کريمزورت؟ ـ معلوم نيست، تا موقعيت و شرايط چه باشد و چه افرادی اين مناظر را تماشا کنند. خانم مدير ادامه داد و گفت: چه نسيم خنک و فرح‌‌‌‌انگيزی می‌‌‌‌وزد؟
زینب دهقانی
سلوک و رفتار او را به عنوان يک معلم تغيير دهد. او اکنون جای خود را بين شاگردان با روحيه‌‌‌‌ای قوی و قاطع باز کرده بود به گونه‌‌‌‌ای که همه فرانسيس را به ديده احترام نگريسته و از او اطاعت و فرمانبرداری می‌‌‌‌نمودند و به خوبی حس می‌‌‌‌کردند که ديگر قدرتی روی معلم خود ندارند. هرگاه شاگردی نسبت به او سرکشی و تمرد می‌‌‌‌کرد فرانسيس هيچ گاه اين سرکشی را به دل نمی‌‌‌‌گرفت. اينک او دارای طبعی استوار و متين بود که شاگردان قادر نبودند اين صفات را از او سلب نمايند. ستون محکمی از طاقت و تحمل در برابر مشکلات بود که هيچ شاگردی نمی‌‌‌‌توانست بر وی غلبه کند. قبلاً هنگامی که او را تحقير می‌‌‌‌کردند به گريه می‌‌‌‌افتاد، امّا اکنون در برابر اين تحقيرها تنها لبخند
زینب دهقانی
در طول اين مدت وجود من چون آسمان شب‌‌‌‌های پاييزی بود که شهاب‌‌‌‌ها و ستاره‌‌‌‌های دنباله‌‌‌‌دار در آن در حال ريزش بودند و پس از لحظه‌‌‌‌ای ناپديد می‌‌‌‌شدند. بارقه‌‌‌‌های بيم و اميد و آرزو و يأس تواما در افق سو سو می‌‌‌‌زدند و می‌‌‌‌درخشيدند، اما همه آن‌‌‌‌ها فانی و بی‌‌‌‌ثبات بودند و سپس در ماورا همه آن‌‌‌‌ها پرده‌‌‌‌های غم‌‌‌‌انگيز اوهام و تيرگی‌‌‌‌ها ظاهر می‌‌‌‌گشتند.
Faeze
تو در عالم رويا در جست‌‌‌‌وجوی مردمی همدل و هم نظر هستی و به دنبال آسايش خاطر می‌‌‌‌گردی، در صورتی که اينها هرگز در اين دنيا وجود واقعی نداشته‌‌‌‌اند و تنها فرشتگان اين نعمت‌‌‌‌ها را دارا هستند. فقط در بهشت می‌‌‌‌توانی روح انسان‌‌‌‌های کامل را بيابی، امّا روح تو هرگز کامل نخواهد شد.
کاربر ۴۹۱۳۰۲۳
آرزوهای دور و دراز تو به طرف يک سرزمين رؤيايی پرواز می‌‌‌‌کنند. مثل روشنايی همين قريه ايکس که تاريکی آن مبدل به روزی روشن و پراميد شده است
کاربر ۴۹۱۳۰۲۳
«استعداد و پشتکاری که در نهاد هر شخص وجود دارد تحمل مشکلات را هم به او می‌‌‌‌دهد. بيا و تصميم بگير که چه می‌‌‌‌خواهی و چه نمی‌‌‌‌خواهی، تو درباره اوج مشکلات و تحمل آن‌‌‌‌ها با خود صحبت می‌‌‌‌کنی، پس بنگر که آيا تاب و توان تو در برابر مشکلات و سختی‌‌‌‌ها به اوج خود رسيده است؟
کاربر ۴۹۱۳۰۲۳
من معتقدم سه چيز در اين دنيا مورد علاقه و تمايل اشخاص است: ثروت، شهرت و عشق و اين سه چيز چون خوشه‌‌‌‌های انگوری هستند که به داربست بلندی آويزان شده باشند. تو به خوشه‌‌‌‌ها نگاه می‌‌‌‌کنی بدون اين‌‌‌‌که بتوانی از آن استفاده کنی، چون در دسترس تو نيستند و داربست هم بلند است و تو کسی را نداری تا برايت يک نردبان بياورد. بنابراين، با بی‌‌‌‌اعتنايی از آن رد می‌‌‌‌شوی و می‌‌‌‌گويی انگورها ترش هستند.
mah
در مورد رفتار برادرم نسبت به من و تحمل غرور بيجا و خشونت‌‌‌‌بار او بايد بگويم تقصير از خود او بود نه من. بنابراين آيا بدرفتاری و ستمگری او مرا از راهی که انتخاب کرده بودم بازمی‌‌‌‌داشت؟ مسلماً نه، چون لااقل قبل از آن‌‌‌‌که از اين راه برمی‌‌‌‌گشتم به اندازه کافی تجربه پيدا کرده بودم. گرچه برای ورود به دروازه پيشرفت سخت در فشار و مضيقه بودم ولی مقصد و هدفم خوب بود.
Shamini
دريافتم که در اجتماع امروزی استعداد و مهارت در حاضر جوابی و گستاخی در سخن به مراتب بهتر و سازگارتر از تمايلات و احساسات شخصی است.
sky200

حجم

۳۱۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۳۱۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۳۸,۵۰۰
۳۰%
تومان