جملات زیبای کتاب اتفاق و دو داستان دیگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب اتفاق و دو داستان دیگر

بریده‌هایی از کتاب اتفاق و دو داستان دیگر

۳٫۸
(۴)
«چه‌قدر خوشگلی! این‌قدر زیبایی که برایم سخت است درک کنم مال من باشی...»
ملکوت
«آخر برای چی عجله داری؟» آنتونی گفت: «آرامش، عزیز من. آرامش، نه لاتاری.» چاقالو با لبخندی گل‌وگشاد گفت: «من برای زندگی‌ست که می‌دَوم...» در نور ماه، ردیف پنهانی دندان‌هایش دیده می‌شد. آنتونی گفت: «در این صورت به احتمال زیاد دیگر همدیگر را نخواهیم دید.»
Shekoofe Naser
فیلیپ که مطمئن بود حق دارد، گفت: «ولی من خواستم بدانم، تنها همین را می‌خواستم. همه باید بدانند!» مدیر گفت: «نه! همه برای شنیدن واقعیت به اندازه‌ی کافی پخته نیستند.»
ملکوت
من باید همه‌چیز را با آرامش از سَر بسازم، بدون عجله. وقت دارم. می‌بینی، از همین حالا یک شغل دارم، مگر نه؟ مسکن و چیزی برای خوردن دارم، می‌بینی میه‌تک. همه‌چیز روبه‌راه است. حالا نگاه کن ببین بعدش چی می‌شود. خانواده ــ آنتونی یکی از انگشتانش را خم کرد ــ و خانه‌ای کوچک از خودم. میه‌تک این چیزی‌ست که برایم از همه‌چی مهم‌تر است. تابه‌حال هیچ‌وقت نداشته‌امش.» سرکارگر که مجذوب کلام آنتونی شده بود ناگهان گفت: «درست است.» آنتونی دو انگشت دیگرش را هم خم کرد و ادامه داد: «زن، چند بچه، ناهار با خانواده. همیشه در خانه. بله، در خانه! نه در میخانه، نه در غذاخوری! بعدِ کار، استراحت در خانه، با بچه‌هایی که دور آدم را می‌گیرند. یکشنبه‌ها گردش. یک سیگار بعدِ غذا. غذا هم همیشه در خانه. یک زنِ خانه‌دار. تمام درآمدم را می‌دهم به او، فقط پولِ سیگار خریدن را نگه می‌دارم. کار... خانه... زن و بچه... آرامش، آه!»
رضا عابدیان

حجم

۱۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۶۹,۰۰۰
۵۰%
تومان