بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طلابازی | طاقچه
تصویر جلد کتاب طلابازی

بریده‌هایی از کتاب طلابازی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۱۳ رأی
۲٫۷
(۱۳)
چه‌قدر زمان می‌توانست دست‌نیافتنی بودن آدم‌ها را حل کند
farzane
لب‌باریک‌ها، همه‌شان آدم‌های مصممی‌اند، از بس لب‌هاشان را فشار می‌دهند به‌هم و فکری‌اند، سخت می‌شود فهمید که چی زیر سر دارند.
سپیده
آدم نه به تنهایی عادت می‌کند، نه به شلوغی
farzane
آدم که تا ابد نمی‌تواند چیزی را کنارش نگه دارد. یک کیف‌پول چرم ایتالیایی هر چه‌قدر هم جنسش خوب باشد، توی جیب آدم می‌پوسد.»
مهساس
با این‌که همیشه تنها بودم اما جنس رابطهٔ میان زن‌وشوهرها را از دوستی‌ها تشخیص می‌دادم. همه‌چیز دوستی‌ها فیک بود؛ نگاه‌ها، حرف‌ها و حتا دروغ‌هاشان. به این دوتا هم نمی‌خورد زن‌وشوهر باشند. حس عجیبی بهم می‌گفت از این رابطه‌های نیم‌بند دوروزه که تهش به یک عطر بولگاری ختم می‌شود هم ندارند.
سپیده
لبخند جان‌داری زد و گفت: «زود برگرد خانه. من هم خودم را می‌رسانم.» چه‌قدر خوشم می‌آید که حرف‌هایش هیچ‌وقت از این حرف‌های دستمالی‌شده نیست. هیچ‌وقت نمی‌گوید مواظب خودت باش. پیدا می‌شود که مواظب خودش نباشد؟
farzane
طلابازی در ادبیات فارسی اصطلاحی است برای کیمیاگرانی که می‌کوشیدند مس را به طلا تبدیل کنند اما موفق نمی‌شدند. به تعبیری طلابازی می‌کردند.
سپیده
کیفی‌ها همیشه در یک تردید ابدی زندگی می‌کردند. وقتی به‌شان سرِ وقت طلا می‌دادی و چک‌های اجرت‌شان پاس می‌شد، اندازهٔ قهرمان‌های فیلم‌ها دوستت داشتند، اگر خلافش تا می‌کردی طوری به تو خیره می‌شدند که انگار زده‌ای عزیزترین کَس‌شان را ناکار کرده‌ای.
مری
«آره، فکر کن، یک F۲۳ داشته باشی. بالای ابرها، روی سر همهٔ آدم‌ها، احساس کنی از همه بالاتری. کسی هم کنارت نباشد و افسار این پرندهٔ سرکش دست تو باشد. دست‌هات را باز کنی و چشم‌هات را ببندی و به این فکر کنی که آن‌قدر سوخت توی باکت هست که تا هر جا دلت بخواهد پرواز کنی. یا اصلاً یک اِف ۳۵ لاکهید مارتین رادارگریز داشته باشی. خیالت هم راحت است که کسی ردّت را نمی‌زند. آن وقت هر جا بخواهی می‌توانی بروی.»
مری

حجم

۲۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

حجم

۲۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان