بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خط انتقال معارف | طاقچه
تصویر جلد کتاب خط انتقال معارف

بریده‌هایی از کتاب خط انتقال معارف

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۰ رأی
۳٫۸
(۱۰)
شوخی نیست! من این را خیلی راحت به شما می‌گویم اگر دنیا برایتان بزرگ است، خیالتان راحت باشد که به آخرت، حتی اگر با ادله هم برایتان اثبات بشود ایمان و گرایش ندارید. بحث یقین نیست. بحث برهان نیست. بحث خواستن است.
ali shafiee
شوخی نیست! من این را خیلی راحت به شما می‌گویم اگر دنیا برایتان بزرگ است، خیالتان راحت باشد که به آخرت، حتی اگر با ادله هم برایتان اثبات بشود ایمان و گرایش ندارید. بحث یقین نیست. بحث برهان نیست. بحث خواستن است. نمی‌خواهی؛ چون اینجا برایت بزرگ و گشاد است. مگر مرض دارم هجرت کنم وقتی که این همه دور و برم آب و علف است؟! گوسفندهایم را بردارم کجا بروم؟! ولی وقتی که گوسفندهایت دنیا را چریده باشند، وقتی که دنیا برایت تنگ شده باشد، وقتی آسمان آنقدر کوتاه شود که نتوانی سرت را بلند کنی و مجبور باشی سرت را روی زانوانت بگذاری و گریه کنی؛ اگر این آسمان پایین و این دنیای تنگ را احساس کردی، آن موقع به امامت، به ولایت، به رسالت، به دین، به وحی، به غیب محتاج می‌شوی؛
ریحانی
خدایا! ما جز تو هیچ نداریم.
محمدرضا میرباقری
انسان وقتی به بن‌بست تجربه و عقل و عرفان خود رسید به وحی روی می‌آورد
محمدرضا میرباقری
دل‌ها ظرف‌هایی هستند که بهترینشان با ظرفیت‌ترینشان است.
محمدرضا میرباقری
نمی‌خواهی؛ چون اینجا برایت بزرگ و گشاد است. مگر مرض دارم هجرت کنم وقتی که این همه دور و برم آب و علف است؟! گوسفندهایم را بردارم کجا بروم؟! ولی وقتی که گوسفندهایت دنیا را چریده باشند، وقتی که دنیا برایت تنگ شده باشد، وقتی آسمان آنقدر کوتاه شود که نتوانی سرت را بلند کنی و مجبور باشی سرت را روی زانوانت بگذاری و گریه کنی؛ اگر این آسمان پایین و این دنیای تنگ را احساس کردی، آن موقع به امامت، به ولایت، به رسالت، به دین، به وحی، به غیب محتاج می‌شوی
ali shafiee
استدلال، تحمیل براندیشه است، در حالی که تمثیل، همراهی با اندیشه برای شهود مباحث است.
محمدرضا میرباقری
گاهی می‌خواهید با کسی حرف بزنید، می‌بینید می‌رود و محل نمی‌گذارد. من خودم هم زیاد مبتلا شده‌ام و هم مبتلا کرده‌ام
محمدرضا میرباقری
خدایا! ما هم دلمان می‌خواهد نور چشم اولیاء، بقیة الله را، آنچه را که تو برای ما باقی گذاشته‌ای، ببینیم و به او نزدیک شویم، گر چه آزارش می‌دهیم، گر چه بوی ما، رنگ ما، حالت‌های ما، آداب ما، جدآ آزار دهنده است، ولی چه کنیم، ما او را دوست داریم ... تو عنایتی کن!
Abdul_mahdi
پس اگر دین از مقوله ایمان باشد و ایمان هم از مقوله عواطف و احساسات، امکان این انتقال وجود نخواهد داشت. امکان انتقاد هم وجود نخواهد داشت. در نتیجه خط انتقال معارف به کلی بسته می‌شود.
ali shafiee
از میان ده حکم، هنگام تعارض و هنگام تزاحم، آنکه مهمتر است، آنکه مندوحه ندارد، آنکه بدل ندارد، آنکه زمان محدود دارد، آن حکم، مقدم است وگرنه صرف تسلیم قلب تو، پاکی و خوبی تو، کفایت نمی‌کند.
محمدرضا میرباقری
می‌بینی که علم تنها هفتاد سال تو را روشن می‌کند در حالی که تو احتمالا بیش از هفتاد سال هستی و روابط تو خیلی گسترده‌تر است و اهداف تو هم بیش از امن و رفاه و رهایی است.
محمدرضا میرباقری
وقتی که من، دل از دنیا بیرون فرستاده باشم، هر کاری که در دنیا بکنم الهی است؛ چه بخورم، چه بخوابم، چه بنشینم و چه دعوا کنم و فحش بدهم و اگر دل از دنیا بیرون نفرستاده باشم، هر کاری بکنم دنیایی است، چه نماز بخوانم و روزه بگیرم و چه عرفان و کلام قدیم و جدید بگویم، همه‌اش به این دنیا برمی‌گردد. این بسط وجودی من است که من را از این دنیا بیرون می‌برد.
Mousavi.morteza
آن‌هایی که از دریاها گذشته بودند، بعدآ دیدیم که در ته استکانی غرق شدند.
zara
خیلی راحت می‌شود از دین گذشت، چون وقتی چیزی ضروری نیست، دیگر مهم نیست، که هفتاد و دو ملت را می‌توانی برایش عذر بگذاری،
عباس
وقتی که آگاه شدی که خدا، رنج‌ها و گرفتاری‌هایت را می‌خرد و رب تو همراه تو هست، اینجا حتی اگر راه بر تو سخت شد، حتی اگر همراه‌ها بر تو آشفتند، دیگر چه باکی داری؟ چه کم خواهی آورد؟
Mousavi.morteza
آن‌هایی که از دریاها گذشته بودند، بعدآ دیدیم که در ته استکانی غرق شدند.
عباس
یکی از مراحل مرگ این است که تو از دنیا بیرون بروی قبل از این که بیرون رفته باشی. تو از دنیا بزرگ‌تر شده‌ای. وقتی‌که توسعه پیدا کردی، بسط وجود تو باعث می‌شود که از این دنیا بیرون بروی، قبل از این که از این دنیا بیرون رفته باشی. کسی که از این دنیا به این نحوه بیرون می‌رود، دیگر نمی‌تواند برای این دنیا کار کند، این دنیا برای او محدود است.
رهرو
تعلق‌ها مشکل ساز است. آدم را گرفتار می‌کند و نمی‌گذارد آدم وافی باشد. نمی‌گذارد انسان به آنچه می‌گوید وفا کند و سرشار باشد. نمی‌تواند روی تعهدهایش بایستد. تعلق، تعهد شکن است و این مشکل‌ساز است.
Mousavi.morteza
استمرار حرکت، مهم‌تر از سرعت حرکت و مهم‌تر از حجم حرکت است. تو ممکن است جریان بزرگی را راه بیندازی، ولی ادامه یافتن آن مشکل است؛ که: «قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیهِ خَیرٌ مِنْ کثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ کمِ مستمر در این جریان کارسازتر و مهم‌تر است.
Mousavi.morteza
باید به این نکته توجه کنی که تو مسیطر نیستی، وکیل نیستی؛ که مبشّر، مذکر و معلّمی. همین و همین. تو آمده‌ای آدم‌ها را نقد کنی، خواستند بیایند، نخواستند نیایند. تو آمده‌ای ایجاد زمینه کنی، نیامده‌ای که آدم‌ها را بسازی، بین این دو خیلی فرق است. یک وقت می‌گویم آمده‌ام آدم‌ها را بسازم، بعد نگاه می‌کنم می‌بینم هیچ کس ساخته نشده، در نتیجه می‌گویم: خاک بر سرم! بیچاره شدم! و...، بعد نتیجه می‌گیرم که دیگر کاری نکنم! نه! چه کسی گفته تو باید آدم بسازی؟ تو آمده‌ای وجودهایی را نقد کنی؛ «لست علیهم بمصیطر»، «لست علیهم بوکیل»، «انما انت منذر».
Mousavi.morteza
عیادت و سرکشیدن‌هاست. اینکه به مریض برسی. من به خاطر این که به دو ساعت درسم برسم و درسم به هم نخورد، استاد یا همکلاسی خودم را که سه هزار ساعت درس متراکم است با گلو درد رها می‌کنم. او با گلو درد می‌میرد و یا تنهای تنها و گرفتار هزار بغض و خستگی می‌شود که چه؟ که من منظم هستم؟ این نظم است؟ حفاظت از یک ساعت و از دست دادن چهار هزار ساعت، این نظم است؟ این خود خواهی است.
Mousavi.morteza
حضرت علی در خطبه ۱۷۳ می‌فرمایند: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الاَْمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ»؛ کسی به امر ولایت سزاوارتر است که نیرومندتر و قوی‌تر باشد و امر خدا را بداند که چیست، نه حکم خدا را. حکم خدا را خیلی‌ها می‌دانند، ولی هنگام تزاحم‌ها و تعارض‌ها در متن زندگی و در متن معاشرت‌ها، نمی‌دانند حکم کدام است،
عباس
اگر کسی هدف برایش شیرین باشد، سختی راه برایش شیرین می‌شود و سختی همراه برایش قابل تحمل می‌شود. ولی اگر هدف شیرین نباشد، همراهی راه، همراهی همراهان هم قابل اعتماد نیست؛ چون راه فراز و نشیب دارد، کم و زیاد دارد.
Mousavi.morteza
جوان مشکلش این است که تواناست و باکش نیست، اصلا فکر نمی‌کند؛ یعنی حساب نمی‌کند که نیروی این چشم تمام می‌شود، باطری او آخرین لحظه‌هایش را طی می‌کند. با چشمش به هر چیزی نگاه می‌کند. با گوشش هر چیزی را می‌شنود. با دلش هر چیزی را جمع می‌کند. به هر چیزی اجازه ورود به لحظه‌هایش را می‌دهد و باکش هم نیست، خیال می‌کند چون به همان که می‌خواهد، می‌تواند برسد، همیشه هم همینطور خواهد بود. دلیل آن هم این است که یا توانمندی‌اش او را مغرور کرده و یا جهلش به دوری راه و به حجم مشکلات و اندازه‌های عظیم موانع او را مغرور کرده است و ...
Mousavi.morteza
وقتی بروم از صبح تا شب مطالعه کنم، البته وضعم بهتر می‌شود، فقه و اصولم درست می‌شود، ولی مگر این را از من خواسته‌اند که با فقه و اصولم، امام صادق را در سنگلاخ بیندازم و به این و آن، وضعیتم را نشان بدهم؟ آنچه از من می‌خواهند این معناست، این خشیت است، این روابط است. این که این خط منتقل شود. این نسل سرگردان، مستغنی و توانا شوند، نه همه مبتلا و گرفتار و ذلیل و ضعیف و از دست رفته.
Mousavi.morteza
حرف در این است که این بچه‌هایی که در دامان ما بزرگ شده‌اند و بچه‌های خود ما هستند، چرا با احساس ما، با معرفت ما، با اعتقاد ما گره نخورده‌اند و با این همه بیگانه‌اند. در جمع‌های ما، با اشک‌ها و با خنده‌های ما بیگانه‌اند. گریه کردن‌های ما را نمی‌فهمند. در جمع ما می‌آیند، مأنوس و سرگرم هم می‌شوند، ولی بین ما و آنها فاصله است.
zara
چه کسی داخل این لیمو، آبلیمو ریخته؟
shariaty
مسأله این نسل، فهم جدیدی است که باید برایش شکل بگیرد و امکان جدیدی است که باید برایش فراهم شود و تشکل جدیدی است که باید پیدا کند. از این جهت باید بیاموزد که تحصیل او، تبلیغ او، کار جدیدی است که باید به آن رو بیاورد.
کاربر ۲۴۸۶۸۸۳
مردم سه گروهند: معلم، متعلم و آدم‌های پرت و خالی که به دنبال هر صدایی می‌روند.
f.r

حجم

۱۰۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۰۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان