بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بشنو از نی | طاقچه
تصویر جلد کتاب بشنو از نی

بریده‌هایی از کتاب بشنو از نی

۴٫۸
(۱۷)
عبادتی که مهم‌ترین کار در لحظه نباشد، عبودیت نیست و امر ندارد و اطاعت نیست و نور نخواهد داد.
نون صات
و این است که می‌گویند: کنْ لِما لاتَرْجُوا أَرْجی، به آنچه امید نداری امیدوارتر باش
محدثه
تمرکز و حضور ذهن، نتیجهٔ درک اهمیت مسأله است. آنها که احساس نیازی نمی‌کنند ناچار به توجه و تمرکز و حضور نخواهند رسید و این است که فقط با زبانشان دعا کرده‌اند، نه با تمام وجودشان. و این است که این دعا شور و نوری ندارد و اثری نمی‌گذارد، هر چند از دل پرشوری به ما رسیده باشد.
M.M. SAFI
نه تنها غیر او را نمی‌خوانم، از غیر او نمی‌خواهم، که حتی به غیر او امیدهم نمی‌بندم؛ که امیدها هرز می‌روند و به جایی نمی‌رسانند.
M.M. SAFI
اِلهی وَ سَیدی وَ عِزَّتِک وَ جَلالِک لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لاَُطالِبَنَّک بِعَفْوِّک وَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِلَؤْمی لاَُطالِبَنَّک بِکرَمِک؛ معبود من و بزرگ من! به عزت تو سوگند و به بزرگی تو قسم، که اگر مرا در برابر ذنب‌ها و جرم‌هایم مطالبه کنی، من تو را با عفوت مطالبه می‌کنم. و اگر مرا با پستی و فرومایه‌گی‌ام بگیری، تو را با کرامتت و لطفت خواهم گرفت. وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنی النّار لاَُخْبِرَنَّ أَهْلَ النّارِ بِحُبّی لَک؛ اگر مرا به آتش بکشی، به آنها که در آتش هستند خواهم گفت که من عاشق او بوده‌ام و او را دوست داشته‌ام. آنها را از عشقم آگاه خواهم کرد. آخر خدای من! اگر تو فقط برای دوستانت و فرمانبردارانت آمرزش داشته باشی، پس گناهکاران به چه کسی پناه بیاورند... اگر تو جز به وفاداران به خودت، کرامت نکنی، پس بدکارها از چه کسی کمک بخواهند. خدای من! مرا اگر به آتش بیندازی، دشمن تو شیطان شاد می‌شود، که یکی را ربودم و اگر مرا به بهشت برسانی رسول تو مسرور می‌شود، که یکی را آوردم. من به خودت قسم می‌دانم که تو خوشحالی رسول را بر خوشحالی دشمنت ترجیح می‌دهی و سرورِ رسولت را بیشتر دوست داری.
Ahmad
آن وقت که من می‌گویم: اَللّهُمَّ إِغْفِرلی، یا أَوَّلُ حاجَتی إِلَیک أَنْ تَغْفِرَ لی ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبی، باید از ذنب‌ها و جرم‌ها تصویری داشته باشیم. من که برای خودم به ذنبی معتقد نیستم؛ چون می‌بینم هم نماز خوانده‌ام و هم روزه گرفته‌ام و هم و هم، دیگر خدا چه چیزی را به من ببخشد و چه غفرانی را برای من داشته باشد، من از خدا طلبکار هم هستم دیگر چه جای عذر خواهی است. اما اگر بدانم هر چه جز او مرا حرکت داده و هر چه جز او مرا خوشحال کرده و یا رنج داده خسارت من و زیان من و ذنب من و گناه من است، آن موقع دیگر تمام گناه‌ها را، غیبت و تهمت و زنا و لواط، حساب نمی‌کنم، که این ذنب‌ها و جرم‌ها و این جورها و خیانت‌ها و بی‌وفایی‌ها را هم در نظر می‌آورم.
M.M. SAFI
بِک عَرَفْتُک وَ أَنْتَ دَلَلْتَنی عَلَیک وَ دَعَوْتَنی إِلَیک؛ من با تو تو را شناختم و حتی خودم را با تو دیدم، که خودآگاهی من و خودخواهی من، از توست.
Ahmad
عبودیت یعنی این که محرک‌ها و حرکت‌های تو کنترل شده باشند. محرکی جز الله نباشد، که دیگران نسیم‌های بی‌رمقی بیش نیستند و نمی‌توانند عظمت ما را بچرخانند و به بازی بگیرند.
ghofrani
تَوَکل عَلَی الْحَی الَّذی لایمُوت.
معجزه ی سپاسگزاری
هنگامی که ذنب در آن مفهوم وسیع برای تو مشخص شد و تو فهمیدی، هر نعمتی، هر نگاهی، هر حرکتی که در جای خود ننشیند، ذنب است و تو فهمیدی که یک ذنب در یک گوشه حبس نمی‌شود و ذنب‌های دیگر را به دنبال می‌آورد، در این موقع است که این گونه با احساس می‌گویی: اِلهی لاتُؤَدِّبنی بِعُقُوبَتِک. تو می‌فهمی که اگر هستی تو و عمر تو برای او نباشد و مصرف بت‌هایی شود که تو برای خودت گرفته‌ای، رنج می‌بری و عقوبت می‌بینی. و این اوست که تو را ادب می‌کند و از این بت‌ها می‌کنَد و ضربه می‌زند. اینجاست که از او می‌خواهی تا با ضربه‌ها تو را نسوزاند و در هنگامی که میان تو و بت‌هایت حائل می‌شود و حیله می‌کند، تو غافل نمانی و درس بگیری. وَلا تَمْکر بی فی حیلَتِک و در حائل شدن‌هایت مرا به مکر مگیر و در نقشه قرار مده. مکر؛ یعنی نقشه، یعنی؛ نیرنگ. و حیله؛ یعنی حائل شدن و فاصله انداختن. پس او حائل می‌شود و میان ما و بت‌ها فاصله می‌اندازد، میان ما و دل ما فاصله می‌اندازد. این فاصله انداختن‌ها را ما از آن غافلیم و در آن رنج می‌بریم؛ چون نمی‌دانیم که برای چه و بخاطر چه اتفاق افتاده‌اند.
Ahmad
یک جمله که در یک دعا است، پیش از آنکه یک جمله باشد، یک احساس است و این احساس نیاز، همراه شناخت‌هایی است و این شناخت‌ها هم نتیجهٔ تفکرها و مطالعه‌هایی. آیا می‌توان یک کلمه را بر زبان آورد پیش از آنکه احساسش در دل و شناختش در سر و توجه و مطالعه و بررسی‌هایش در تمام حواس ما رخنه کرده باشد؟ و آیا این چنین کلمه‌ای احساس و پیامش بدست می‌رسد و در دل می‌نشیند؟
M.M. SAFI
ولی در راه تو، از دست دادن، همان بدست آوردن است، که آنچه برای تو شد، باقی است و آنچه پیش ما مانده، فانی است. این ترس‌ها آن وقتی سبز می‌شوند که در راه تو نباشم، اما آنها که در راه بودند، در موج بحران و در اوج حادثه، فقط می‌گفتند: أَوَلَسْنا عَلَی الْحَقِّ؛ آیا ما بر حق نیستیم و آندم که می‌شنیدند و تأیید می‌شدند با تمام قاطعیت می‌گفتند: إذَاً لانُبالی؛ دیگر باک نداریم. اینها باک نداشتند که مرگ بر آنها وارد شود و یا آنها بر مرگ، که مرگ به آنها عمری جاودان می‌داد و دلقی رنگ رنگ می‌گرفت.
s.m.a57
تو خودت را تنهایی حس می‌کردی که باید شروع کنی، ولی اوست که تو را صدار زده و اوست که پیش از تو، تو را خوانده و اوست که شروع کرده و این تویی که جواب نداده‌ای. این درست است که من عطش دارم و آب می‌خواهم، اما آیا این عطش از آبی که جلوتر نوشیده بودم و امروز کمبودش، احساس عطشم را برانگیخته، نیست؟ پیش از این که من عطش داشته باشم، او آبم داده و حتی این عطش دلیل وجود اوست.
yousefik
از تمام دوری‌ها استغفار، از غیر تو استغفار، از هر چه غیر یار استغفرالله. ما به سوی تو بازگشتیم و این بازگشت اول ماست و منتظر بازگشت تو هستیم. ما میگوییم که: تُبْنا اِلَیک و تو میگویی: فَتابَ عَلَیهِمْ. توبهٔ ما آمدن است و توبهٔ تو احاطه است و رحمت مستمر است. فَتابَ عَلَیهِمْ. ما در توبهٔ خود بیداریم و از آنچه کرده‌ایم می‌گوییم در حالی که آنها را بزرگ می‌بینیم مأیوس نمی‌شویم، که تو را بزرگتر دیده‌ایم. تو با نعمت‌ها به ما محبت میکنی و ما با نعمت‌ها تو را عصیان می‌کنیم و دشمن را یاری می‌کنیم. خوبی تو بر ما همیشه می‌بارد و بدی‌های ما همیشه به سوی تو می‌آید. پیوسته و بی‌امان فرشته‌های خوب تو کارهای بد ما را به سوی تو می‌آورند. ولی این همه عصیان و این همه جفا جلوگیر لطف تو نیست که ما را در نعمت‌هایت بپیچی و با بخشش‌هایت ما را بپوشی.
Ahmad
نه عبادت و نه ریاضت و نه خدمت و نه هیچ کدام این‌ها ما را به جایی نمی‌رسانند. مادام که این‌ها از امر او الهام نگیرند و فقط از سلیقه و هوس ما آب بخورند، بهره‌ای نخواهند داد. با این تحلیل‌ها است که انسان به خودش پی می‌برد که چه ذنوبی در او خانه گرفته و در صدد برمی آید آن‌ها را پاک کند و کنار بگذارد؛ چون توجه به عامل درد برای درمان ضروری است. فَاِنْ عَفَوْتَ یارَبِّ فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ المُذْنِبینَ قَبْلی؛ خدای من! پس از این همه مانع اگر تو از من بگذری این تازگی ندارد که از بسیار مجرم‌هایی که پیش از من بوده‌اند گذشته‌ای؛ چون کرامت تو بزرگتر از این است که مجرم‌ها را مجازات کند و مقصرها را کیفر بدهد، که تو درمان می‌کنی و مداوا می‌نمایی و اگر ما این درمان را نپذیرفتیم، خودمان خواسته‌ایم و سوختن را برای خود نگهداشته‌ایم.
Ahmad
سپاس او را که همراه من است و هر وقت خواستم صدایش می‌زنم، برای نیازهایم و با او خلوت می‌کنم، هر جا خواستم، به خاطر رازهایم، بدون این که همراهی و واسطه‌ای بخواهم.
M.M. SAFI
أَینَ فَرَجُک الْقَریبُ أَینَ غِیاثُک السَّریعُ؛ آن گشایش نزدیک تو و آن دستگیری سریع تو کجاست؟ تا آن‌ها را که یک عمر باخته‌اند بدست بیاورد و آن‌ها را که یک عمر در بن‌بست بوده‌اند، راه بدهد.
M.M. SAFI
درد ما از این مسأله برخاسته که داریم با عادت‌ها زندگی می‌کنیم و کلمه‌ها را، احساس‌ها را، حقیقت‌ها را با تیغ عادتمان سر می‌بریم و داریم با دروغ‌هایمان زندگی می‌کنیم؛ که رزق ما همین دروغ‌های ما هستند و ما این رزق را برای خود قرار داده‌ایم؛ تَجْعَلُونَ رِزْقَکمْ أَنَّکمْ تُکذِّبُون. و از رزق او خود را محروم کرده‌ایم.
Ahmad
من همان هستم که هنگام بشارت به گناه با سر می‌دویدم و با تمام وجودم به آن سو رو می‌کردم و می‌کوشیدم. خدای من! من کسی هستم که تو مهلتم دادی، ولی باز نگشتم و پوشاندی ولی شرم نکردم و با عصیان‌ها، از حد گذشتم تا آن جا که از من چشم برداشتی و مرا رها کردی، ولی بی‌باک گذشتم.
M.M. SAFI
خدای من! من از تو ایمان و عشقی را می‌خواهم که به خاطر آن عشق، تو پاسدار و مباشر دلم باشی. به خاطر این متاع، این خانه را نگهداری کنی. و من از تو شناخت و یقینی را می‌خواهم که صادق باشد و در آن دروغ راه نیابد، یقینی که مرا امن و آرام بدهد. من از تو خشنودی را می‌خواهم تا با آنچه که دارم به سوی آنچه که باید داشته باشم رو بیاورم. یا ارحم الراحمین.
M.M. SAFI
این تویی که ما را خوانده‌ای. این تویی که در ما دمیده‌ای... این نوای توست، تو، از خودت بشنو، که ما سزاوار شنیدنت نیستیم. که ما از تو هیچ گاه نشنیدیم... این نوای توست. این نوای آشنای توست، در نی وجود ما. تو، بشنو از نی. از نی، این سر برآورده، از مرداب. از نی، این سرکشیده، تا فریاد.
M.M. SAFI
در دعا یک مرحله باید به تمام دعاها مرور کرد و با آنها آشنا شد. این مرور دو خاصیت دارد: یکی اینکه آنجا که زبان گنگ است و نمی‌توانیم از احساس خود حرف بزنیم به توضیح‌هایی می‌رسیم که بیا و ببین. و دیگر اینکه با این مرور، نیازهای ما از سطح آب و آش و در و دیوار و کفش و کلاه بالاتر می‌آید و نیرو و قدرت بیشتری در خود می‌بینیم که نه به خود که به تمام خلق می‌رسیم و غروری در ما می‌نشیند که نه اینها که تمام بهشت در ما شوری نمی‌آورد. آنجا که آن روح‌ها به تمام هستی قانع نشده‌اند و می‌خواهند وابستگی‌هایشان بریده شود و راهشان را طی کنند، چگونه می‌توانیم ما بخواهیم که سنگ‌ها و مانع‌ها را در میان راه و در پیشاپیش ما بریزند.
محمد عمار
وَ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذی أَسئَلُهُ فَیعْطینی وَ إِنْ کنُتَ بَخیلاً حینً یسْتَقْرِضُنی. وقتی او از من قرض می‌خواهد و از داده‌های خودش از من طلب می‌کند، تا من به جریان بیفتم و در جریان، بهره بدهم و بهره ببرم، بارور شوم و بارور کنم و همچون آب‌های راکد نگندم و همچون شیر مانده در پستان، چرک و دمل نشوم، من بخل می‌ورزم و خیال می‌کنم که با دادن، کم می‌شوم، در حالی که پستانی را که می‌دوشی، رگ می‌آید و زیاد می‌شود و هنگامی که رهایش کردی می‌خشکد و حتی پیش از خشکیدن، چرک و دمل می‌شود. من با این که هستیم از خود اوست و به او قرض نمی‌دهم، ولی او همین که سراغش آمدم و از او خواستم به من می‌بخشد و این گونه با چوبکاری ادبم می‌کند و این گونه شرمسارم می‌سازد.
کاربر ۲۰۴۳۵۲۵
اِلهی أَنُتَ أَوْسَعُ فَضْلاً وَ أَعْظَمُ حِلْمآ مِنْ أَنْ تُقایسَنی بِعَمَلی أَوْ أَنْ تَسْتَزِلَّنی بِخَطیئَتی؛ این همان جمله‌ای است که در مراحل پیش مطرح شده بود و اکنون باز مطرح می‌شود. خدای من! فضل گسترده‌تر و حلم بزرگ‌تر تو نمی‌گذارد که مرا با کارهایم مقایسه کنی و یا به بدی‌هایم بگیری. تو، به من ببخش، هدیه کن. داد و ستد نیست. تو مرا بپوشان و تو حتی مرا توبیخ مکن و سرزنش منما؛ چون من همانی هستم که...
Ahmad
من از تو می‌خواهم تمام دلم را از خودت پر کنی تا به سوی غیر تو نروم. من از تو خشیت را می‌خواهم نه خوف را و ترس را. من دیگر نه از ظلم تو می‌ترسم، که تو را شناخته‌ام چقدر مهربانی و نه از جرم خودم وحشت دارم، که کرامت تو را دیده‌ام که بزرگواری. من از تو خشیت را می‌خواهم و همیت را و خشوع را. درک عظمت تو و احساس بزرگی تو می‌تواند این خشیت را در من بگذارد. منی که از یک کوه بلند و از یک رود عظیم و یک دریا به خشیت می‌رسم. من از تو خشیت را می‌خواهم و باور به دستور و گرایش به خودت را.
Ahmad
ای صاحب جلال و اکرام! تو مرا از محبوب‌هایم ببر و از عشق‌هایم بکن و دیدار و لقاء خودت را بر من محبوب کن تا من لذت این خطاب را حس کنم؛ یا اَیهَا الاِنْسانُ اِنَّک کادِحٌ اِلی رَبِّک کدْحَآ فَمُلاقیه؛ ای انسان، تو که با کوله بار رنج‌هایت و فشارهایت به سوی او راه افتاده‌ای، پس به لقاء او می‌رسی. خدا! تو این لقاء را محبوب من و خواستهٔ من قرار بده، وَ أحْبِبْ لِقائی؛ و تو این لقاء و دیدار را بپسند. مباد که تو مرا نخواهی... تو در این لقاء برای من راحت و شادی و کرامت را بگذار. راحتی پس از رنج‌ها و کرامت پس از خواری‌ها و محکومیت‌ها.
Ahmad
هیچ دیده‌ای که مجرمی در محاکمه مشتش باز شود و جرمش روشن شود؟ دیده‌ای که چگونه زبانش می‌گیرد و اضطراب و التهاب و دستپاچگی از تمام کلمات و حالات و نگاه‌هایش می‌بارد؟ جرم و گناه این گونه زبان مرا سنگین کرده و من با چنین زبانی دارم تو را می‌خوانم. و هنگامی که زبانی سنگین می‌شود، انسان با قلبش و با دلش حرف می‌زند، ولی باز آن هم دلی که جرم‌هایش به هلاکتش رسانده
M.M. SAFI
خدای من! من همان کم هستم که تو زیادش کردی. و همان مستضعفی هستم که تو یارش شدی. و همان تنهایی هستم که حتی به خانه راهم نمی‌دادند و تو همراهش ماندی. و با این همه من، من کسی هستم که از تو در خلوتم شرم نکردم و در جمعم در بند تو نماندم.
M.M. SAFI
ای بهترین کسی که خواستاری او را خوانده و ای بالاترین کسی که امیدواری به او دل بسته، ای خدای من! من با آن همه عصیان و ظلم و با آن همه جفا فقط با رشتهٔ اسلام و با پاسداری قرآن و با عشقم به رسول، امید نزدیکی و قرب تو را دارم. تو این امید و این أنس ایمانم را به وحشت مینداز.
Ahmad
خدای من! اگر تو مرا با زنجیرهایی که خودم برای خودم بافته‌ام همراه کنی و مرا در میان تمام خلق محروم گردانی و چشم‌ها را به بدی‌های من راهنمایی کنی و مرا بسوی آتش‌ها روانه سازی و میان من و خوبی‌ها فاصله بیندازی، من امیدم را از تو نمی‌برم و صورت آرزویم را از تو باز نمی‌گردانم و عشق تو از دلم بیرون نمی‌رود. من آن همه پوشش و ستر تو را فراموش نمی‌کنم، گرچه غفلت‌ها گریبانم را گاهی بگیرند. عشق تو در من هست. تو بیا عشق‌های دیگران را بیرون کن، که مرا به هر طرف نکشند و مرا به غفلت‌ها و در نتیجه به عصیان‌ها و سرکشی‌ها و هجوم‌ها آلوده نکنند.
Ahmad

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان