بریدههایی از کتاب صراط
۴٫۴
(۱۰۹)
تو نخواه که در روز اول تصمیمت، دلی را داشته باشی که زنده دلها پس از سالهای سال آباد کردهاند. و قلب سلیمی را صاحب شده باشی که رسولها با یک عمر ریاضت و رنج ساختهاند و به نزد خدا آوردهاند.
زهرا سادات
ما عاشق آفریده شدهایم.
ــسیّدحجّتـــ
داستان انسان، داستان شکر و کفر است، در هر لحظه پیش میبرد و یا عقب میافتد. این طور نیست که خیال کنی در یک جا ایستادن، در همانجا ماندن است، که ایستادن عقب گرد است و پایین رفتن.
آلوین (هاجیك) ツ
این بزرگترین جنایت است که یک دسته بشناسند و بسنجند و تصمیم بگیرند و من اجرا کنم. مگر مغز من در سر دیگران است که برای من تصمیم میگیرند؟
اِیْ اِچْ|
کاروان رفت و تو دیگر با پا نمیرسی. فکر پرواز باش، بال بگشا و اگر بال هم نداری فریاد کن اهدنا الصراط.
زهرا سادات
از تو تنها عمل نمیخواهند. عمل اسکناس است که ارزش ندارد. ارزش آن وابسته به پشتوانهی آن است. مهم عبادت نیست، مهم عبودیت است.
زهرا سادات
ایمان بر تمامی وجود تو پراکنده است. ممکن است دست تو ایمان آورده باشد، ولی هنوز چشم تو ایمان نیاورده باشد و خالی مانده باشد.
zahra
گم گشت فیض و راه به جایی نمیبرد
ای رهنمای گمشدگان، اهدنا الصراط
اِیْ اِچْ|
تلقی هر کس از آزادی، وابسته به حرکت و به مانعی است که با آن برخورد کرده است.
میـمْ.سَتّـ'ارے
لَو عَلمَ الْمُدْبِرُونَ عَنّی کیفَ انْتظاری لَهُم وَ اشتیاقی اِلی تْرک مَعاصیهِم لَماتُوا شَوقاً بی و تَقَطَّعَت اَوْصالَهُم عَنْ مَودَّتی. اگر اینها که به من پشت کردهاند و رفتهاند میدانستند که چگونه در انتظارشان هستم و چگونه مشتاق بازگشتشان هستم، از شوق میمردند و رگهاشان از فشار عشق من پاره میشد.
این صدای اوست. و این ماییم که باید در حَجَّةُ الاِْسلام، لبیک بگوییم.
لَبَّیک. اللّهُمَ لَبَّیک... اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ وَ الْمُلْکَ لَک لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.
زهرا سادات
ما امروز ابن الدنیا هستیم، ولی میتوانیم ابو تراب شویم.
آنچه داریم اگر به کار نگیریم و از آن کام نستانیم، از دست میرود و حسرتش بر دل میماند.
زهرا سادات
آن وقت که با بسمالله به کار روزانه میپردازی، یعنی که این کار، مهمترین کار است و تو در این کار که مهمترین است، جز الله حاکمی نداری و محرکی نداری و از عوامل دیگر الهام نمیگیری.
shariaty
عشق به تدریج شکل میگیرد و پیچیده میشود. این گیاه آهسته سربلند میکند تا از تمامی وجود تو سرازیر میشود و از دست و پا و چشم و گوش و فکر و خیال تو، جوانه میدهد و بار میآورد.
محمدرضا میرباقری
باید از اعماق شروع کند، وگرنه این همه بار او را میشکند و یا به غرور میرساند.
zahra
گفتم در همین لقمه فکر کن، گاهی دید تو پنج سانت است، تو میبینی یک لقمه در دهانت نشسته و داری میجوی. خوب پیداست که میگویی جانم، یک لقمه در دهان من افتاده. تو به تصادف دل میبندی.
گاهی بیشتر دیدهای، دست خودت را دیدهای که لقمه را در دهان تو گذاشت، اینجا با غرور میگویی خودم همه کاره هستم.
گاهی بیشتر حساب میکنی که، من که دستم لقمه نداشت، فقیر بود، از کجا آورد؟ اینجاست که بیشتر نگاه میکنی و رفیقت را میبینی و میگویی آنها به من دادند.
گاهی بیشتر میکاوی که اینها هم مثل من هستند، همه فقیرند، همه دست خالی هستند، از کجا آوردهاند؟
معجزه ی سپاسگزاری
تو حتی در جمع میتوانی خلوتی داشته باشی و در خلوت میشود که مشغول خیالها باشی.
زهرا سادات
آه علی را کسی میفهمد، که سینهی علی را فهمیده باشد. سینهی او نه همچون سینهی ماست که تحمل خودمان را نداریم و به عجز میرسیم علی سینهای دارد که دشمنش در آن شناور است، که دشمن از وسعت آن در تنگناست. از همین سینه، علی آه میکشد که وای از توشهی کم و از راه دور.
mohdiu
خدای من! سپاس مرا بر آنچه که مرااز آن محروم کردهای، بیشترکن از سپاسی که من بر نعمتهای تو دارم. شکر بر محرومیت بیشتر از شکر بر دارایی، این شکری است که راه رفتهها دارند.
زهرا سادات
امتحان و بلاء و فتنه همانطور که از اسمشان پیداست، محنت پذیرفتن و گرفتاری دیدن و در کوره نشستن است. و در این کوره است که پخته میشوی، که از خامی در میآیی و راه میافتی.
زهرا سادات
ما عاشق آفریده شدهایم و نه تنها عشق، که حرکت را، که فعالیت را با خود داریم.
ما عاشق آفریده شدهایم.
میـمْ.سَتّـ'ارے
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان