بریدههایی از کتاب از پشت میز عدلیه؛ خاطرات طنز یک قاضی دادگستری
۴٫۲
(۵۷۲)
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است
سیستماتیک
براساس تجربیات من، یک ایرانی غیور و واقعی در نود و نُه و نود و نُه صدم درصدِ موارد وقتی در دادسرا و دادگاه اتهامی به او منتسب و از او خواسته میشود از خودش دفاع کند، در اولین واکنش خیلی با صلابت، مصمم، مطمئن، با اقتدار و رسا میگوید «من خودم شاکی هستم.»
بهار قربانی
. اول مراد من، مرحوم باستانی پاریزی، به قُضات توصیه کرده بود که خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند. به عقیدهٔ ایشان تاریخ اجتماعی ایران روزی به کمال نزدیک میشود که اطبا و قُضات خاطرات خود را بنویسند؛ چرا که این دو گروه با حضور در بطن جامعه با معضلات و گرفتاریهای مردم ارتباط مستقیم دارند.
بلاتریکس لسترنج
دنیای مجرمانه دنیای عجیبی است. گاهی انگیزهٔ بزهکاران چندان شرورانه نیست، بلکه بیشتر کودکانه است.
Parinaz
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
محسن
متهم عزیز جواب داد «من کیفقاپی نکردم؛ داشتم با موتور رد میشدم کیف این خانم گیر کرد به دستهٔ موتورم.»
helya.B
نمیدانم چرا یک ذهنیت اشتباهی بین مردم ما جا افتاده است که صدا و فیلم دلیل محکمهپسندی نیست. نمیدانم احتمالاً در سریال دِرِک یا ناوارو یا سربازرس مورس یا رکس یا کارآگاه علوی یا پلیس جوان یکی از این پلیسهای باهوش با چشمانی خمار خطاب به قاتل یا خانوادهٔ مقتول گفته «عزیزم، صدا و فیلم دلیل محکمهپسندی نیست.» و این گزاره همچون خط میخی حک و ثبت شده در حافظهٔ تاریخی ملت ایران. حالا به مراجعان به دادگستری ثابت کن چه دلیلی بهتر از صدا و فیلم. گرچه سندیت صدا و فیلم هم خدشهپذیر است، هزاربار بهتر است از شهادت یک شاهد آلزایمری یا دروغگو.
من خودم شخصاً بارها و بارها به استناد یک صدا یا فیلم رأی صادر کردهام و هیچ دلیلی هم برایم قانعکنندهتر از اینگونه ادله نیست
سیستماتیک
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
بهار قربانی
اگر روزی دیدید دارید حسابی از کسی کتک میخورید و کبود شدهاید، تلفن همراهتان را هم وارد معرکه کنید و آن را به ضارب بدهید تا چنان با گوشی بر سرتان بزند که هم خودتان خُرد شوید هم گوشی. گاهی قانون از تلفن همراه شما بیشتر از خودتان حمایت میکند.
الچاپو:)
بعضی وقتها قضاوت در نهایت تلخی و گزندگی است؛ گاهی هم با شوخی و شیرینی فاصلهٔ چندانی ندارد؛ گم کردن راه میان اینهمه طعم و بو چندان عجیب نیست.
سَمَر
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
Zahra.kazemi6
ضایعات
ضایعات در ادبیات متهمان یک کلیدواژه است. یک واژهٔ حیاتی است. یک شاهکلید دفاع است؛ یعنی متهمانی که با دادسرا و بازجویی آشنایی دارند، میدانند که هر جا و هر وقت پاسخی برای سؤالات ما قُضات ندارند، باید بگویند ضایعات. برخی از سؤالوجوابهای من و متهمان در بازجوییها را بخوانید.
سؤال: «ساعت سهٔ نصفهشب توی کوچهٔ بنبست چیکار میکردی؟»
جواب: «داشتم ضایعات جمع میکردم.»
سؤال: «مدارک و کارتهای بانکی یه غریبه دست تو چیکار میکنه؟»
جواب: «از تو ضایعات پیدا کردم.»
سؤال: «چرا چاقو و قمه تو ساکته؟»
جواب: «از تو ضایعات پیدا کردم.»
سؤال: «تو مگه ماشین داری که رادیوپخش ماشین دستته؟»
جواب: «نه، از تو ضایعات پیداش کردم.»
hoony rose
نکتهٔ آموزندهٔ این خاطره اینکه اگر روزی دیدید دارید حسابی از کسی کتک میخورید و کبود شدهاید، تلفن همراهتان را هم وارد معرکه کنید و آن را به ضارب بدهید تا چنان با گوشی بر سرتان بزند که هم خودتان خُرد شوید هم گوشی. گاهی قانون از تلفن همراه شما بیشتر از خودتان حمایت میکند.
fahime
نکتهٔ آموزندهٔ این خاطره اینکه در مسند قضاوت از پابوس تا فحش ناموس فاصلهای نیست.
بلاتریکس لسترنج
طرف کل دانش حقوقی قضاییاش در این حد است که یکبار سوار اتوبوس شرکت واحد بوده توانسته حیاط دادگستری را از فاصلهٔ شصتمتری ببیند ولی تا متوجه میشود شما قاضی هستی ناگهان خطابهای در حد سیسرون آغاز میکند که قضاوت چنین است و چنان، چهقدر سخت است و سنگین، مکافات قضاوت اشتباه فلان است، آتش جهنم قُضات معرکهای است، شما باید در قضاوت آنطور بکنید و اینطور نکنید،
بلاتریکس لسترنج
به این میاندیشیدم که عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
مریم
با حالتی عتابگونه از پسر پرسیدم «تو خجالت نمیکشی دست روی مادر و خواهرت بلند کردی؟»
پسر که تحصیلات دانشگاهی هم داشت، جواب داد «من؟! من دست بلند کردم روی مادر و خواهرم؟! نه آقای قاضی! من خودم فمینیستم.»
مامان نقّاش
از آنجایی که به تعداد تمامی اعیاد رسمی و غیررسمی کارتون بینوایان را در برنامهٔ کودک دیده بودم و اصلاً دوست نداشتم در نقش بازرس ژاور ظاهر شوم و ژان والژان را برای دو عدد تُن ماهی بازداشت کنم، به چند نصیحت اکتفا کردم و دستور آزادیاش را صادر کردم.
fahime
تمام قُضات دادگستری یک خودرو و یک رانندهٔ اختصاصی در اختیار دارند. خودرو لاکچری نیست ولی تقریباً بدون استثنا این خودروها خارجی و مُد روز هستند که البته به فراخور سابقه و سمت قضاییِ دارندهٔ خودرو مدل آن متفاوت است. مثلاً قُضاتی که به پروندههای خیلی مهم رسیدگی میکنند و در معرض تهدیدهای امنیتی هستند، معمولاً لندکروز با شیشههای ضدگلوله در اختیار دارند، اما قُضات پروندههای معمولی اس یو وی یا سدانهای کرهای یا فرانسوی سوار میشوند. رانندههایی هم که به صورت کامل در اختیار قُضاتاند، اکثراً تحصیلکرده، آموزشدیده و با لباس فرم هستند.
محسن
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
دختر کتابخوان
مدتی طولانی پشت در اتاق خودم منتظر خودم نشسته بودم تا خودم درِ اتاق خودم را باز کنم و خودم را به داخل بخوانم. چه پارادوکس عجیبی بود: من بیرون اتاق منتظر صاحب اتاقی بودم که صاحب اتاق خودش بیرون اتاق منتظر صاحب اتاقی نشسته بود که خودش بیرون اتاق نشسته بود تا صاحب اتاقی بیاید که خودش بیرون اتاق منتظر صاحب اتاق نشسته بود که...
خیالتان راحت، مالیخولیا ندارم؛ فقط گاهی ذهنم بیشتر از حد مجاز انتزاعی میشود.
M_`N
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
Anahid
خجالت نمیکشی دست روی مادر و خواهرت بلند کردی؟»
پسر که تحصیلات دانشگاهی هم داشت، جواب داد «من؟! من دست بلند کردم روی مادر و خواهرم؟! نه آقای قاضی! من خودم فمینیستم.»
به سبب دفاع متهم تمام فک و صورت و لب و دهان و دیافراگم و زبان کوچکم آمادهٔ یک قهقههٔ تمامعیار بود اما به لحاظ اهمیت و تلخ و جدی بودن پرونده، با تمام قدرت خودم را سفت گرفتم و با قیافهٔ اخمالو و صدای بلند، طوری که گویا عصبانیتر شدهام، گفتم «بهبه، پس فمینیست هم هستی؟!»
متهم که یک لحظه گمان کرد فمینیست بودن هم به اتهاماتش افزوده خواهد شد، خیلی مستأصل و گیج گفت «نه حاجآقا، حالا نه اونقدرها هم فمینیست.»
بهنام
هیچوقت نتوانستم ارتباط عاطفی با بچهها برقرار کنم. همیشه دوست دارم نقش کسی را بازی کنم که بچهها از او میترسند و ازش حساب میبرند. همیشه وقتی پدر مادرشان حواسشان نیست اینقدر با اخمی ترسناک به چشمهاشان خیره میشوم تا اشکشان درآید.
دایه مکفی
داخل پرانتز بگویم که جملهٔ «فعلاً بیرون باشید» کلیدیترین جملهٔ ما قُضات است. هر جا ندانیم چهکار باید بکنیم، میگوییم «فعلاً بیرون باشید»
کتابخوار
براساس این نظر دیهٔ شکستگی را همین رئیس ادارهٔ آموزش و پرورش شهرستان میبایست پرداخت میکرد. جالبتر از تعیین شخص مقصر، توجیه این نظر و جهت تقصیر وی بود. شاید اگر گفته شده بود تقصیر وی به علت عدمنظارت بر تعلیم و تربیت صحیح دانشآموزان خاطی است، یکجور زورکی و با کتک در کَتم میرفت؛ اما توجیه نظریات چیز دیگری بود.
براساس نظریات کارشناسی علت حادثه عبارت بود از استفاده از مصالح زمخت (آسفالت) در ساخت حیاط مدرسه؛ چرا که دست دانشآموز موردنظر پس از زمین خوردن و برخورد با آسفالت شکسته شده بود.
محمد
متهمی داشتم کیفقاپ اما چه کیفقاپی! با موتور کیف خانمی را زده بود و بیست متر آنطرفتر تصادف کرده و رفته بود زیر یک وانتنیسان
نیلوفر🍀
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
نَــسـی
نکتهٔ آموزندهٔ این خاطره اینکه اگر روزی دیدید دارید حسابی از کسی کتک میخورید و کبود شدهاید، تلفن همراهتان را هم وارد معرکه کنید و آن را به ضارب بدهید تا چنان با گوشی بر سرتان بزند که هم خودتان خُرد شوید هم گوشی. گاهی قانون از تلفن همراه شما بیشتر از خودتان حمایت میکند.
بلاتریکس لسترنج
یک ایرانی غیور و واقعی در نود و نُه و نود و نُه صدم درصدِ موارد وقتی در دادسرا و دادگاه اتهامی به او منتسب و از او خواسته میشود از خودش دفاع کند، در اولین واکنش خیلی با صلابت، مصمم، مطمئن، با اقتدار و رسا میگوید «من خودم شاکی هستم.»
این جمله اولین و اصلیترین مکانیسم دفاعی تمام آریاییها در مواجهه با شکایت یا تفهیم اتهام است؛
سیّد جواد
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰۵۰%
تومان