بریدههایی از کتاب جنایات نامحسوس
۳٫۵
(۴۰)
جنایت بینقص جنایتی نیست که پروندهش حلنشده باقی بمونه، جنایتیه که یه نفر دیگه بهش محکوم بشه.
فرسا
بشر در طول تاریخ فقط سؤالایی از خودش پرسیده که بتونه بهشون جواب بده.
هانی
در دوران جنگ یکی از چند زنی بود که بیخبر از همهجا در مسابقهٔ جدول کلمات متقاطع شرکت کرده بودند و وقتی برنده شده بودند کاشف عمل آمده بود که جایزهشان شرکت در جنگ است. آنها را در روستایی کوچک مستقر کرده بودند تا به آلن تورینگ و گروه ریاضیدانهای زیرنظرش کمک کنند رمزهای ماشین انیگمای نازیها را بیابند. همان جا با آقای ئیگلتن آشنا شده بود.
آرمان
دورترین راهحل برای ذهنی که به جهشهای بزرگ عادت کرده از راهحلی که درست جلو چشمشه طبیعیتره.
m86
یا رب! عشق من و او را برابر کن تا هیچکدام از دیگری پیشی نگیریم عشقمان را چونان دو سوی معادله همسان گردان!
Mary gholami
اما ناگهان پرسید «چرا ریاضیدان شدی؟»
گفتم «نمیدونم. شاید اشتباه کردم. همیشه فکر میکردم رشتههای علوم انسانیو ادامه میدم. شاید حقیقتی که تو قضیههای ریاضی میدیدم منو جذب خودش کرد، حقیقت فرازمانی، ابدی، متکیبهخود و ضمناً کاملاً دموکراتیک. شما چرا ریاضیاتو انتخاب کردین؟»
سلدم گفت «چون به کسی آزار نمیرسونه. چون دنیاییه که هیچ ربطی به واقعیت نداره. وقتی جوون بودم اتفاقای وحشتناکی برام افتاد که تو همهٔ عمرم تکرار شد، جوری که حس میکردم اینا نشونهست. البته این نشونهها دورهای بود، اما اونقدر تکرار میشد و وحشتناک بود که نمیتونستم نادیدهشون بگیرم.»
Mina
ما ریاضیدانا همیشه دوست داریم حس کنیم حرفامون خیلی پُرمعنیه.
فرسا
«بین حقیقت و قسمتی از حقیقت که میشه اثباتش کرد فرق هست. این اصلاً یکی از استنباطای تارسکی از قضیهٔ گودلئه. البته قاضیا، پاتولوژیستا، باستانشناسا، همهشون خیلی قبلِ ریاضیدانا اینو میدونستن. قتلیو در نظر بگیر که دو نفر مظنون داشته باشه. هر دوتاشون قسمتِ مهمِ حقیقتو میدونن: یعنی کار من بوده یا کار من نبوده. اما قانون ممکن نیست مستقیم به این حقیقت برسه. باید کلی دردسر بکشه و از مسیرای غیرمستقیم جلو بره تا شواهد جمع کنه: بازجویی، بهانههای مظنونا برای تبرئهٔ خودشون، اثر انگشت و الخ... بیشترِ وقتا شواهد کافی وجود نداره که ثابت کنه یکی از مظنونا گناهکاره یا اون یکی بیگناه. در واقع حرف گودل تو قضیهٔ ناتمامی که سال ۱۹۳۰ مطرح کرد اینه که تو ریاضیات هم دقیقاً همین حالت برقراره. همون مکانیسم تأیید حقیقت که به ارسطو و اقلیدس میرسه، همون ابزاری که همیشه بهش بالیدهن، که از جملههای حقیقی، از اصول اولیهٔ غیرقابلانکار، شروع میشه و تو مسیر منطقی به فرضی میرسه که ما بهش میگیم قضیهٔ بدیهی، همون مکانیسم هم گاهی به اندازهٔ معیارهای تقریبی و غیرقابلاعتماد قانونی ناکافی و ناقصه.»
آرمان
بشر در طول تاریخ فقط سؤالایی از خودش پرسیده که بتونه بهشون جواب بده.
آرمان
شما چرا ریاضیاتو انتخاب کردین؟»
سلدم گفت «چون به کسی آزار نمیرسونه. چون دنیاییه که هیچ ربطی به واقعیت نداره.
آرمان
آزمایش اتاق چینی یک آزمایش فکری است که فیلسوفی به نام جان سرل سال ۱۹۸۰ ابداعش کرد. فردی که هیچ چینیها را نمیشناسد در اتاقی مینشیند. یک نفر چینی ورق کاغذی از زیر در به اتاق میفرستد که بر آن چیزی به زبان چینی نوشتهاند. فردی که درون اتاق است به کمک یک کتاب راهنما که به انگلیسی نوشته شده، به زبان چینی به پرسشهای ورق کاغذ جواب میدهد. فرد چینی که بیرون ایستاده خیال میکند فردِ درونِ اتاق زبان چینی میفهمد و میتواند چینی صحبت کند.
آرمان
«تو درس تاریخ پزشکی یه مقدار دربارهشون خوندیم. ظاهراً به انتقال روح از مُرده به زنده اعتقاد داشتهن، نه؟ تا جایی که یادمه نظریهٔ خیلی ظالمانهای هم دربارهٔ عقبموندههای ذهنی داشتهن که بعداً اسپارتیها و طبیبای شهر کروتون عملیش کردهن. ظاهراً ارزش خیلی زیادی برای هوش قایل بودهن و میگفتن عقبموندههای ذهنی آدماییان که تو زندگی قبلیشون گناههای خیلی بدی کردهن و حالا اینجوری به دنیا برگردونده شدهن. صبر میکردن تا اینا چهارده سالشون بشه، که برای کسایی که سندروم دان دارن سن مهمیه، و بعد اوناییو که زنده میموندن میکردن موش آزمایشگاهیِ آزمایشای پزشکیشون. اولین کسایی بودهن که پیوند اندامو امتحان کردهن. میگن رونِ خود فیثاغورث از طلا بوده. ضمناً اینا اولین گیاهخوارای دنیا بودهن، البته لوبیا براشون قدغن بوده.»
آرمان
«راهحل مهمترین مسألهٔ تاریخ ریاضیات در برابر یه زن زیبا. اینجور که معلومه دختره برندهست.»
آرمان
ما ریاضیدانا همیشه دوست داریم حس کنیم حرفامون خیلی پُرمعنیه.
Mina
گفت «من و تو چیایم؟ ما ریاضیدانا چیایم؟» لبخندی زد که آکنده از یکجور حس مالیخولیایی غریب بود، انگار خاطرهای فراموششده در ذهنش زنده شده باشد. گفت «به قول یکی از شاعرای هموطن خودت، ما مریدان متعصب فیثاغورثیم.»
Mina
دورترین راهحل برای ذهنی که به جهشهای بزرگ عادت کرده از راهحلی که درست جلو چشمشه طبیعیتره.
Mitir
«قاتل خیال کرده خیلی زرنگه، اما ما پلیسا هم گاهی وقتا ناپرهیزی میکنیم و یهکمی فکر میکنیم.»
آرمان
جنایت بینقص جنایتی نیست که پروندهش حلنشده باقی بمونه، جنایتیه که یه نفر دیگه بهش محکوم بشه.»
آرمان
«حتماً میدونین در طول تاریخ همیشه ما جادوگرا رو شکنجه کردهن، از زمان اون آتیشی که جادوگرای فیثاغورثی، باستانیترین اجداد ما، توش سوختن. بله، ریاضی و جادوگری ریشهٔ مشترک داره و مدتهای مدید هر دو حافظ یه راز بوده. وقتی مسیحیت رسماً جادو رو ممنوع کرد، بعدِ جروبحث بین پطرس و شمعون مجوس، ما رو وحشیانه شکنجه کردن. میترسیدن یکی دیگه پیدا بشه که بتونه نون و ماهی رو چندبرابر کنه. همون موقع جادوگرا روشی ابداع کردن که امروز راهکار ادامهٔ حیاتشونه: دستورالعملهایی نوشتن که واضحترین حقهها رو نشون میداد و بین مردم دستبهدست میشد. تو نمایشاشون از جعبهٔ شعبدهبازی و آیینه استفاده میکردن. کمکم همه رو قانع کردن که کل کار جادوگری براساس حقه و شعبدهبازیه. شدن جادوگرای صحنهای که دیگه فرقی با تردستای آبگوشتی نداشت. اینجوری تونستن پنهانی کار خودشونو بکنن و جلو چشم شکنجهگراشون نون و ماهیشونو چندبرابر کنن.
آرمان
قیافهاش از پوچی و چشمانش از ملال پُر شد.
Mina
«شاید به فصل قتلهای زنجیرهای کتابم ربط داشته باشه. توش گفتهم بهجز تو کتابا و فیلمای جنایی، منطق قتلهای زنجیرهای، دستکم منطق قتلهایی که تابهحال ثبت شده، عموماً خیلی ابتداییه و به آسیبشناسی عوارض ذهنی مربوط میشه. الگوهاشون خیلی خامه، معمولاً یهدست و تکراریه و بیشترشون براساس آسیبی که تجربه کردهن یا چیزی که از بچگی تو ذهنشون ثابت مونده اقدام کردهن. یعنی در واقع باید با روانکاوی بهشون پرداخت و عملاً معمای منطقی نیست. تو اون فصل اینجوری نتیجهگیری کردهم که جنایتهایی که براساس درگیریهای عقلانی و براساس غرور روشنفکرانه انجام بشه، مثل جنایتهای راسکولنیکوف یا بدیل هُنَریش تومس دی کوینسی، تو دنیای واقعی محلی از اعراب نداره. تو کتاب بهطعنه گفتهم همچین جانیهایی اگه هم تو دنیای واقعی بودهن اونقدر باهوش بودهن که کسی نتونسته پیداشون کنه.»
آرمان
«گودل نشون داد که حتا پایهایترین مراحل علم حساب فرضیههاییه که نه میشه اثباتشون کرد و نه رد. مثلاً بدیهیات از دسترس این مکانیسم قراردادی بیرونه و هیچجوره نمیشه اثباتشون کرد. فرضیههایی که هیچ قاضیای نمیتونه بگه درسته یا غلط، متهم گناهکاره یا بیگناه. اولینبار که این قضیه رو خوندم دانشجوی کارشناسی بودم و ئیگلتن استاد راهنمام بود. وقتی تونستم قضیه رو بفهمم و ادعاهای قضیه رو بپذیرم، عجیبترین نکته بهنظرم این بود که مدتهای مدید ریاضیدانا به روش غریزی کاملاً غلط، ضمناً بدون نگرانی، خیلی خوب پیش اومدهن. البته اولش همه فکر میکردن گودل یه جایی اشتباه کرده و خیلی زود یکی پیدا میشه و نشون میده برهانش اشکال داره. تسرمهلو کار خودشو ول کرد و دو سال تمام نشست که غلط بودن قضیهٔ گودلو اثبات کنه. اولین سؤالی که از خودم پرسیدم این بود که چرا ریاضیدانا نه حالا و نه طی چندین قرن با هیچکدوم از این پیشفرضای نامعین درگیر نشدهن؟ چرا حالا هم با وجود حرفای گودل همهٔ شاخههای ریاضی راحت و بیدردسر تو مسیرش پیش میره؟»
آرمان
میدونی چرا این فرضیه رو قبول کرد؟ به همون دلیلی که آدما خیلی چیزا رو قبول میکنن: چون میخواست قبول کنه.
Mina
حجم
۲۰۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۲۰۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان