بریدههایی از کتاب غروب بتها
۴٫۱
(۵۱)
اگر آدمی برایِ «چرا؟»یِ زندگانیِ خود پاسخی داشته باشد کمـ وـ بیش با هر «چهگونه؟»ای میسازد
AMiR
آدمیان را از آنرو «آزاد» انگاشتند که بتوان دربارهٔ ایشان داوری کرد، که بتوان ایشان را کیفر داد ـکه بتوان ایشان را گناهکار شمرد: در نتیجه، هر کرداری را میبایست حاصلِ اراده انگارند و بنیادِ آن را در آگاهی بنشانند
misbeliever
دست برداشتن از جنگ یعنی دست برداشتن از زندگی بزرگ... «آرامشِ روح» چه بسا یک بدفهمی ست و بس.
misbeliever
فرمولِ من برایِ شادکامی: یک آری، یک نه، یک خطِّ راست، یک هدف...
AMiR
از کردههایِ خویش هیچ هراسان مباش و بیسرپرستِ شان مگذار! ـــــ پشیمانی کارِ پسندیدهای نیست.
ツAlirezaツ
از درسهایِ دانشکدهیِ جنگِ زندگی. ـــــ آنچه مرا از پای درنیندازد قویترـ ام میسازد.
ツAlirezaツ
چه شود اگر که من حقدار بمانم یا نمانم! من هماکنون چه حقها که ندارم! ـــــ آنکه امروز از همه بهتر بخندد تا آخر میخندد.
AMiR
و سرانجام اندرزی هم برایِ حضراتِ بدبین و دیگر تبهگنان: زاده شدنِ هیچکس دستِ او نیست، امّا این خطا را ـــــ که گاهی بهراستی خطا ست ـــــ جبران میتوان کرد. شرِّ خود را کم کردن بهترین کاری ست که میشود کرد
morteza. p
آن وقتها وجدان چه بهانهها که برایِ گازگرفتن نداشت! چه دندانهایِ خوبی داشت!ـــــ و حالا، چه به سرـ اش آمده است
ツAlirezaツ
اهلِ همراهی هستی؟ یا پیشاپیش رفتن؟ یا راهِ خود را رفتن؟... باید بدانی که چه میخواهی و اینکه میخواهی. چهارمین پرسشِ وجدان.
AMiR
این ماییم که «هدف» را اختراع کردهایم: در حقیقت، هدفی (در عالم) در کار نیست...
محمدرضا راد
زن را ژرف میانگارندـــــ چرا؟ برایِ آنکه هرگز به تهـ وـ تویِ او نمیتوان دست یافت. [امّا واقعیت آن است که] زن حتّا سطحی هم نیست.
علی نوری
یاورِ خود باش تا همه یاورـ ات باشند.
ツAlirezaツ
غروبِ بتها
دیباچه
خود را سرزنده نگاه داشتن در گیرـ وـ دارِ یک کارِ دلگیر و بیاندازه پرمسئولیت، کم هنری نیست: و البته، چه چیزی ضروریتر از سرزندگی؟ کاری که شادمانی در آن دست اندر کار نباشد هرگز درست از آب درنمیآید. تنها دلیلِ نیرومندی سرشاریِ نیرو ست. یک ارزیابیِ دوبارهیِ همهیِ ارزشها، پرسشنمادی چنین سیاه، چنین گران، که سایهای سنگین میافکند بر آن کس که آن را فرامینهدـــــ بر آن کس که بارِ سرنوشتِ چنین وظیفهای را بر دوش دارد، و او را هر دم وامیدارد که به آفتاب پناه بَرَد و جدیتی گران و بیاندازه گرانبار شونده را از خود بتکاند. در این کار هر وسیلهای کارامد است و هر چه پیش آید خوش آید: بالاتر از همه، جنگ.
معراج
کرمِ زیرِ پا رفته زیرکی به خرج میدهد و دورِ خود حلقه میزند تا مبادا دوباره زیرِ پا برود. به زبانِ اخلاق: این یعنی فروتنی.
AMiR
بله؟ بشر همانا یکی از خطاهایِ خداست؟ یا خدا همانا یکی از خطاهایِ بشر؟ـــــ
hamed kianfar
گاه میشود که ما روانشناسان [هنگامِ مشاهده]، همچون اسب، از دیدنِ سایهمان که در پیشِمان بالا و پایین میپرد، رم میکنیم. روانشناس میباید چشم از خود بردارد تا چیزی ببیند.
AMiR
اینکه میباید با غریزهها جنگید ـــــ نسخهای ست که تباهیزدگی میدهد: [بهعکس]، تا زمانی که زندگی میبالد، سعادت برابر است با غریزه.
AmirHossein
از زنی که خصلتهایِ مردانه داشته باشد باید گریخت. زنی که خصلتهایِ مردانه نداشته باشد خود میگریزد.
علی نوری
با این منطق است که انقلاب میکنند. ـــــ از حالـ وـ روزِ خود نالیدن هیچ فایدهای ندارد، از ضعف است، خواه بدحالیِ خود را به دیگران نسبت دهند خواه به خود ـــــ که سوسیالیستها کارِ اوّل را میکنند و مسیحیان، برایِ مثال، کارِ دوّم را ـــــ و بهراستی هیچ فرقی هم ندارد. آنچه اینجا همگانی ست، یا میتوان گفت چیزِ پیشِ پا افتادهیِ آن، آن است که گناهِ دردمندیِ ایشان میباید به گردنِ کسی باشد ـــــ کوتاه سخن، دردمند شهدِ انتقام را دوایِ دردِ خود میداند.
morteza. p
حجم
۳۰۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۳۰۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان